۰
دوشنبه ۲ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۲۰

جـریان شناسـی فرقه‌های سلفـی در خاورمیانه و شمال آفریقا

جـریان شناسـی فرقه‌های سلفـی در خاورمیانه و شمال آفریقا
رشد جریان‌های افراطی در منطقه خاورمیانه و به طور کلی کشورهای اسلامی، در دو دهه اخیر امری کاملا محسوس و البته خارج از منطق روابط بین‌الملل (مبتنی بر موازنه قوا میان دولت ـ ملت ها) بوده است. این جریان‌ها که موسوم به «سلفی» هستند به گروه‌ها و دسته بندی­های متفاوتی چون سلفی تقلیدی، اصلاحی، عرفانی و جهادی تقسیم می‌شوند. در دو دهه اخیر در صحنه معادلات منطقه جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا بازیگران غیردولتی موثری بوده‌اند. عواملی نظیر آموزه­های افرادی چون ابن تیمیه، پدیده حضور قدرت­های فرامنطقه‌ای در این مناطق، تحولات مربوط به بیداری اسلامی و بحران سوریه و عراق باعث دیده شدن بیشتر این گروه‌ها بخصوص گروه‌های جهادی ـ تکفیری شده است. در همین راستا، در قسمت اول این نوشتار به تقسیم بندی این گروه‌ها در قالب خاستگاه، دال‌های هویتی و حوزه فعالیت و هدفشان خواهیم پرداخت. در انتها نیز در دو جدول مطالب مطرح شده با جزئیات بیشتری تحلیل و تبیین خواهد شد.
 
نويسنده : یوسف باقری دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران
مقدمه
دربارة پیدایش سلفی‌گری ابتدا باید به لغت سلف توجّه کنیم. سَلَف به معنای گذشته و گذشتگان است؛ ولی از نظر خود سلفی‌ها، هر گذشته‌ای سلف نیست. از نظر آنها سلف عبارت است از افرادی که در سه قرن اوّل اسلام زندگی می‌کردند و صحت و اعتبار عقیده خود را مستند بر این حدیث پیامبر (ص) که فرمود: «خیر القرون قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم »؛ می‌دانند. یعنی: «بهترین قرن‌ها، قرن من است و بعد از من مردمی که در قرن بعدی می‌آیند و مردم در قرن بعد». بنابراین، آنها معتقدند به استناد این حدیث، کسانی که در سه قرن اوّل می‌زیستند، انسان های شریف و خوبی بوده و مورد تأیید پیغمبر هستند و به آنها سلف می‌گوییم. اما از آنجاییکه این حدیث در منابع روایی شیعی، صحیح شمرده نمی‌شود لذا به اعتقاد شیعی وجهی برای برتری دادن انسان‌های این سه قرن بر قرون دیگر وجود ندارد. پس تکلیف این برش تاریخی معلوم شد. مشخص شد سلف به معنای پدران و اجداد و قرون گذشته نیست، بلکه به معنی سه قرن اوّل پیدایش اسلام است. بنابراین، به استناد حدیث فوق، معانی مذکور مبین معنای سلف در لغت است.
در ارتباط با مقوله پیدایش سلفی‌گری باید اذعان داشت که این عقیده، یکباره بوجود نیامده بلکه بصورت تدریجی پدیدار شده است. زیرا در حین بررسی اندیشه‌های سلفی‌گری در طول تاریخ اسلام متوجه می‌شویم که بخشی از این عقاید در قرن‌های اوّل، دوم و سوم و برخی در قرن‌های هفتم و هشتم، یعنی در زمان حیات ابن تیمیه بوجود آمده است. به افرادی که دارای این اعتقاد هستند، سلفی می‌گویند. می‌توان نشانه هایی از این عقیده را در افکار خلیفة دوم، مروان بن حکم، معاویه و برخی اصحاب دیگر و در احادیث یافت (توکلی، 1389: 23). برای نمونه: « مثلا از عمربن خطّاب و عایشه نقل شده است. اینها جزیی است و کلّی نیستند؛ همچنی روایتی از خلیفة دوم به نقل از پیامبر(ص) آمده که می‌گوید: گریه کردن بر میت جایز نیست؛ زیرا باعث عذابش می‌شود. این روایت در صحیح بخاری نقل شده است. بر این پایه، مسلمانان را از گریه کردن در وقت عزا منع می‌کنند. اتّفاقا در همین کتاب، روایت دیگری از عایشه آمده که گفته است، منظور ازجملة یاد شده این است که، در حالی که مردم گریه می‌کنند، مرده هم هم‌زمان دارد عذاب می‌شود و منظور این نیست که به سبب گریة آنها، میت عذاب می‌شود. در روایت دیگری هم آمده است که پیامبر(ص) از جایی رد می‌شدند، دیدند برای زنی یهودی گریه می‌کنند. پیامبر(ص) فرمودند: او دارد عذاب می‌شود و آنها هم دارند برای او گریه می‌کنند». با توجه به مطالب فوق حتّی اگر فرض کنیم عذاب او به سبب گریة آنها هم بوده، باز این دربارة غیر مسلمان است و نمی‌توان آن را به مسلمان تعمیم داد. علاوه بر آن، عایشه در ادامه‌ می‌گوید: در قرآن کریم خداوند می‌فرماید: «لاتزر وازره وزر اخری؛ کسی گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید». بنابراین، هم رگه‌های عقاید سلفی در کتب روایی موجود است و هم عقاید مخالف آن. دربارة مساله توسّل که مورد قبول سلفی‌ها نیست در صحیح بخاری روایت شده است که عمربن خطّاب برای باریدن باران به عموی پیغمبر(ص)، عبّاس متوسّل شد؛ امّا مروان‌بن حکم، توسّل را قبول نداشته و مانع از انجام آن می‌شده است. در صحیح آمده مردم که دیدند باران نمی‌آید، از عایشه راه چاره خواستند، او به آنها گفت: مقداری از سقف خانة پیامبر را بشکافید و وقتی نور به آنجا بتابد، باران خواهد بارید. همین هم شد. این نشان می‌دهد سالها پس از وفات پیامبر، مردم به او متوسل می‌شدند. هرچند در تاریخ، رگه‌هایی از این اعتقادات وجود داشته، اما هم‌زمان مخالفانی هم داشته است به تدریج عقاید انحرافی بین مسلمانان رواج پیدا می‌کند و وقایعی مانند منع حدیث در تاریخ اسلام اتّفاق می‌افتد. در زمان بنی‌امیه به نشر احادیث می‌پردازند تا مردم نتوانند نسبت به اهل بیت شناخت حاصل کرده و متوسل به ایشان شوند. تا زمان احمدبن حنبل همین وضعیت ادامه داشت (نقوی، 7: 1384). در ادامه ضمن جریان شناسی فرقه‌های سلفی، به تشریح بیشتر مقوله جریان‌های تکفیری می‌پردازیم.

1. سلفیه
به طور کلی سلفی ها گروهی هستند که بنیادی ترین مفاهیم آنان «توحید» با قرائتی متفاوت، دینداری در چارچوب فهم سلف صالح و عملکرد آنان، در برخی مواقع نص‌گرایی و مخالفت با دخالت عقل در فرآیند فهم دین، بهره برداری از مساله تمایز بین جاهلیت و اسلام و از این قبیل موارد است. به زبان ساده این گونه می‌توان گفت که یک سلفی در صدد است با بازگشت به سنت‌ها و اندیشه‌های افراد در صدر اسلام، دین خالصی را معرفی کند که در جهان امروز پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی انسان‌ها باشد.

یک سلفی معتقد است چه در شناخت اصول دین و چه در شناخت احکام و فروع دین باید به شیوه گذشتگان نیکوکار مراجعه کرد و از این رو اصلی‌ترین اعتقاد یک سلفی حجت دانستن قرآن و سنت است و عقل جزو منابع حجت نیست. نمی‌توان برای رفع شک خود به انکار یا تاویل آنچه قرآن گفته یا سنت بیان داشته است، پرداخت. عقل در این جایگاه صرفا نقش شاهد و تائیدکننده احادیث و روایات را دارد و نه بیشتر. البته هم متون اسلامی چون قرآن و سنت و هم عقاید افراد سلف صالح سه قرن اول بر پیروی از عقل تاکید دارد. ابهام در اینجاست که چرا سلفی‌گری به این سمت متمایل شده که عقل را از منابع حجت حذف کند. اعتقاد دیگر این گروه این است که در عمل «باید از صحابه و تابعان پیروى کرد؛ زیرا فهم آنان، مقیاس حق و باطل است» و در این مورد، به حدیث نقل شده از رسول‌خدا (ص) استدلال مى‌کنند که فرمود: «خیرُ القرون قرنى، ثمّ الذین یلونهم ثم الذین یلونهم...: بهترین مردم، مردم زمان من هستند. سپس مردمى که پس از آنان مى‌آیند. سپس مردمى که بعد از آن گروه مى‌آیند». (ذوالفقاری، 1392: 225).

یکی از انتقادات جدی به سلفیان این موضوع است که به چه علت واژه قرن را معادل صد سال ترجمه کرده‌اند، در صورتی که زبان عرب و قرینه‌های دیگر این موضوع را تایید نمی‌کنند. این مساله نیز مبهم است که در صورت پذیرش شیوه گذشتگان یا همان سلف صالح، در مواقع اختلاف تفاسیر، تعابیر یا احکام باید به کدام‌یک از شیوه‌های سلف عمل کرد؟ در عین حال، سلفی‌ها به دلیل عدم دخالت عقل در حوزه تفکر و برخی تفاوت‌ها در حوزه مبانی فلسفی، به تفسیرهای تحت‌اللفظی و ظاهرگرایانه از قرآن دست می‌زنند و همین مساله هم به اعتقاد بسیاری باعث خطاهای تئوریک و عملی آنها است. زمانی که صفات الهی مورد بحث قرار گیرد در نتیجه یک سلفی، معتقد به زمان و مکان برای خدا وجود است که از منظر اعتقادات شیعی و بسیاری از فرق اسلامی عقیده‎ای باطل است (توکلی، 1389: 28).
مهم‌ترین اصول در اندیشه یک سلفی، توحید است. سلفی برای درک مختصات توحید هم به اندیشه سلف توجه دارد. بر این اساس است که در حوزه توحید در عبادات او برخی از اعمال را منافی توحید و شرک می‌داند. مخالفت سلفیه با ساختن قبور برای صالحین و نیز تقرب جستن به صالحان از این باب است. آنها معتقدند این کار نوعی پرستش است. یکی از بزرگان سلفیه در این باب می‌گوید: هرکس معتقد باشد این نذرها، راهِ بردن حاجت‌ها به سوی خدای متعال است و این کارها موجب برطرف شدن تنگدستی و سختی و باعث بازگشایی در روزی و محفوظ ماندن شهر و دیار می‌شود مشرکی است که کشتن او واجب است. در پاسخ به این اعتقاد سلفیان که به طور گسترده متوجه شیعیان است، مطالب مختلفی بیان شده است، از دلایل عقلی گرفته تا دلایل نقلی و مبتنی بر روایات. کلام این روایات و معقولات این است که توسل به صالحان یا توجه به قبور افراد نیک، به منزله پرستش آنها نیست، بلکه صرفا وسیله قرار دادن آنها برای نزدیکی به خداست. نکته دیگر قابل توجه در اندیشه سلفی پررنگ بودن مساله بدعت است. سلفیه از آنجا که معتقد است «هر عملی که در زمان پیامبر (ص) وجود نداشته و انجام نمی‌شده است، بعدا نیز نباید انجام شود» اعمال و رفتارهای بسیاری را تحت عنوان بدعت نامگذاری می‌کند. بدعت به معنای نوآوری است که در ساحت دین، چون پشتوانه معرفتی الهی ندارد باطل است. در این چارچوب سلفیون بسیاری از اعمالی که خود می‌پندارند در زمان پیامبر (ص) نبوده است یا این‌که اساسا امکان وجود آن در زمان پیامبر (ص) وجود نداشته را بدعت می‌شمارند. بدعت دانستن قطار یکی از این نمونه‌ها است (سیدنژاد، 1390: 155).

سلفی‌ها نه‌تنها در بعد اعتقادات و احکام فردی و عبادی، بلکه در بعد احکام اجتماعی نیز معتقد به شیوه سلف هستند. از این بابت است که وجود اندیشه بازگشت به نظام خلفای صدر اسلام، یعنی بازگشت به «وضع پیشین» بزودی به شکل‌گیری اندیشه تشکیل حکومت اسلامی منجر شد. چیزی که این دگرگونی را سریع‌تر کرد، مجموعه‌ای از واکنش‌های سنت‌گرایان در قبال سکولاریسم ترکیه، تجاوز و تهدید قدرت‌های غربی و پیامدهای بحران فلسطین بود که پس از سیطره رژیم اسرائیل بر آن، به یک مساله محوری و بنیادی برای جنبش‌های عربی ـ اسلامی تبدیل شد. در این چارچوب و البته با تفسیرهای تندروانه از برخی آیات قرآن، جهاد در اندیشه سلفی‌گری به عملی مهم و امروزی تبدیل می‌شود؛ مسال‌های که دیگر فرق مسلمان اعتقاد اینچنینی به آن ندارند (ذوالفقاری، 1392: 225).
البته همه سلفی‌های چنین اعتقادی ندارند. گفته می‌شود بزرگانی چون سیدجمال‌الدین اسدآبادی، در اسم سلفی بودند اما در عقیده نه. به این معنا که آرزوی بازگشت مسلمانان به سیره نیکوی ابتدای اسلام را داشتند. در عین حال برخی روشنفکران کنونی عرب نیز چنین اعتقادی دارند، ولی در اندیشه اعتقادی خود، سلفی نیستند. هر چه باشد پر واضح است که حتی با فرض هدف خوب برای سلفی‌گری در طول تاریخ، مبانی و روش‌های این فرقه به گونه‌ای بوده است که خطرات بزرگی چون تروریسم زاده آن است؛ تروریسمی که جامعه جهانی را تهدید می‌کند و البته بیش از آن جامعه اسلامی و اسلام را. در ادامه چهار جریان عمده سلفی را برشمرده و با تشریح مورد بحث قرار می دهیم.

1ـ 2. سلفیه سنتی تقلیدی
این شاخه فکری از سلفیان پیش‌تر از دیگر سلفیان ظهور نمود. آنچه برای سلفیه تقلیدی بسیار اهمیت دارد، اطاعت از حاکم کشور اسلامی است که از نظر آنان این نوع از اطاعت، واجب است. به گونه ای که انتقاد به دولت اسلامی یا حاکم مسلمان را از محرمات و تظاهرات و قیام در برابر او را نوعی خروج از دین می شمرند. این جریان فکری، صبوری در برابر حاکم یا دولت اسلامی را از واجبات قلمداد می کنند، هرچند در قامت مجری قوانین اسلامی، بر طبق احکام اسلامی عمل نکند. بر این پایه می توان استنباط نمود که این جریان دارای سمت و سوی فکری محافظه کارانه است. آنها دغدغه‌ای جز اجرای شریعت آنهم در نوع فردی آن ندارند و در پی ارائه اصلاحات سیاسی و اجتماعی نیستند. شعار آنان «من السیاسة ترک السیاسة» است و بر لزوم اطاعت از حاکم تاکید می‌کنند و فساد حاکمان را نتیجه فساد مردم می‌دانند. قرضاوی آنان را «التیار الظاهری» نامید. آنها گاهی سخن از نفی تقلید و انفتاح باب اجتهاد به میان می‌آورند و رسالت خویش را تصفیه اعتقادی مسلمانان می‌دانند. پربسامدترین واژه در ادبیات دینی اینان سنت و بدعت، و در برخی مواقع شرک و کفر است. بزرگترین نماینده این مکتب، جنبش وهابیت در عربستان است که توانست طی یک دوره قدرت‌های سیاسی ناپایداری مانند دولت طالبان در افغانستان را پدید آورد و موفق شد چنین برداشتی از سلفیه را در برخی از مناطق جهان توسعه دهد. (مصاحبه با جودکی، 1392: 15) .

2ـ2. سلفیه اصلاحی
اولین دغدغه این گرایش فکری، مسائل مباحث سیاسی و اجتماعی مسلمانان است. در معرفت شناسی این شاخه، عقلانیت عقل جایگاه خاص خود را دارد. بگونه ای که بسیاری از اصلاح طلبان معاصر در این حلقه گرد آمده اند و نام سلفیه بر خود نهاده اند. در همین راستا نیز، این جنبش رابطه خوبی با سلفیان سنتی و تقلیدی ندارد. جنبش مذکور گسترده ترین حرکت را در جهان اسلام بوجود آورد، در چند مرحله تکامل پیدا کرد و برخی از انشعابات آن دست به خشونت زدند (هی وود، 1379: 495).

نخستین حرکت اصلاحی از طریق رهبران دینی ـ سیاسی چون شوکانی (1173 ـ 1250ق)، صالح بن محمد فلانی (1218ق)، محمد احمد مشهور به مهدی سودان (1302ق)، محمد بن علی سنوسی (1276ق) رقم خورد. با پیدایش موج دوم اصلاح طلبی در جهان اسلام از اواخر سده 13ق که از رجال شاخص آن می‌توان سید جمال الدین اسد آبادی (1314ق) و شیخ محمد عبده (1323ق) را نام برد، موجی از تقلید ستیزی و بازگشت به نص همراه با عقل پدید آمد که به زودی هژمونی نص در آن بر هژمونی عقل سنگینی گرفت و زمینه پیوند اصلاح‌طلبی دینی با سلفی‌گری را فراهم آورد. اسد آبادی و عبده با وجود تأکیدشان بر فهم قرآن و سنت، با توجه به جایگاهی که برای کارکرد عقل و رابطه دین با مقتضیات عصری داشتند، در فضایی نبودند که بتوانند در شمار سلفیه مرسوم شمرده شوند؛ اما شاگرد عبده، محمد رشید رضا (1354ق) نمودی از یک اصلاح طلب سلفی بود. باورهای شاخص سلفیان، مانند نفی تقلید، نفی توسل به درگذشتگان از یک سو و تکیه او بر پویایی اجتماعی، جهاد و امر به معروف از سوی دیگر، نشان دهنده تعلق خاطر به اندیشه‌های سلفی است. در نسل پس از عبده، محور بحث بر اصلاحات دینی و تقابل با سکولاریسم بود که از سران شاخص ‌آن در مصر می‌توان رشید رضا و در شبه قاره از ابوالکلام آزاد (1305ـ 1379ق) را یاد کرد. همزمان باید جمال‌ الدین قاسمی (1332ق) از علمای شام را نام برد که در شمار اصلاح طلبان و پیروان افکار اسد آبادی بود و ضمن نفی تقلید، به صورت شاخص‌تری به مشرب سلفی گرایش داشت. وی که هم چون عبده و رضا به تألیف در تفسیر پرداخت، اصلاح المساجد من البدع و العوائد را نیز در مبارزه با آنچه بدعت می‌خواند، تألیف کرد. جنبش سیاسی ـ مذهبی اخوان المسلمین در سال 1928م در مصر نیز توسط حسن البناء (1949م) شکل یافت. اخوان المسلمین برنامه اصلاحی خود را در جامعه اسلامی با الهام از آموزه‌های دینی بر سه اصل بنیان نهادند: 1. جامعیت اسلام در تمام شئون زندگی؛ 2. تأکید بر قرآن و احادیث نبوی به‌عنوان منبع اصلی اندیشه‌های اسلامی؛ 3. قابل اجرا بودن احکام و مقررات اسلامی در همه زمان‌ها و مکان‌ها. حسن البنا خود را تلفیقی از سید جمال، عبده و رشیدرضا می‌داند. آن‌چه در روایت بنا شایان توجه می‌باشد، نقد «خشونت» و نفی ضرورت کاربرد آن برای تحقق آرمان‌های دینی است که به گمان وی کاربرد زور را بسیار تحدید و تابع شرایط خاص می‌سازد. مطابق نگرش بنا، قدرت دارای سه چهره اصلی است: قدرت ناشی از ایمان و عقیده (که می‌توان از آن به قدرت دین تعبیر کرد)؛ قدرت ناشی از همبستگی و وحدت (که می‌توان از آن به قدرت نرم تعبیر کرد)؛ قدرت ناشی از سلاح و زور (که می‌توان از آن به قدرت سخت تعبیر کرد). به گمان بنا در میان این سه‌گونه قدرت، اولویت با قدرت دین، سپس قدرت نرم و در نهایت قدرت سخت است؛ و از این حیث او تصویری متمایز از سلفی‌گری را ترسیم می‌نماید که به خلاف الگوی مودودی، بر اصالت خشونت استوار نیست. در مقابل، او سیاست‌های اصلاحی و تدریجی را برای بازگشت به اصول اولیه، پیشنهاد داده که طیفی از فعالیت‌های سیاسی و غیر خشونت‌آمیز را شامل می‌شود. تأسیس سازمان «اخوان المسلمین» و مشی سیاست آن، مؤید این تفکر سلفی است که در میانه دو دیدگاه «اسلام‌گرایی رادیکال مودودی» و «تفکر سکولاری» که خواهان «معنوی شدن» کامل اسلام و دوری از عالم سیاست بود؛ توانست برای خود اعتبار و قدرتی ایجاد نماید. البته «حسن بنّا» به گرایش‌های جهادی نیز توجه داشته و در رساله «الجهاد» به بررسی تحلیلی فلسفه تشریع جهاد به منظور پاسخ‌گویی به صاحبان دیدگاه‌های رادیکال، پرداخته است. بررسی او حکایت از آن دارد که جهاد دارای فلسفه‌ای غیر خشونت‌بار در اسلام است که با دفاع از خود، استقرار و صیانت از صلح و امنیت، مجازات پیمان‌شکنان و مساعدت به مظلومان وضع شده؛ مقولاتی که ماهیت «رحمت» جهاد تا «خشونتی» آن را برای ما روشن می‌سازد. نتیجه آ‌ن‌که جهاد اسلامی به هیچ‌وجه مؤید کاربرد و ترویج خشونت (و براساس آن ترور) در عرصه عمل سیاسی ـ اجتماعی نیست. برداشت مذکور که بنا بر آن تأکید می‌کرد، در روش علمی او نیز تجلی یافته است. بنا به رابطه متقابل عوامل اجتماعی با نهضت اخوان المسلمین معتقد بود و همین امر اولویت روش‌های آموزشی و تربیتی را بر روش‌های سخت‌افزارانه و اجباری مشخص می‌سازد. البته مرحوم عنایت بر این اعتقاد است که خود بنا به این اصل چندان پای‌بند نبوده و پس از گسترش ایده‌ها و افزایش پیروانش، نظرش نسبت به کاربرد روش‌های غیر مسالمت‌آمیز تغییر کرده است. در این میان مسئله فلسطین و مخاصمات اعراب و اسراییل نقش برجسته‌ای در رادیکالیزه کردن مشی غیر خشونت‌آمیز اولیة بنا (و نهضت اخوان المسلمین) ایفا نموده است.

می‌توان به محمد غزالی، عبدالسلام یاسین، سلیم العوا و طارق البشری در ادامه جریان سلفیه اصلاحی ـ اعتدالی اشاره کرد. در واقع، مهم‌ترین ثمره بروز این فکر، خالی نمودن «سلفی‌گری» از «رادیکالیزم» ـ به ویژه آموزه‌های بیان شده از سوی مودودی و قطب ـ است. غزالی نیز متأثر از تحقیقات مذهبی و پژوهش های علمی همسو، نوعی از کنش معتدل را در ار تباط با تشکیل حکومت دینی ـ اسلامی پیشه نمود. او با وجود اینکه به پیوند دین و سیاست اعتقاد داشت، معتقد بود که این نوع از فهم دینی، جز از طریق تفسیر مناسب و فهم مجدد اصول دینی در فضای زمانی کنونی محقق نخواهد شد. در همین راستا، نگاه محققانه وی، به لزوم وجود مشورت پذیری دولت، نفی خشونت و استقرار مردمسالاری منتهی گردید. در یک جمع بندی می‌توان نفی تقلید و فتح باب اجتهاد را به عنوان مهم ترین شاخصه این جریان جستجو کرد .

3ـ2. سلفیه صوفی
تقریبا از زمانی که ابن‌‌عبدالوهاب سیاست های خود را در چهارچوب مفاهیم دینی شروع کرد، جنبش فکری دیگری نیز در شمال شرق آفریقا و شبه قاره هند ظهور نموده که بر پایه درهم آمیزی تفکرات سلفی گری و تصوف، دال‌های خود را مفصل بندی می نمود. دال‌های اساسی این گفتمان عبارتند از: پیروی تام از شریعت اسلامی، مجذوبیت طریقت، مخالفت با تشیع و شیعه‌گری، مصلح اجتماعی سیاسی. البته دیگر خرده گفتمانهای سلفی، بسیاری از افکار و اعمال سلفیه صوفیه را نوعی بدعت قلمداد نموده و حتی رهبران را به چالش می کشند . گفتمان مذکور در کشور هند، به رهبری «شاه ولی الله دهلوی (1176ق)» که از برجسته تیرن حامیان جنبش نقشبندیه بود گرایش خاصی از سلفی‌گری را بوجود آورد که با وجود اشتراک در زمینه نفی مذاهب و فتح باب اجتهاد، بسیار محتاط‌تر بود (الموصلی، 2004: 160).
«آموزه دهلوی در هند دوام یافت و پیروان او در شبه قاره، کسانی چون حکیم بلگرامی، محمد عبدالرحمن مبارکفوری و صدیق محمد خان قنوجی به راه او دوام دادند. دیگر نمونه مهم از تحرکات اجتماعی نقش‌بندی، پای‌گیری نهضت معروف به «مریدیسم» از حدود 1200ق در قفقاز شمالی است که هدف تشکیل حکومتی اسلامی و مقابله با استیلای دولت روسیه را دنبال می‌کرده است. سرچشمه این حرکت، جریانی صوفیانه است که در اواخر قرن 12ق/ 18م در شروان سرچشمه گرفته، و به شیوه‌ای شناخته از نقشبندیان، بر اهمیت شریعت نیز تأکید داشته است. در دهه 1820م این افکار در داغستان ترویج شد و گروندگان بدین دعوت، جهادی گسترده را برای نجات سرزمین خود از بیگانگان آغاز کردند. این نهضت به ایجاد حکومتی دینی با عنوان «امامت» در داغستان انجامید که نخست در 1830م قاضی محمد در رأس آن قرار گرفت و حمزت بیک (1832 ـ 1834م) و شیخ شامل (1834 ـ 1859م) جانشینان او در امامت داغستان بودند. در جانب تاتارهای ولگا هم باید از کسانی چون عبدالنصیر قورصاوی (1227ق) یاد کرد که داعیه‌دار سلفی‌گری در سرزمینی با سنت صوفیانه بودند». (السماک، 1384، ج2: 21)

محمد مکی ابن عزوز (1334ق) اندیشمند اهل تونس که به ترکیه و شهر استانبول نقل مکان کرده بود، از بزرگان صوفی مشرب بود. او تلاش زیادی نمود تا مردم زمان خود را با قرآن و احکام اصیل آشنا سازد. در همین راستا، در در اثری با نام «عقیده الاسلام» کوشش داشت تا تصویری روشن از عقاید اسلامی ارائه کند. در مراکش نیز افرادی مانند ابو شعیب دکالی (1357ق)، محمد طیب انصاری (1363ق) و مختار سوسی (1383ق) طلایه دار گفتمان سلفی صوفیه هستند .

4ـ2. سلفیه جهادی
به باور بسیاری، نقطه شروع و نضج یافتن گفتمان سلفیه جهادی، ظهور سید قطب (1906 ـ 1966) است. در این میان، ترور جمال عبدالناصر نقطه کانونی و شروع شالوده شکنانه اقدامات انتحاری پیروان این گفتمان بود که در ادامه، اعدام رهبران اخوان المسلمین آتش آنها را تندتر کرد. سید قطب به لحاظ نظری و تئوریک، بسیار رادیکال بود. اثر وی با عنوان «معالم فی الطریق» نماد این نوع خاص از تندروی است که در آن از مفاهیم و نشانه هایی چون عصر جاهلیت قرن بیست و شهرهای جاهلی یاد می کند. در گام بعد، وی به تکفیر مسلمانان سرزمین های اسلامی و غیر اسلامی به خاطر قبول دموکراسی غربی که آن را نوعی جهالت مدرن می داند، پرداخته و تنها راه حل را هجرت و جهاد و تقابل خشونت‌آمیز با آن می داند. بنابراین، بنیادی‌ترین دالهای این گفتمان، تقابل با حاکمان فاسد، تأکید بر پاکدامنی، پیروی از قرآن و سنت صالحان، رهایی از استعمار و دال های همسو با آن است (سید نژاد، 1389: 105).

«این جنبش هر دو نوع سلفی اول و دوم را مردود می‌داند و بر این باور است که تفکرات و مشی فکری سلفیه سنتی و اصلاح طلب هیچ گاه به هدف مطلوب نمی‌رسد. اولین جنبش‌های جهادی تکفیری سابقه در حرکت ابن عبدالوهاب در جزیره العرب دارد که بر اساس مفاهیمی همچون جهاد و امربه معروف و نهی از منکر پیگیری می شد. در ادامه جنبش‌های اسلامی در آفریقا نظیر جنبش سنوسیه، مهدی سودانی نیز در این مسیر گام نهادند با این تفاوت که رویکردی ضد استعماری دنبال می‌شد ولی در حرکت ابن عبدالوهاب مسلمانان به دلیل اعتقاداتشان مورد هجوم قرار گرفتند »

سید قطب به عنوان عضو برجسته اخوان المسلمین، اندیشه‌های انقلابی او را زمینه ساز انشعاب‌های گوناگون در درون اخوان المسلمین دانست. اعضای جوان اخوان المسلمین به‌تدریج از رهبران ارشد فاصله گرفتند و براساس برداشت‌های گوناگون از تعالیم سید قطب در اواخر دهه 1960م تشکل‌های دیگری را که در واقع تشکل‌های بنیادگرا و پیکارجوی سلفی است، در میان اهل سنت به‌وجود آوردند. این تأثیر تا بدانجا است که از کتاب معالم فی الطریق قطب، به‌عنوان مانیفست جهادگرایی نیز می توان تعبیر کرد. جنبش‌هایی که رهبران و هواداران آنان به ندرت در نهادهای علمی دینی سنتی پرورش یافته و گاه حتی فاقد تحصیلات کلاسیک دینی هستند. از دیدگاه سید قطب جوامع فعلی یا به گونه اسلامی و یا جاهلی است و حد وسطی در میانه این دو وجود ندارد. بر اساس این تقسیم بندی به اعتقاد وی، ضعف عقیده و زوال اصول دینی، جامعه را جاهلی و مستحق برخورد می‌سازد (سبحانی، 1390: 15).

بنابراین، در کانون مکتب سلفی های جهادی، جهاد و مبارزه با این اندیشه پیوندی ناگسستنی دارد. در قرن کنونی و در شرایط فعلی نیز، این جریان فکری در راستای غیریت سازی های خود، ضمن تأکید بر قابلیت اعتبار اسلام و در دسترس بودن آن، علت یا سبب جهاد را دعوت به اسلام و مسلمان کردن می دانند. به اعتقاد حامیان این گفتمان، دفاع از مقدسات از دیگر عواملی است که جهاد را واجب می نماید. نضج این گفتمان در مصر، پس از مدتی از سیدقطب به ایمن الظواهری رسید. شخصی که از همان ابتدا در کنار بن لادن قرار گرفت. تا قبل از این، سلفی های جهادی کمی متفاوت تر از گروه بن لادن بودند زیرا بن لادن و ایمن الظواهری در اواخر فعالیت های سیاسی و فکری خود، جهاد علیه مسلمان را هم واجب دانستند و حکومت‌های کشورهای اسلامی را دچار مشکل کردند.
بسیاری بر این عقیده اند که حضور سید قطب و محمد غزالی عاملی اصلی در دگرگونی محافل مذهبی عربستان است . زیرا باعث شدند تا به جای تبلیغ اندیشه حاکم بر سلفیان تقلیدی یعنی «توحید القبور» به «توحید القصور» دعوت می کردند. در پی این نوع ازفعالیت های تبلیغی ـ آموزشی، بسیاری از جوانان راه خود را از سلفیه تقلیدی جدا نموده و هسته-های اولیه گفتمان جهادی را مفصل بندی کردند که امروزه القاعده، داعش و جبهه النصره مهم‌ترین آنها هستند . این گروه‌های تکفیری با رویکردهای غیریت ساز و خشونت طلبانه خود، امروز عامل اصلی ناامنی جهان و بخصوص منظقه خاورمیانه هستند. نگاهی به تاریخ فعالیت های جهادی آنها، نشان می دهد که گفتمان و جنبش های تکفیری ـ سلفی سه نوع اقدام خشونت بار را تا کنون در دستور کار خود قرار داده‌اند که به لحاظ دامنه خشونت و سلسله مراتب تلفات ناشی از آن، نوع نخست را می توان در پایین‌ترین و نوع سوم را در بالاترین درجه این تقسیم بندی قرار داد. این سه کنش تهاجمی و خشونت بار عبارتند از:

الف. خشونت ها و مبارزات واکنشی؛ این نوع از خشونت، اقدامی برنامه ریزی ‌شده محسوب نمی‌شود و به طور معمول، به اقداماتی اشاره دارد که گاه به گاه و در واکنش به اقدامات خشونت بار و سر‌کوبگر حکومت ها، از سوی اعضای جنبش های اسلامی مثل اخوان المسلمین صورت گرفته است (نقوی، 1384: 6).
ب. خشونت و مبارزات ایدئولوژیک؛ نوع دوم بر خلاف نوع نخست، خشونت سازمان یافته‌ی است که در چارچوب راهبرد کلی جنبشهای اسلامی برای سرنگونی رژیم های سیاسی به کار گرفته شده است و جنبش های اسلامی معاصر، بخصوص از سال‌های 1960 به بعد از این نوع خشونت ایدئولوژیک استفاده می کردند که بارزترین آنها القاعده و در شرایط فعلی داعش و جبهه النصره است (سید نژاد، 1390: 136).

ج. خشونت و مبارزات فرقه‌ای؛ نوع سوم خشونت که آن را به خشونت فرقه ای تعریف و تعبیر می کنند، بر خلاف دو نوع نخست، هم به لحاظ اهداف مورد نظر و هم به لحاظ دامنه تلفات، بسیار گسترده‌تر از آنها بوده است. در واقع در دو نوع خشونت واکنش و خشونت ایدئولوژیک، جنبش های اسلامی مقامات غربی و رژیمهای عربی و یا مراکز امنیتی بالا را هدف قرار می‌دادند و از کاربرد خشونت علیه مردم عادی پرهیز می‌کردند، اما در نوع سوم که نوعی اقدام کو‌رکورانه و تروریستی است، مردم عادی و غیر نظامی نیز هدف عملیات خشونت بار گروه‌های اسلامی تندرو قرار گرفته‌اند. به همین لحاظ می‌توان آن را خشونت فرقه‌ای ناشی از تعصبات قبیله‌ای، هر چند در چارچوب ابزار نوین، قلمداد کرد که بارزترین آن داعش است. حملات سلفی‌ها در پایان قرن 18 و اوایل قرن 19 به مکان‌های مقدس در عراق و کشتار مسلمانان سرآغاز این نوع تعصب و خشونت فرقه‌ای است. این خشونت فرقه‌ای در قرن 20 میلادی نیز علیه مکانهای مقدس در جزیرة العرب و سایر نقاط منطقه تداوم پیدا کرد. عملیات خشونت بارگروه‌های وهابی پاکستان (سپاه صحابه) در سال‌های دهه 1980 و 1990، کشتار دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف (1997) و سایر اقدامات گروه‌های تحت تأثیر ایدئولوژی سلفی، نمونه هایی از اعمال خشونت فرقه‌ای در دوران کنونی است. حوادث دو دهه آخر قرن بیستم از یک سو، و توان مالی و تبلیغاتی دولت عربستان سعودی که حامی سلفیت بوده است از سوی دیگر، باعث گسترش عقاید سلفی به سایر نقاط جهان اسلام شده است. این گسترش بیش از هر جای دیگر در جنوب آسیا، یعنی در شبه قاره هند و سپس افغانستان و بعدها در مناطق دیگری نظیر سوریه، عراق و لبنان مشاهده شده است (ذوالفقاری، 1392: 226).
برخی از مهمترین جنبش های تکفیری عبارتند از: القاعده جزیره العرب، جبهة تحریر الإسلامیة، حرکة التوحید والجهاد (غرب أفریقیا)، داعش، سپاه صحابه، لشکرجنگهوی، سپاه طیبه، جند الله و جندالعدل، القاعده افغانستان (افغان العرب )، طالبان، القاعده پاکستان، القاعده عراق (زرقاوی)، القاعده یمن، حزب التحریر (آسیای مرکزی)، القاعده سودان، القاعده مغرب اسلامی، القاعده سوریه: جبهة النصره، القاعده سومالی (مرکز القاعده شرق آفریقا)، حزب جماعت اسلامی (القاعده جنوب شرق آسیا)، بوکوحرام (نیجریه).
در ادامه در شاکله دو جدول، مجموعه مطالب بیان شده آورده شده است .
نتیجه‌گیری
همانطور که در مجموع ذکر آن رفت، مقصود از سلفیه کسانى هستند که در قرن چهارم هجرى ظاهر شدند. آنان تابع احمد بن حنبل بوده و گمان مى‏کردند که تمام آراى شان به احمد بن حنبل منتهى مى‏گردد یعنی کسى که عقیده سلف را زنده کرد و براى آن جهاد نمود. آنگاه در قرن هفتم هجرى توسط شیخ الاسلام ابن تیمیه احیا شد. او مردم را به این روش دعوت کرد و با اضافه کردن مباحثی به آن، مردم عصرش را به تفکر واداشت. آن گاه در قرن دوازدهم آراى او در جزیره العرب توسط محمّد بن عبدالوهاب احیا شد که تاکنون وهابی‌ها آن را زنده نگه داشته‏اند. در یک کلام مذهب سلف عبارت است از بازگشت به عقاید صحابه، تابعین، تابعین تابعین و ائمه فقه و به طور کلی به علماى اسلامى در سه قرن نخست هجرى. گاهى از نخستین تابعان به سلف صالح تعبیر مى‏شود. در مجموع و در یک جمع بندی کلی باید بیان داشت که سلفی‌گری به عنوان جریانی ریشه دار و مهم در جهان عرب محسوب می‌شود که سعی کرده با پی ریزی قالب فکری منسجم و اتخاذ رویکردهای سیاسی خاص، در سطح جهان اسلام نفوذ و انتشار یابد. این جریان توانست در عربستان سعودی نظام سیاسی مبتنی بر تفکر سلفی‌گری را بنیان نهد و در سایر کشورهای منطقه نیز گسترش پیدا کند. سلفی‌ها خود به گروه‌های مختلف با برخی تفاوت‌ها تبدیل شده‌اند و به خصوص سعودی‌ها سعی کرده‌اند تا خود را از سلفی‌های تکفیری و جهادی جدا کنند، اما در تحولات جدید جهان عرب، به عنوان یک جریان مهم و تا حد نسبتاً زیادی منسجم نقش آفرینی می‌کنند.

با وجود اینکه سلفی ها به صورت اصولی و با توجه به چارچوب‌های فکری خود اعتقادی به دموکراسی، تحزب و مشارکت مستقیم مردم در قدرت سیاسی ندارند و حتی اعتراضات و تظاهرات عمومی در مقابل حاکمیت را نفی می‌کنند، اما به فرصت‌ها و موقعیت‌های جدید بی توجه نیستند. به خصوص اینکه بازیگران منطقه ای مانند عربستان سعودی و قطر، سعی دارند تا از این جریان به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف و منافع خود در جهان عرب استفاده کنند. سعودی‌ها در ارتباط با مسئله سلفی‌گری، با چالش جدی روبه رو هستند؛ آنها از یک سو سعی دارند تا سلفی‌گری را در داخل محدود کنند و بر این اساس سطحی از اصلاحات از سوی ملک عبدالله دنبال می‌شود، از سوی دیگر دولت سعودی سعی دارد تا در سطح منطقه ای، از سلفی‌ها برای تخریب روند دموکراسی و بهره‌گیری از روند‌های دموکراتیک و مشارکت در قدرت استفاده کند. قطر نیز سعی دارد تا در رقابت و تضاد با عربستان، بخشی از جریان سلفی جهان عرب را تحت کنترل خود در آورد و ضمن آشتی دادن این جریان با تجدد از آن‌ها در جهت گسترش نفوذ منطقه‌ای خود بهره برداری کند. در مجموع می‌توان گفت که با وجود اینکه سلفی‌ها یکی از جریان‌های مهم جهان عرب و رقیب اصلی گروه‌های مانند اخوان المسلمین در تحولات جدید عربی هستند، اما بازشناسی و ایجاد تمایز میان دو وجه تفکر و رویکردهای درونی سلفی‌ها و بهره برداری بازیگران منطقه‌ای از آن‌ها در تبیین جایگاه و نقش این جریان در جهان عرب، اهمیت اساسی دارد.
 
مراجع
1. توکلی، یعقوب، (1389)، «نگاهی کوتاه به جنبش‌های جهادی سلفی: جهاد غیر عقلانی»، مجله: زمانه دوره جدید، شماره 93.
2. جنبش‌های سیاسی خاورمیانه از سلفی‌گری تا نوسلفی‌گری، (1392)، مصاحبه شونده: جودکی، حجت الله؛ برومند اعلم، عباس؛ صیامیان، زهیر؛ مجله: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 185.
3. ذوالفقاری، سیدمحمد، (1392)، «درآمدی بر جنبش سلفی در مصر، پیش و پس از انقلاب 25 ژانویه 2011 م»، مجله: پژوهش‌های منطقه ای، سال اول، شماره 10.
4. سبحانی، جعفر، (1390)، «سلف و سلفی‌گری»، مجله: درسهایی از مکتب اسلام، شماره 609.
5. سید نژاد، سید باقر، (1389)، «سلفی‌گری در عراق و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران»، مجله: مطالعات راهبردی، شماره 47.
6. سید نژاد، سید باقر، (1390)، «رویکرد شناسی فلسفی و معرفتی جریان سلفی‌گری»، مجله: فلسفه دین، شماره 11.
7. لسماک، محمد، (1384)، کلید فهم سیاست آمریکا، ترجمه ابوذر یاسری، تهران: موعود عصر.
8. الموصلی، احمد، (2004)، ترجمه موسوعه الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی و ایران و ترکیه، بیروت، الطبعه الاولی.
9. نقوی، حسین، (1384)، «سلفی و سنی/ در احوال و آرای سلفیان»، مجله: ضمیمه خردنامه همشهری»، شماره 71.
10. هی وود، اندرو، (1379)، درآمدی بر ایدئولوژی‌های سیاسی، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران: وزارت امور خارجه
مرجع : الوهابیه
کد مطلب : ۸۷۰۱۲۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما