این روزها با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر شکاف سیاسی در این کشور به مرز بیسابقهای رسیده است. در این میان، رسانهای شدن ماجرای تقابل و چنددستهگی سیاسی در خانواده پرنفوذ و قدرتمند «کانوی» نمونه کوچک قربانی شدن شکاف عمیق در سیاست آمریکایی است. خانواده کانوی نماد بارز جامعه از هم گسیخته آمریکایی است که میتوان آن را قربانی ظهور پدیده ترامپیسم و آنتی ترامپیسم یا به عبرات دیگر، طرفدران و مخالفان دونالد ترامپ مورد ارزیابی قرار داد. برای پی بردن به ابعاد شکاف در جامعه سیاسی آمریکای کنونی ضروری است داستان شکاف در خانواده کانوی روایت شود.
خانواده کانوی و ماجرای عجیب ترامپ
در چند وقت اخیر ماجرای خانواده کانوی از سوی رسانههای امریکایی و ناظران سیاسی به شدت مورد توجه قرار گرفته و از ان به عنوان پدیدهای خطرناک و نمونه کوچکی از آنچه این روزها در جامعه جامعه در حال رشد است یاد میشود. ماجرا از این قرار است که اخیرا کلیان کانوی و جورج کانوی، زوج مشهور جمهوریخواه از سمتهای خود استعفا دادهاند. این زوج در سال 2016 به صورت تمام قد از ترامپ حمایت کردند و حتی کلیان کانوی، مدیر ستاد انتخاباتی ترامپ شد.
بعد از پیروزی ترامپ، جورج نامزد تصدی دستیاری دادستان کل آمریکا بود اما خیلی زود از تلاش برای این سمت کنار کشید. او از سال 2018 به یکی از جدیترین منتقدین ترامپ تبدیل شد و ریاست «پروژه لینکلن» گروه محافظهکاران ضدترامپ را عهدهدار شد اما بر خلاف او، کلیان کانوی در مقام مشاور ارشد دونالد ترامپ در کاخ سفید به کار خود ادامه داد. کلیان بعد از 2016 به بزرگترین حامی سیاستهای ترامپ در زمینههای مختلف تبدیل شد. او در سخنرانیها و مصاحبههای مختلف با رسانههای آمریکایی همواره حمایت قاطعانه خود را از سیاستهای کاخ سفید تحت رهبری دونالد ترامپ ابراز میکرد.
با این وجود، مساله درسرساز برای خانواده کانوی، مربوط به کلودیوی ۱۵ ساله یکی از فرزندان آنها بود. دختر کلیان و جورج آشکارا از بایدن حمایت کرده و چندبار در توییتر خود نوشت شغل مادرش زندگی او را خراب کرده است. حتی کلودیو در شبکههای اجتماعی اعلام کرد در تلاش است به شکل قانونی از قیمومیت والدین خود خارج شود. همین امر موجب شد که کلیان و جورج به سرعت از پستهای سیاسی خود برای نجات 4 فرزند و خانواده خود استعفا دهند. هر دو این اشخاص دلیل استعفای خود را نجات خانواده حفظ استحکام خانوادگی عنوان کردهاند اما بدون تردیدف مساله اصلی در این بی را میتوان مربوط به «ترامپ» مورد ارزیابی قرار داد.
چنددستهگی ذهنیت سیاسی در خانوادههای آمریکایی
با این اوصاف، اختلاف موضع جمهوریخواهان بر سر ترامپ را نمیتوان تنها متعلق به خانواده کانوی دانست بلکه به گفته سایت نظرسنجی "فایو ترتی ایت"، یک سوم زوجهای متاهل در آمریکا از احزاب مختلف حمایت میکنند. این امر شاید در گذشته نیز معطوف به سابقه بوده باشد اما در وضعیت کنونی پیرامون حمایت و ضدیت با ریاست جمهوری جدد ترامپ بُعدی وسیعتر به خود گرفته است. اکنون بسیاری از ناظران سیاسی بر این باورند جامعه آمریکا قربانی چند لایهای شدن سیاست در این کشور شده است.
برخلاف گذشته که طرفداری از یک حزب با شخصیت سیاسی در قالب اختلافنظر یا تفاوت دیدگاه سطحی مورد ارزیابی قرار میگرفت، اکنون مخالفت و موافقت با دونالد ترامپ به پدیدهای برای از هم گسیختگی و جدایی افراد مختلف هم دسته یا همگروه در یک جامعه تبدیل شده است.
انشقاق بزرگ و تاریخی در درون حزب جمهوریخواه
جامعه آمریکا از دیرباز به عنوان کشوری دو حزبی شناخته میشود که مبارزه سیاسی پیرامون احزاب جمهوریخواه و دموکرات خلاصه میشد اما بر خلاف رویه سنتی، اکنون به شکلی بیسابقه پدیده ترامپیسم بزرگترین انشقاق تاریخی در درون حزب جمهوری خواه را موجب شده است. طی ماههای اخیر بسیاری از جمهورخواهان مطرح و حتی روسای جمهوری سابق همانند جرج دبلیو بوش مخالفت صریح خود را با رئیسجمهوری مجدد ترامپ اعلام کردهاند.
اکنون وضعیت به گونهای شده که در درون حزب جمهوریخواه حتی بیشتر از دموکراتها کمپین و جریان سیاسی ضد ترامپی اعلام موجودیت کردهاند. برای نمونه، طی یک سال گذشته کمپین «هرگز ترامپ» و پروژه لینکلن از سوی جمهوری خواهان برای مخالفت با ترامپ ایجاد شده است. همچنین، اخیرا کمیته سیاسی 43 Alumni از میان اعضای دولت بوش، چهل و سومین رئیس جمهور آمریکا در حمایت از بایدن ایجاد شده که هدف اصلی آن ها ممانعت از ریاست جمهوری مجدد دونالد ترامپ است.
دودستهگی و التهاب سیاسی؛ راهبرد سیاسی ترامپ برای آینده
در شرایطی که ناظران سیاسی وابسته به هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات، نسبت به ایجاد چند دستهگی و افراط در تقابل با پدیده ترامپیسم در سطح کلان جامعه آمریکا هشدار میدهند اما به نظر میرسد که ترامپ نسبت به ایجاد و تقویت این وضعیت بسیار خرسند است. در واقع، ترامپ به خوبی در حال مدیریت ایجاد خشونت و افراط میان طرفداران خود با ضدترامپیها است. روند تحولات و کنشهای ترامپ نشان میدهد که ترامپ با مدیریت طرفداران خود به سوی افراطگرایی قصد دارد که حتی در صورت شکست از بایدن، از سمت خود در کاخ سفید کنارهگیری نکند؛ زیرا مسیحوار کردن شخصیت ترامپ و نیز جلب نظر طرفدارانی افراطگرا، ابزارهایی هستند که رئیس جمهوری آمریکا نشان داده به خوبی توان بهرهگیری از آنها را دارد.