به گزارش
اسلام تایمز، به مناسبت اولین سالگرد آسمانی شدن سردار دلها، شهید القدس حاج قاسم سلیمانی، فرمانده شجاع نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تیم پژوهشی
اسلام تایمز، اقدام به جمع آوری، تحقیق و بررسی ابعاد گسترده ای از زندگی این شهید بزرگوار کرده است. همچنین لازم به ذکر است که درباره ابعاد مختلف شخصیت شهید سردار سلیمانی مطالب زیادی منتشر شده است اما تحقیقا این مجموعه یکی از کاملترین و جامع ترین منابع مستندی است که تقدیم خوانندگان محترم می گردد.
این مجموعه در پنج بخش تهیه شده به زوایای مختلفی از زندگی این شهید بزرگوار پرداخته است که فصول این مجموعه به این صورت است:
مقدمه
فصل اول: زندگی نامه
فصل دوم: اطلس خاورمیانه
فصل سوم: از زبان سردار (خاطرات و رهنمود ها)
فصل چهارم: شخصیت شناسی سردار
فصل پنجم: سردار در نگاه دیگران
***
سرلشگر حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
سیاست آمریکا در جهان اسلام با ترور سردار سلیمانی فرو پاشید و از هم گسسته شد، نتیجه، اثر و پژواک طبیعی ترور حاج قاسم، شکلگیری یک انرژی جدید در جغرافیای وسیع به صوت خودجوش، آتش به اختیار و مصمم برای یک انتقامگیری سخت و راهبردی، هم در جغرافیایی وسیع هم در طول زمان، با تأثیرات تعیینکننده خواهد بود که بهطور قطع به حضور آمریکا در این منطقه خاتمه خواهد داد.
خالد قدومی، مسئول دفتر جنبش حماس در تهران:
شهید سلیمانی درواقع به چند دلیل شایسته لقب «شهید قدس» است، نه فقط به خاطر اینکه ایشان فرمانده نیروی قدس بوده و نه فقط برای اینکه وی فلسطین را دوست داشته و عاشق آرمان فلسطین بوده است، بلکه به نظر من مهمترین دلیل این است که رژیم صهیونیستی بهخوبی نسبت به جایگاه و اهمیت این مرد در تحقق آرمان قدس و خدماتی که به این آرمان بهعنوان موضوع اصلی و مرکزی جهان اسلام داشته آگاه بود.
همچنین شهید سلیمانی با برادرانش در مقاومت فلسطین ارتباط و نشست و برخاست داشت و هدف این ارتباطات هم کاملاً مشخص بود؛ آزادسازی قدس، و اگر در جایی در کنار برادرانش در مقاومت فلسطین ایستاده یا در جایی مشارکتی داشته نگاه حقیقتبینش بهسوی قدس بوده و هدفش رسیدن به قدس بوده و از خداوند مسألت داریم این شهید را پذیرفته و برادرانش را در ادامه این مسیر و آزادسازی مسجدالاقصی و بیرون راندن اشغالگران صهیونیست که دشمن درجه یک بشریت و امت اسلامی هستند کمک کند.
شخصیت نظامی استراتژیستی که دارای اندیشه و نگاه سیاسی واضح و روشن باشد کم پیدا میشود. این ویژگی اساسیای است که شخصیت حاج قاسم سلیمانی را متمایز و برجسته میسازد. خدماتی که حاج قاسم به مقاومت فلسطین و محور مقاومت کرد را میتواند ذیل دو بعد برشمرد: بعد اول فکری و اندیشهای است. وی دائماً در این اندیشه بود که محور مقاومت چگونه میتواند در مسیر شکستدادن رژیم صهیونیستی حرکت کند. به گمان من این اندیشه بسیار مهم است و همان چیزی است که دشمن صهیونیستی از آن هراسان است بهویژه وقتی که منجر به وحدت امت اسلامی در یک صف و کنار گذاشتن اختلافات شود. بعد دومی که شخصیت حاج قاسم را متمایز میکند و در رابطه ایشان با مقاومت برجسته است، ایمان ایشان به تقدیم هر آنچه در وصع داریم از تجربه گرفته تا حمایت به محور مقاومت بود. وی همیشه به برادران میگفت هر آنچه داریم روی این میز است؛ هر چه میخواهید و هر چه نیاز دارید بردارید. این از لحاظ حمایت مادی بود یعنی مسلحسازی و حمایت لجستیک و مشارکت میدانی با تمام آنچه به لحاظ تکنولوژیک نیاز بود و همچنین به لحاظ برنامهریزی و سیاستگذاری هم همینطور بود و ایشان تجربه انباشته شده خود در طی این سالها را به برادران منتقل میکرد و این تأثیر مهم و برجستهای در کمک به محور مقاومت و بهویژه مقاومت فلسطین داشت و اگر بخواهیم جزئیتر اشاره کنیم باید بگوییم ما در جنبش حماس این موضوع را بهطور ویژه لمس کردیم. درست است روابط ما قدیمی است و از زمانی که ایشان پرونده قدس را به دست گرفت شروع شد. اما قالب اصلی این همکاری زمانی اوج گرفت که حاج قاسم یک جدیت واقعی در مجاهدان شاخه عزالدین قسام و برادرانشان در حماس مشاهده کرد و این موضوع را بهطور ویژه در جنگ 2008 دیدیم که چگونه حاج قاسم ندای جهاد را لبیک گفت و به دمشق آمد و در اتاق عملیات مشترک قسام و جنبش حماس بعد راهبردی و افق واقعی مجاهدین فلسطینی در وارد آوردن ضربات دردناک به اسرائیل را از نزدیک دید و در پیشبرد جنگ فرقان که اسرائیلیها بدان عنوان «سرب گداخته» دادهاند تأثیری غیرقابل انکار داشت بهطوریکه ما در این نبرد دوشادوش هم بودیم و دشمن ضربه شکست محکمی از مؤمنان و مجاهدان خورد.
ایشان دشمن صهیونیست را دشمن مشترک جهان اسلام و عامل اصلی ناآرامیها و وضعیت بیثباتی و ناامنی در منطقه میدید. از دیدگاه وی رژیم صهیونیستی در تمام مناطقی که ایشان حضور و رفت و آمد داشت باعث تفرقه، تشتت و خرابی شده بود و لذا تلاش برای نابودی این رژیم را نگاهی درست برای پیشرفت و قویشدن امت اسلامی میدانست. نقش وی فقط حمایت نبود بلکه خود مشارکت و حضور داشت چرا که میدید رژیم صهیونیستی چه نقشی در محاصره اقتصادی و سیاسی ملت ایران داشته و از این منظر نگاه روشن و واضحی در باب مبارزه با رژیم صهیونیستی و حمایت از محور مقاومت داشت.
اما در سخنرانی ترامپ همه چیز مشهود است، یعنی وقتی که «معامله [ننگین] قرن» را اعلان کرد و به زعم خودش این معامله را در بستهای از دستاوردها مطرح ساخت، یکی از این به اصطلاح دستاوردهای مورد ادعایش که به صراحت اعلام کرد ترور حاج قاسم سلیمانی در کنار خروج از توافق هستهای و محاصره اقتصادی ایران بود و همچنین آنچه وی مبارزه با تروریسم میداند، تروریسمی که حماس و جهاد در لیست آن هستند را جزء دستاوردهایش مطرح کرد. لذا ارتباط نزدیکی بین ترور حاج قاسم و اعلام رسمی معامله قرن وجود دارد چرا که شهادت حاج قاسم یکی از موارد لازم برای زمینهسازی اعلام این معامله میدیدند چرا که حاج قاسم عنصر مشترک محور مقاومت در همه جا بود. ترامپ وقتی دستور ترور حاج قاسم را داد به حساب خودش و با نگاه تجارت مآبانهاش دچار این توهم بود که مانعی مهم را از سر راه حراج آرمان فلسطین و پایمال کردن حقوق مشروع فلسطینیها برداشته است و به همین دلیل اقدام به ارتکاب این جنایت زشت کرد.
در اینجا باید به دو بعد اصلی در این قضیه اشاره کرد؛ اول بعد ایمانی. ما بهعنوان مومن اعتقاد داریم که خداوند سبحان از میان بندگانش مؤمنان صادق و مجاهد و مخلص را برمیگزیند و در راه یاری دینش و ایستادن در کنار ستمدیدگان جهان آنها را توفیق میدهد و از بینشان شهداء را برمیگزیند و این خود توفیقی از جانب خداست و چه بسا بتوان گفت از نشانههای عاقبت به خیری حاج قاسم شهادتش با موشک صهیونیستی ـ آمریکایی بوده است. دوم؛ در بعد میدانی و تجربهای که ما فلسطینیها داشتهایم باید بگوییم خداوند سبحان همیشه خون شهیدان را پربرکت قرار داده است و این خونها تبدیل به نفرین و لعنتی میشوند که از یکسو دامن دشمنان ما و دشمنان امت و در رأس آنها رژیم صهیونیستی را میگیرد و از سوی دیگر تبدیل به ضمانتی برای ادامه راه بهسوی هدف روشن قدس و آزادسازی فلسطین از بحر تا نهر و شکست نهایی اشغالگران صهیونیست خواهد شد.
در باب انتقام خون این شهید باید به این حدیث اشاره کنم که حکمت گمشده مؤمن است و من نمیخواهم پیشاپیش حوادث را پیشبینی کنم. برادران ما در ایران و همچنین سیدحسن نصرالله برای این انتقام یک هدفگذاری مشخص کردهاند و آن خروج نیروهای نظامی استعمار آمریکا از منطقه است. تمام چیزی که در این باره میتوانم بگویم این است که خداوند سبحان در کنار مؤمنان است و در کنار عدل و عدالت است و در کنار مظلومین و پیروزی حق بر باطل را در همین دنیا شاهد خواهیم بود و بهویژه در منطقه خودمان. سلطه آمریکا در منطقه مصداق بارز استکبار و خودبرتربینی بیحد و مرز شده است. یکی از ستونها و نمادهای نظامی یک کشور را در سرزمین یک کشور مستقل دیگر یعنی عراق بزرگ ترور کردهاند درحالیکه بین ایران و عراق پیمان همکاری وجود داشته و این اقدام نقض این پیمان بوده و بدتر از همه قوانین و عرف بینالمللی را زیرپا گذاشته و قوانین دیپلماتیک را با هدف قراردادن یک شخصیت سیاسی ـ نظامی در یک کشور مستقل زیر سؤال بردهاند و به این هم اکتفا نکرده و با پررویی تمام در کنفرانس مطبوعاتی به آن اعتراف هم میکنند. به هر حال خداوند مقرر کرده که حق مظلومین ضایع نخواهد شد.
طی دیداری که با حاج اسماعیل قاآنی در حاشیه مراسم ختم شهید حاج قاسم سلیمانی داشتیم که در آن دیگر گروههای مقاومت فلسطین هم حضور داشتند، در ایشان دو ویژگی را دیدیم: اول صراحت ایشان و حقپذیریشان بود بهطوریکه گفتند این خسارت جبرانناپذیر نیست و هیچکس نمیتواند جای خالی شهید سلیمانی را پر کند و باید این حقیقت را پذیرفت. اما ویژگی دوم این بود که در ایشان یک شخصیت مؤمن، فهیم، کارآزموده دیدیم که سالها در مأموریتهای جهادی مربوط به منطقه کنار حاج قاسم بوده و فلسطین را بهخوبی میشناسد و برداشت ما این است که ایشان راه شهید سلیمانی در مواجهه و مبارزه با اشغالگران صهیونیست را که دشمن مشترک امت اسلامی میداند ادامه خواهد داد. امیدواریم که خداوند این مجاهد عزیز یعنی حاج اسماعیل قاآنی را ادامه راه مبارزه با ظالمین و حمایت از مظلوم توفیق دهد و ایشان هم نقش مهم و تأثیرگذاری در تحقق آرمان قدس داشته باشند و برای ایشان توفیق الهی را خواستاریم.
توصیف شخصیت بزرگ و فرماندهی همچون حاج قاسم سلیمانی در یک عبارت یا جمله دشوار است. این مرد برادری بزرگ و دارای نگاه سیاسی و دلسوزی و شخصیتی نظامی و مرد میدان و همچنین سرباز واقعی و فرماندهی حقیقی بود. اگر بخواهم چیزی از صحبتهایش را که به زبان عربی زیباش با لهجه فارسیاش در شرایط بحرانی دائماً تکرار میکرد بگویم باید به این جملهاش اشاره کنم که: اشکالی ندارد. خداوند رحمتش کند ایشان به اصطلاح مدیریت جدیدی «حلال مشکلات» بود. یعنی قادر بود مشکلات برادرانش را رفع کند و هر چیزی که با او مطرح میشد با سینهای گشاده برخورد میکرد و آرزوی شهادت داشت و همیشه این آرزو بر زبانش جاری بود و نهایتاً بدانچه میخواست رسید اگرچه پشت سرش جای خالی بزرگی باقی گذاشت. خداوند این شهید را بپذیرد و انشاءالله ما مسیرش را تا قدس و بیرونراندن اشغالگران صهیونیست ادامه دهیم.
شیخ بدرالدین حسون، مفتی اعظم سوریه:
ما امروز نیاز به وحدت و تقریب داریم. علمای دینی ما نیاز به تولید فکر تقریبی و وحدتآمیز دارند تا بتوانیم بر توطئهها غلبه پیدا کنیم. توطئهها همچنان پیش روی ما است. دشمنان منطقه درصدد تجزیه کشورهای اسلامی هستند. آنها میخواهند در همهجا تروریسم را حاکم کنند. این روند از سوی آمریکا حمایت میشود.
آنها میخواستند سوریه را تجزیه کنند. سوریها قلبهای خود را به روی یکدیگر گشودند تا دشمن آمریکایی وارد کشور نشود و به ما سلاح ندهد که با یکدیگر بجنگیم. مردم سوریه با تقویت وحدت و ملیگرایی در برابر آمریکاییها خواهند ایستاد.
درباره حفظ این تمامیت ارضی و حفظ کشور سوریه باید از ایران تقدیر کنیم. محبت و سپاسگزاری ملت سوریه از ملت ایران مستدام است و سپاس بزرگتر ما به حضرت امام خامنهای است؛ آن کسی که سوریه، لبنان و فلسطین را یک «مسئولیت مقدس» برای کل جهان اسلام تلقی کرده است.
من به همه پدران و مادران شهیدان عزیز ایران درود میفرستم که اثبات کردند که خون همه مسلمانان جهان یکی است، جانهای آنها یکی است و هدف آنها هم یکی است، 1400 سال پیش جد شما سلمان فارسی نزد پیامبر آمد وقتی از وی پرسیدند از کجا هستی گفت فرزند اسلام هستم.
میخواهم به شما مردم مسلمان ایران بگویم که الآن همه دنیا به شما احترام میگذارد و خواستههای شما را عملی میسازد. وقتی پشت امامتان حرکت میکنید و حتی به فضا هم میروید، بدانید که شما علم را خواهید گرفت.
امروز که سوریه به اراده خداوند پیروز شده، لبنان و غزه نیز با اراده خدا پیروز خواهد شد و تنها حرکت و چشم ما به سوی قدس است، همانطور که امام فرمود آن را نیز آزاد خواهیم کرد.
به نام ملتهای اسلامی و عربی و به نام سوریه، فلسطین و لبنان و به نام رهبر سوریه و ارتش سوریه و به نام مادران و فرزندان شهدای سوری از همه شما سپاسگزاری میکنیم و از خداوند میخواهیم که پاداش کار شما را بدهد. ما در کنار شما خواهیم ماند چرا که مؤمنان با هم برادرند. باید به پیامبر گفت که خرسند باش به خاطر این ملت و از خداوند متعال و امام مهدی میخواهیم که ما را از سربازان خود قرار دهند. ایران اسلامی برای همه جهان اسلام عزت و سربلندی خواهد ماند.
سلاحهای مرگ بار از کشورهای غربی و با هدف تجزیه و تقسیم سوریه به این سرزمین روانه شد. حدود 100 سال قبل، مسلمان، مسیحی، یهودی، زرتشتی و... در این سرزمین با یکدیگر در صلح و صفا زندگی میکردند تا اینکه کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان دست به تقسیم سیاسی منطقه براساس قرارداد سایکس پیکو زدند. آنها سرزمینی را تقسیم کردند که دارای ملت، زبان، اصول و ریشههای واحد بود.
آمریکا و کشورهای اروپایی به اسم تشکیل دولت دینی، یهودیان را به سوی سرزمین موعود سوق دادند! آنها به یهودیان پول دادند تا حکومت دینی تشکیل دهند! حتی مشاهده کردیم که آمریکا چگونه شیعیان، اهلسنت، مارونیها و دروزیها را در منطقه تقسیم کرد و به این تقسیمبندی رسمیت داد.
افراطیون از سوی آمریکا و متحدانش تقویت شدند تا روابط میان مسلمین، یهودیان و مسیحیان را برهم بزنند، مانند حوادثی که در جریان تحولات پس از آزادی تونس، مصر و لیبی شاهد آن بودیم.
تأسیس و تقویت گروههایی افراطی که کمترین بهرهای از آموزههای اسلام نبردهاند، برای اجرای دستورات غرب در به آتش کشیدن کنیسهها و طرد و اخراج مسیحیان، همه با این هدف انجام شد تا اسلام، هم در کشورهای منطقه و هم در دیگر نقاط دنیا زشت و خشن معرفی شود.
شما میدانید که ایالات متحده آمریکا، انگلیس، فرانسه و صهیونیستها به «حافظ اسد» رئیس جمهوری سابق و فقید سوریه اعلام کردند که مراودت خود را با ایران قطع کن و دست از حمایت آنها بردار، اما حافظ اسد گفت من رئیس حکومتی آزاد هستم و زیر بار چنین موضوعی نخواهم رفت.
امروز بشاراسد هم ادامه همان مسیر را طی کرده و میکند. او نیز زیر بار انواع وعدههای وسوسهانگیز و تهدیدات آمریکا نرفت و این در حالی بود که حکومت سوریه روز به روز در راه کسب رضایت مردم خویش بیشتر موفق بود و حالا با چشمانی اشکبار میخواهم از قهرمان دوران ما شهید حاج قاسم سلیمانی یاد کنم. شهید سلیمانی درک کرده بود که سقوط سوریه به معنای سقوط مسیحیت و اسلام خواهد بود. زمانی که همه ما را رها کرده بودند، ایران در کنار ما ایستاد.
دغدغه شهید سلیمانی این بود که چه وقت در فلسطین نماز میخوانیم و چه زمان اقصی را آزاد میکنیم. امتی بر شهید سلیمانی میگرید، امتی دیگر او را بر دوش خود تشییع میکند و امتی نیز در بهشت به استقبال او میرود.
شهید سرلشکر سلیمانی قهرمانی است که در قلبها فراموش نخواهد شد. او آزادهای بود که در کنار سوریه ایستاد. ما به همه مبارزان مقاومت و دوستانی که از سوریه در جنگ با تروریسم حمایت کردهاند، سلام میکنیم.
باید در سایه اتحاد جمعی و تولید فکر تقریبی، در برابر این توطئهها آگاه و هوشیار بود. باید قدر خون شهدایی که طی سالهای اخیر در راستای مقابله با این توطئهها به زمین ریخته است را دانست. باید برای مقابله با فکر افراطی و مبارزه با اسلامهراسی که هدف از آن مخدوش کردن وجهه اسلام است، تأکید کرد و خواستار وحدت کلمه برای مقابله با طرحهای دشمنان شد که هدف از آن حذف مسأله فلسطین است.
حجتالاسلام سید عبدالله نظام، رئیس هیأت علمای پیروان مذهب اهلبیت(ع) در سوریه:
سوریه مهمترین میدانی بود که حاج قاسم سلیمانی در آن شناخته شد، میدانی که آن طرف را دستپروردههای آمریکا با انواع حمایتهای مادی، معنوی و تسلیحاتیاش تشکیل میدادند و این طرف را حاج قاسم از ارتش بینالمللی اسلامی متحد کرده بود. در این چند سال سوریه خط مقدم مقاومت بود و حاج قاسم فرماندهی این خط را برعهده داشت. با حجتالاسلام «سیدعبدالله نظام» رئیس هیأت علمای پیروان مذهب اهلبیت(ع) در سوریه پیرامون حاج قاسم و آنچه در سوریه انجام داد گفتوگویی مبسوط انجام دادهایم.
در حقیقت حاج قاسم در آنچه تقدیم کردند، چیز خاص یا ویژهای به سوریه و محورهای مقاومت ارائه ندادند. او تمام جهان اسلام را یک کشور و یک ملت میدیدند و آنجا که ضرورت برای حضور به وجود بیاید برای مقابله با متجاوزان به اسلام، حاج قاسم در آنجا بود تا از اسلام و مسلمانان دفاع کند.
از یک طرف، اگر زندگی جهادی او را از ابتدا بخوانیم، منظور من از چهل سال پیش از آغاز جنگ تحمیلی که رژیم صدام علیه جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته است، ما حاج قاسم سلیمانی را آغاز این وقائع خواهیم دید و او بهطور طبیعی با گذشت روزها از آن زمان اوج میگیرد و نقش خود را افزایش میدهد، تا اینکه بهعنوان مسئول سپاه قدس معرفی میشود، این نیرو که درواقع مراقبت و حفظکننده امور مسلمانان در جهان در قبال هرگونه تجاوز خارجی که میتواند در برابر او باشد.
بنابراین، حاج قاسم را در همه زمینههای جهادی مییابیم، که لازم است در آن حضور داشته باشد. ما حاج قاسم را در جنگ ناعادلانه بعث عراق و ایران که بر محور شر و تجاوزی که به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شده است، اعم از آمریکاییها، عربهای منطقه، صدام و همه اینها میبینیم. از طرف دیگر، شاهد حضور حاج قاسم در افغانستان هستیم، او را در یمن خواهیم یافت، او را در عراق، لبنان، فلسطین و در سوریه نیز مییابیم، چرا که این همه نبرد در نگاه او اساساً یک نبرد کلی است بین نیروهای اسلامی، بین اسلام و پیروانش با کفر و ریاکاری و پیروانش.
این وضوح بینایی است که باعث شده تا حاج قاسم در همه مکانها حضور داشته باشند و پشتیبانی و توانایی را فراهم کنند، و بنابراین حضور او در سوریه و حضور او در کنار محور مقاومت در واقع بخشی از این دیدگاه جامع اسلام و مسلمانان است و به همین دلیل او را به این صورت میدیدیم که همیشه پیشقدم بودند، و از این دیدگاه هر روز او در واقع خدمات بسیار زیادی را ارائه میداد، و در این همه جاهای مختلف وضعیت جهادی را در نظر گرفتند، و برای آن همه امکانات فراهم شده را که مورد نیاز است تقدیم کردند، و بهخاطر همین دشمنان اعم از نیروهای شر و شیطان آمریکا و اسرائیل او را هدف قرار دادند؛ برای اینکه این شخصیت برای آنها شخصیتی است که نظیر و مانند ندارد و کسی نمیتواند جای او را بگیرد و برای همین به نظرشان اگر او را بکشند و از بین ببرند یک پیروزی بزرگی به دست خواهند آورد و یک شکستی در محور مقاومت ایجاد خواهند کرد.
حتماً ما یک برادر عزیز باارزش و یک فرمانده بیمانند و بزرگوار را از دست دادیم که سخت است مانندی مثل او در این نزدیکیها بیاید، ولی در عین حال این برادر یک نفر نیست، و این یک مسأله مهمی است چه خودشان چه «حاج ابومهدی المهندس» یا شهیدان بزرگوار که جمهوری اسلامی ایران از دست داد، اینها نفر نیستند چرا که اگر نگاه ما به آنها بهعنوان تعدادی از نفرها باشند پس ما به آنها ظلم کردهایم و به خودمان نیز ظلم میکنیم. اینها مدرسههای جهادی هستند و این مدرسه جهادی پیروانی و فرماندهانی را از نسلهای بعد از خود که از علوم آن بهره بگیرند به وجود میآورد؛ مثلاً میبینیم «حاج عماد مغنیه» که درست است در لبنان و در پایان کار شهید شدند، ولی مقاومت با شهادتشان ضعیف نشد، برای اینکه حاج عماد مدرسه بود و الآن محور مقاومت مدرسه است و با شهادت حاج قاسم ضعیف نخواهد شد، و حرکت جهادی در عراق با شهادت ابومهدی مهندس ضعیف نخواهد شد و حشدالشعبی قویتر از پیش میشود و به امید خدا این خونهای پاکی که بر این زمین ریخته؛ در روشن کردن راه مجاهدین برای تقویت خط جهاد؛ تأثیر بسزایی خواهد داشت.
حتما انشاءالله این خونها باعث خواهد شد که آمریکا از منطقه خارج شود. برای اینکه این خونها گرانبهاترین و باارزشترین چیزها بوده است. ما نمیگوییم قیمت این خونها بلکه میگوییم این خونها منجر به راندن و اخراج کردن آمریکا از منطقه میشود. ارزش این خونها بیش از اینهاست اما ریخته شدنشان در حقیقت پرده گمراهی را از چهره کسانی که خباثت آمریکا در منطقه را نمیدیدند برمیدارد... در حقیقت این کاری جسورانه و توهین و بیاحترامی به قانون بینالمللی و حاکمیت عراق است و این تأکید میکند که وجود آمریکایی در منطقه و عراق وجودی مضر است.
ما بهعنوان آزادگان قبول نمیکنیم که آمریکا ما را در منطقه و سرزمین خودمان کنترل کند پس حتما خروج آمریکاییها ضروری و واجب است بهخاطر آن تجاوز و حمله آشکار و آن خونهایی بیگناه پاک که دشمن آمریکایی بر زمین ریخت.
آنها که در این سالها توطئهها را دیدند، مصیبتهای آمریکایی و اسرائیلی را چشیدند، آنهایی که درکی کامل دارند و کاملاً میفهمند که این همه جنگ که الآن در سوریه و عراق و لبنان و فلسطین هست و در یمن در همهجا در جهان اسلامی، جنگی است هدایتشده برای خدمت به آمریکا و اسرائیل. برای همه این سوریها سردار سلیمانی عزیز است. ایشان برای ما برادری عزیز بود که به ما کمک کرد و در کنار ما بود و از ما حمایت کرد.
تفاوتی بین دو حضور خارجی در سوریه وجود دارد که اگر توجه نشود این اشتباه بهوجود میآید. یک طرف گروهی است که برای نابودی مردم و تجزیه سرزمین سوریه در این منطقه حضور دارد، داعش را خلق کرده و سوریه را به سمت ویرانی کشانده، طرف دیگر نیرویی است که به دعوت دولت و مردم سوریه اینجا حضور دارد و در کنار آنها ایستاده و جنگیده و خون داده تا امنیت این مردم و منطقه حفظ شود. آن طرف نیروهای آمریکایی، فرانسوی، انگلیسی و ائتلافشان هستند و این طرف نیروهایی از حزبالله، از جمهوری اسلامی ایران، روسیه و از فرزندان خودم مردم سوریه که وفادارانه ایستادهاند. آمریکا و همپیمانانش برای اشغال زمین، برای توهین و تحقیر مردم، برای دزدیدن منابع سوریه در این سرزمین هستند و البته برای هموار کردن شرایط سیاسی در منطقه به نفع اسرائیل تا شرایطی برای اینکه هیچ نیروی قوی و محکم در برابر اسرائیل در منطقه وجود نداشته باشد. شرایط منطقه ما را توجه کنید، مثلاً لیبی وقتی درگیر جنگ داخلی باشد، سودان را به سمت تجزیه پیش ببرند، مصر را ضعیف نگه داشتهاند، یمن، افغانستان، بحرین، لبنان، فلسطین و... تمام تلاششان این است که جهان اسلام چند پاره و ضعیف باشد که شرایط برای امنیت اسرائیل فراهم شود.
دقت کنید چهقدر جسور و گستاخ شدهاند که درباره معامله قرن که در واقع حذف دولت فلسطین هست صحبت میکنند. حتی این دولت مسخ شده را که میخواستند به فلسطینیها بدهند دوباره از ایشان گرفتند، آنها میخواهند حتی فلسطینیان زنده نباشند، چه رسد به اینکه یک دولت فلسطینی با نگاهی اسلامی شکل بگیرد.
این کشورهای سلطهگر در دنیا دولتهای دینی را مورد حمله قرار میدهند اما اگر اسرائیل گفت که خودش دولت یهودی است همین سلطهگرها برای آن کف میزنند و به آن خوشآمد میگویند!
جمهوری اسلامی که به لحاظ جغرافیایی با اسرائیل فاصله دارد، این اتحاد آمریکایی منطقه میخواستند اطراف اسرائیل هم تجزیه و ضعیف شود که اسرائیل امنیت داشته باشد؛ لذا باید فرق قائل بشویم بین نیرویی که ما برای حفظ امنیتمان دعوتش کردیم در خاکمان باشد. با نیرویی که برای تضعیف ما بدون دعوت نامه اینجا مستقر شده است! جایز نیست ما با چشمهای بسته بگوییم که چیزی را نمیبینیم و اتفاقی نیفتاده!
البته ما نسبت به کسانی که استراتژی بزرگ آزادی فلسطین و فلسطین برای فلسطینیان را درست نمیفهمند موضع انتقادی داریم. مثلاً یکیشان رئیسجمهور دولت آزادیبخش فلسطین است که میگوید: ما اسلحه نمیخواهیم و من دو نامه فرستادم به نتانیاهو و ترامپ ولی ما معامله قرن را قبول نداریم و جهاد و مبارزات خود را مطابق با مشروعیت بینالمللی دنبال خواهیم کرد و از راههای مسالمتآمیز. خیر باشد شما که رئیس سازمان آزادی فلسطین هستید شما که سازمان آزادی هستید و نمیخواهید اسلحه بگیرید، پس این تاریخ بزرگ جهادی سازمانتان چه کار میکنید؟ در سطل آشغال میاندازید و میگویید این اشتباه بود و ما نمیخواهیم تا آخرزمان با هم بجنگیم و صلح میخواهیم، صلح با چه کسی؟ با کسی که میخواهد تو را بکشد؟ صلح با کسی میخواهد زمینت را بگیرد؟ به املاک تو تجاوز کند؟ صلح با چه کسی؟ اگر آن طرف دیگر صلح میخواست خودش را دولت یهودی نمینامید، میشد بگوید یک دولت دموکراتیک یا سکولار یا هر چیز دیگر.
اگر بگوییم که کسی آمده از یک طایفه مخصوص پشتیبانی و حمایت کند، باید نشانههایی برای این حرف وجود داشته باشد. من این سؤال را مطرح میکنم، که نشانههای این پشتیبانی طایفه مخصوص که حاج قاسم سلیمانی از آن حمایت میکند چیست؟ آیا در سوریه چنین اتفاقی افتاده؟ آیا مردم سوریه تغییر کردند؟ هیچ اتفاقی در این زمینه نیفتاده است. حاج قاسم و همراهانش معلولا را آزاد کردند مگر معلولا چی شد؟ مگر در اصل مسیحینشین نیست؟ مگر چیزی در اصل و اساس طبیعتش تغییر کرده؟ حاج قاسم قلمون را آزاد کرد؛ آیا مردم قلمون تغییر کردند؟ یک مذهب دیگری و فرقهای دیگری شدند؟ نه همچنان که هستند ماندند. حاج قاسم اصلاً تفاوتی بین مذاهب و فرق در این کشور قائل نمیشد، میگفت ما برای انسانیت میجنگیم، برای آنکه جان انسان را نجات دهیم.
او جنگید تا آزادی برای سوریها شکل بگیرد، تا اتفاقاً فرصت ابراز دیدگاههای سیاسی و جهادی شکل بگیرد، تا این اقوام وجود داشته باشند تا بتوانند عقاید خود را ابراز کنند و الا مسیری که ائتلاف آمریکایی در پیش گرفته بود که چیزی از سوریه و سوری با هر قوم و مذهبی باقی نمیگذاشت!
آنهایی هم که این حرفها را میزنند صرفاً میخواهند اختلاف و جنگ داخلی به راه بیندازند. ما هم مردمی به ذات احساسی هستیم و گاهی این حرفها مؤثر واقع میشود. من نمیفهمم که چگونه مثلاً اسماعیل هنیه مورد حمله قرار میگیرند برای اینکه در مراسم تشییع پیکر حاج قاسم شرکت کرده است؟ اگر حمایتهای حاج قاسم نبود مگر امروز دیگر مقاومت فلسطین توان داشت؟ پس باید مردم غزه بهخاطر از دست دادن چنین آدمی غمگین و ناراحت شوند و میشوند و آنهایی که به اسماعیل هنیه حمله میکنند اقلیت هدایت شدهای هستند.
خاکی بود، فروتنی داشت، با اینکه او فرمانده بزرگی بود ولی با تمام سادگی و فروتنی زندگی میکرد. نکته دیگر این است که همیشه در خط مقدم بود یعنی قبل از افراد خود یعنی از بعضیها شنیدم که مثلاً اگر جایی بود که باید آزاد شود حاج قاسم با جایگاه فرماندهای که داشت خودش به آنجا میرفت و احیاناً از نزدیک بررسی میکرد و در همه کارها مورد نیاز شرکت میکرد برای آزادی آنجا و این یک صفتی است در فرمانده مسلمان شجاع شرافتمند وفادار به اسلام و خداوند عزوجل که همیشه در خط مقدم بوده نه در انتهای آن. حاج قاسم در کارها ثبات و استقامت داشت، و نکته مهم برای او اطاعت و فرمانبرداری از امام خامنهای بود.
پیام، همان پیام حاج قاسم است، مکتب و مدرسهای به نام سلیمانی که باید بماند، تکثیر شود و تقویت شود. مکتب مقاومت، مکتب امام خامنهای و برادر مجاهد بزرگوار سیدحسن نصرالله و برادران و فرماندههای مجاهد در سراسر جهان اسلامی در یمن، غزه، سوریه، عراق و در لبنان و فلسطین. در همه جای دنیای اسلام که فرزندانی و برادرانی هستند که وفادار و ثابتقدم به همین راه و مسیر هستند و همچنان باید محکمتر از گذشته تلاش کنند. نباید از شهادت قاسم سلیمانی ترسی در جهان اسلام شکل بگیرد، از دست دادن او فقدان بزرگی است اما خون او حرکت این جریان مقاومت را سیالتر و خروشانتر میکند.
او خودش مشتاق شهادت بود و ما باید بر همین راه و روش او ثابت بمانیم تا اینکه به آنچه مورد رضایت خداست برسیم و همیشه شعاری که از زمان پیغمبر اسلام و عزیز و طبیب جان ما و مسلمانان آن را تکرار میکردند این بود که «مجاهدت یا به پیروزی ختم میشود یا شهادت» که هر دو اینها پیروزی است. مرگ برای ما پایان زندگی نیست و این تفاوتی است میان ما و دیگران، مرگ برای ما پایان زندگی نیست و این تفاوتی است میان ما و دیگران، مرگ برای ما یک دوره تازه زندگی است و برای همین خداوند در قرآن فرمودند: «ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون» ما معتقد هستیم که این شهادت شروع یک زندگی جدیدی پیش خداست و رزقی که خدا نصیب آدمها میکند، پس خوشا به حال حاج قاسم و مبارکشان باشد این شهادت او و ما باید راهش را ادامه بدهیم و از خدا میخواهیم که آنچه که نصیب آنها شد نصیب ما هم بشود. امام علی(ع) نامهای به مالکاشتر نوشتند و در پایان آن فرمودند: «خدا به من و شما شهادت و سعادت را عطا کند». و خداوند دعای ایشان را قبول کرد و پاسخ داد.
سردار محمود چهارباغی، مسئول توپخانه سپاه:
ما در حلب هنگامی که در حال جنگیدن با دشمن بودیم دشمن آمد پشت سر ما را بَست و در منطقه جنوب حلب جاده خَناسر به اَسقیا را هم بست. به این ترتیب همه نیروهای جبهه مقاومت در منطقه حلب محاصره شدند، بهگونهای که دیگر نه غذا میآمد، نه آذوقه، نه مهمات، نه سوخت، نه نیرو. یک هلیکوپتری با همه مشکلات در تاریکی شب میآمد یک سری امکانات میآورد و میرفت، در این شرایط حاج قاسم آمد در منطقه محاصره، فرماندهی منطقه را برعهده گرفت، ابواحمد را به منطقه فرستاد، او از منطقه اثریا و خودش هم از منطقه خناسر در حلب جنگید. البته یک ماه طول کشید تا توانست این محاصره را بشکند. حاج قاسم در این مدت یک ماه از منطقه بیرون نرفت، چرا؟ میدانست با رفتنش همه منطقه میفهمند حاج قاسم رفته، روحیهشان را از دست میدادند و ممکن بود منطقه فروبپاشد.
ما نمیتوانیم حاج قاسم را یک انسان دست نیافتنی قلمداد کنیم. نه! حاج قاسم هم یک آدم معمولی بود، منتها ما ندیدیم که گناه بکند. تمام زندگیاش برنامهریزی داشت. همه را دور خودش جمع میکرد. ژنرالهای ارتش سوریه عین پروانه دورش میچرخیدند؛ همینطور بچههای حزبالله لبنان و بسیجیهای سوریه یا در عراق وقتی میرفت حشدالشعبی. او یک انسان کامل در خدمت دین بود. ایشان میگفت که وقتی من خسته میشدم، افسرده میشدم، ناراحت میشدم، میرفتم پیش حضرت آقا، روحیه میگرفتم و واقعاً هم اینگونه بود. هیچ کاری را بدون اجازه حضرت آقا انجام نمیداد.
در مورد روحیه شهادتطلبی ایشان این اواخر دیگر مثل میوهای که میرسد این دیگر رسیده بود. خودش دیگر علاقه نداشت به دوستان شهیدش بپیوندد؛ نه از اینکه خسته شده باشد، نه! اصلاً حاج قاسم خستگی را خسته میکرد، اینقدر تلاش میکرد، امروز اینجا، فردا آنجا، همهجا میرفت تا بتواند فرمانهای حضرت آقا را روی زمین پیاده کند. اما منتهیالیه آرزوی حاج قاسم شهادت بود و دوست داشت به آن برسد. خیلی از دوستانش هم شهید شده بودند که در فراغ آنها بعضی مواقع ما میدیدیم مینشست گریه میکرد. حاج احمد کاظمی را خیلی دوست داشت، من یک شب رفتم گلزار شهدای اصفهان عادتم بود هر وقت میرفتم آنجا یک فاتحهای برای شهید حسین خرازی و شهید احمد کاظمی و شهید قاضی که در کنار هم هستند میخواندم، دیدم یک نفر روی قبر احمد افتاده است بهشدت با صدای بلند گریه میکند، هیچکس هم نیست، من نشستم آنجا، یکدفعه بلند شد برود، دیدم حاج قاسم است، مثل ابر بهاری برای شهید کاظمی گریه میکرد.
حاج قاسم خودش گفت من هر وقت دلم میگرفت میرفتم پیش حضرت آقا روحیه میگرفتم. من شک ندارم که از آقا هم اگر بپرسی هر وقت دلتان میگرفت چه میکردید، میگفت: حاج قاسم را که میدیدم دلم باز میشد. حاج قاسم اینگونه بود. در سختترین شرایط میرفت و دستورات حضرت آقا را اجرا میکرد. تمام دنیا گفتند بشار باید برود، حضرت آقا حاج قاسم را فرستاد گفت نگهش دارد، همة دنیا حرفشان انجام نشد ولی فرمان حضرت آقا با دست حاج قاسم اجرایی شد و الآن بشار هست.
باور کنید آمریکاییها اگر میدانستند که این غوغا در منطقه به وجود میآید این کار را نمیکردند. اشراف اطلاعاتی نداشتند، شناخت نداشتند، نفهم بودند که این کار را کردند چون شهادت حاج قاسم واقعاً ضررش برای آمریکاییها خیلی بیشتر بود تا حضورش، در منطقه چه اتفاقی افتاد؟ دیدید در بغداد چه غوغایی بهپا شد، چه خبر شد، کجای تاریخ اینها را داشته است؟ این ثمره خون شهید است؛ در ایران چه غوغایی بهپا شد؟ انسجامی که به وجود آمد، شما یادتان هست قبل از اینکه حاج قاسم شهید شود بچههای حشدالشعبی را در عراق منزوی کرده بودند، چه اتحادی در کشور خودمان به وجود آمد. اینها از اثر خون شهید است. زدن پایگاه عینالاسد خیلی کار سنگینی بود، آیندگان خواهد فهمید، الآن ما داخلش هستیم، متوجهاش نیستیم، شما بیایید تعداد زیادی موشک به مقر بزرگ آمریکاییها بزنید و تعدادی از آنها را بکشید و زخمی کنید؛ این کجای تاریخ سابقه داشته است؟ از جنگ جهانی دوم تا به حال بیسابقه بوده است. این تظاهراتی که جمعه گذشته در عراق انجام شد بینظیر بود. واقعاً این از برکت خون شهید حاج قاسم سلیمانی است. من گفتم اگر خودش میبود ده سال طول میکشید تا بتواند چنین انسجامی به وجود بیاورد، شهادتش باعث این کار شد.
در همان منطقه خناسر صبح زود هوا تاریک، روشن بود، اذان را گفتند، ایشان نماز را خواند، گفت: «حاج محمود بیا برویم» گفتم: کجا؟ گفت: «خناسر» گفتم: «خناسر؟ دشمن هنوز آنجاست، نصفش ما هستیم و نصفش دشمش!» گفت: «نه، بیا برویم، میترسی؟» گفتم: «نه! چه ترسی؟ بیا برویم». رفتیم سوار ماشین شدیم، دو نفری رفتیم، گفت: «راه بلدی؟» گفتم: «بله، راه را بلدم». رفتیم در خناسر، این بچههای حشدالشعبی آنجا را تصرف کرده بودند، اما از این طرف و آن طرف تیر میآمد، حاج قاسم بدون اعتنا به این تیرها سراغ بچههای حشدالشعبی رفت، آنها تا حاج قاسم را میدیدند انرژی گرفتند؛ با صدای بلند به همدیگر خبر میدادند؛ بچهها حاج قاسم آمده! حاج قاسم آمده! حاج قاسم میآمد یک سری میزد خداقوتی به آنها میگفت، همین وجود و حضور حاج قاسم باعث میشد روحیه بگیرند و بروند و آن جاهایی که دشمنان هستند را زودتر تصرف کنند.
جزء نخستین نفراتی که آمد در شهرکهای نبل و الزهراء خود حاج قاسم بود. به من گفت: «حاج محمود برویم نُبُل؟» گفتم: «برویم». از لابهلای درختان زیتون سوار شدیم، عکسهایش را هم دارم، سوار شدیم رفتیم نُبُل، این مردم نُبُل و الزهراء که سالها در محاصره بودند، وقتی فهمیدند ایرانیها آمدند باورشان نمیشد که حاج قاسم هم در بین ایرانیهاست. شنیدند که حاج قاسم آمده است، من نمیدانم که چگونه یکدفعه تمام مردم نُبُل فهمیدند که حاج قاسم آمده است. میآمدند و میگفتند: حاج قاسم کجاست؟ حاج قاسم کجاست؟ علاقه داشتند که او را ببینند و با او عکس بگیرند، او هم در خانهها، در کوچهها دست روی سر دختران کوچک و پسربچههای کوچک میکشید، به آنها شیرینی و شکلات میداد، گویی همة دنیا را به آنها داده باشی؛ این فرق بین یک ژنرال ایرانی با یک ژنرال آمریکایی است که شبانه دزدکی با هواپیمای چراغ خاموش بیاید به یک منطقه سر بزند. این تفاوت یک فرمانده مردمی و جای گرفته در قلب مردم با یک فرمانده ارتش متجاوز است.
من یادم است در جنوب حلب بچههای توپخانه خیلی خوب کار میکردند، من از فرصت استفاده کردم، آمدم گفتم: «حاج قاسم!» گفت: «بله». گفتم: «این بچههای توپخانه چندین شبانهروز اینجا بیدار بودند، چند ماه هم هست خانه نرفتهاند» گفت: «خُب؟» گفتم: «در صورت امکان حالا که الحمدلله در منطقه فتح بزرگی حاصل شده، این رزمندگان تشویق شوند». گفت: «پیشنهادت چیست؟» گفتم: «پنج نفر را با همسرانشان به کربلا بفرستیم». گفت: «بنویس این را به من بده!» من سریع این را نوشتم به او دادم، نوشت: ده نفر از آقایانی که ایشان میگوید با همسرانشان بروند، من نوشته بودم پنج نفر، او نوشت ده نفر، ده نفر را هم با هواپیما به زیارت کربلا فرستادند و برگشتند.
اظهارات مقامات و رسانههای بیگانه درباره شهید سلیمانی
ـ قاسم سلیمانی برای محافظت از نظام جمهوری اسلامی میجنگید. این جنگ برای بیشتر از آنکه ملی باشد، مذهبی است و انگیزههای مذهبی او را تقویت میکند. در واقع آنچه قاسم سلیمانی برای آن میجنگیده و میجنگد، جمهوری اسلامی است. روزنامه فرانسوی لوموند
ـ بهرغم شهرت فعالیتهای سردار سلیمانی، چیز زیادی دربارة خود او نمیدانیم و شخصیتش همچنان یک معماست.
مؤسسة «امریکن انترپرایز» ــ اتاق فکر آمریکا
ـ اوباما در بخشی از اظهاراتش گفته بود: من از سلیمانی متنفرم ولی کاش فرماندهان ما نیز همچون وی شجاع و با شهامت بودند.
ـ در ماه می 2017 (اردیبهشت 96) روزنامه لوموند فرانسه طی یک گزارش درحالیکه عکس در حال نمازخواندن سردار قاسم سلیمانی را بهصورت بزرگ منتشر کرده بود، به تعریف و تمجید از فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران پرداخت و وی را «قویترین» مرد خاورمیانه و «چه گوارا»ی ایران نامید.
ـ سردار سلیمانی یک فرمانده محتاط و محافظهکار نیست و میگوید: «بهترین دفاع حمله است» اخلاق و رفتار سردار سلیمانی، او را در دل افراد زیر فرماندهیاش بسیار محبوب کرده است. مؤسسة «امریکن انترپرایز» ــ اتاق فکر آمریکا
ـ هفتهنامه نیوزیک با انتشار عکسی از سردار سلیمانی بر روی جلد و با تیتر: «ابتدا با آمریکا جنگید، الآن در حال له کردن داعش است» به توانمندیها و قدرت تأثیرگذاری وی در منطقه اشاره میکند.
ـ خبرگزاری آمریکایی «آسوشیتدپرس» نقل میکند: ژنرال قاسم سلیمانی برای مردم ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی فردی بود که نماد استقامت ملی در برابر چهار دهه اعمال فشار آمریکا بود. برای آمریکا و اسرائیل، سلیمانی چهره (مهمی) بود و مسئول نیروهایی که در سوریه در حمایت از بشاراسد میجنگند و مسئول مرگ نظامیان آمریکایی در عراق است.
ـ قاسم سلیمانی یک قهرمان جنگی و یک وطنپرست واقعی است. چهرهای که منابع موجود از سردار سلیمانی ترسیم میکنند، یک جنگجوی جوانمرد است. جنگ ایران و عراق ضمن شکل دادن به ارزشها و اعتقادات سردار سلیمانی فرصت بروز خصلتهای جوانمردی را هم که در زورخانهها آموخته بوده برایش فراهم میکند. بدونشک، شرایط جنگی آن دوران، در ایجاد و تقویت ویژگیهای یک رهبر کاریزماتیک در او مؤثر بوده است. مؤسسة «امریکن انترپرایز» ــ اتاق فکر آمریکا
ـ اوباما به العبادی نخستوزیر جدید عراق گفته است: او دشمن من است ولی من برای او احترام ویژهای قایل هستم و دیگر اینکه جان کری به دکتر جواد ظریف گفته است که برای یک بار هم شده مایل است او را ببیند.
ـ شبکه الجزیره ترکی، با انتشار گزارشی در مورد زندگی، روحیات، شخصیت، اقدامات و تجربیات سردار قاسم سلیمانی او را یکی از مهرههای تأثیرگذار صحنه سیاست جهان و شمشیر ایران در منطقه خاورمیانه نامید.
ـ روزنامه الحیات، چاپ عربستان صعودی: سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، فردی است که خود را وقف خدمت به جمهوری اسلامی ایران کرده است. سردار سلیمانی، سوریه را همانند فردی که در آنجا متولد شده باشد، میشناسد.
ـ فیگارو: کشتهشدن سلیمانی، قمار بسیار خطرناک ترامپ بود. رئیسجمهور آمریکا با تصمیم به کشتن این مسئول بلندپایه ایرانی زمین لرزهای با پیامدهای بسیار جدی در خاورمیانه به وجود آورد.
ـ واشنگتنپست: ژنرال سلیمانی بهعنوان قویترین مرد خاورمیانه است.
ـ روزنامه والاستریت ژورنال: فرمانده سپاه قدس ایران: نافذ اطلاعاتی، استراتژیست سیاست خارجی، دیپلمات، فرمانده نیروهای رزم و برنامهریز عملیات بود.
ـ لس آنجلس تایمز: دونالد ترامپ با صدور فرمان کشتن قاسم سلیمانی، یکی از عالیترین مقامات نظامی ایران، مرتکب بزرگترین قمار دوران ریاست جمهوری خود شد. این گامی است که آمریکا را به مسیر افزایش خشونتهای جنگطلبانه پیش میبرد.
ـ روزنامه انگلیسی گاردین: تمام مقامات مهم عراقی، سلیمانی را به شکل یک فرشته میبینند و با او رایزنی دارند.
ـ کارل بیلد، وزیر خارجه پیشین سوئد: کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران به منزله آن است که درگیری میان ایران و آمریکا به نقطه غیرقابل بازگشت رسیده است.
ـ شبکه تلویزیونی المیادین: دونالد ترامپ به ما دروغ میگوید. (ترامپ و وزرایش) همواره میگفتند خواهان توقف تنش با ایران و عوامل نیابتی آن هستند، درحالیکه برای حمله هوایی دیگر برنامهریزی میکردند.
سلیمانی به عنوان یک شهید برای آمریکا خطر بیشتری به همراه دارد. کشتن سلیمانی همانند آن است که ایران، وزیر دفاع آمریکا را ترور کند.
ـ سایت آتلانتیک: سلیمانی بیشتر وقتش را در جهان عرب سپری کرده و اتحاد بین ایرانیها با عراقیها، لبنان تا یمن و سوریه را حفظ کرده است. از نقطه نظر نظامی و دیپلماتیک سلیمانی به اندازه «دیوید پترائوس» (رئیس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده)، «استن مک گورک» (ژنرال چهار ستارة ارتش ایالات متحده آمریکا) و «برت مک گورک» (دیپلمات آمریکایی و نمایندة ترامپ در امور عراق) بود و نقش این سه نفر را یک جا داشت.
مناجات سردار
خدایا جز شهادت برای ما نخواه
به یاد همة شهدا، به یاد «علی حاجبی» کنار این نهرها، به یاد «حسین یوسفاللهی»، به یاد «محمدرضا کاظمی» که وقتی آن تعقیبات را میخواند، «إلی هذه صلاتی صلّیتُها لا لحاجه منکَ إلیها»، به یاد شهید «نصیراللهی»، به یاد شهید «امینی»، به یاد «حاج علی محمدی»، به یاد «تاجیک»، به یاد «بینا» ... به یاد کی بگویم؟
به یاد «مشایخی» با آن حرفهایی که در شب وداع کربلای 5 زد، به یاد «جعفرزاده»، به یاد «طیاری»... طیاری...! به یاد «میرحسینی»، به یاد آن قلبهای پاکی که کنار این نهرها به عشق امام حسین و برای خدا میتپیدند...
خدایا! به آن تپش قلبها قسمت میدهیم!
خدایا! به آن ردّ پاها قسمت میدهیم!
خدایا! به آن نمازهایی که در کنار این نهرها خوانده شد!
خدایا! به آن جوانهای عاشقی که توی این سنگرها و کنار این نهرها شهید شدند.
خدایا! به آن جنازههایی که از «اروند» برنگشتند!
خدایا! به اضطراب قلب ما و به اشتیاق قلب آنها قسمت میدهیم!
خدایا! عاقبت ما را ختم به شهادت کن!
خدایا! به این آبی که بچهها در آن حرکت کردند قسمت میدهیم!
جز شهادت برای ما نخواه...
. سردار آسمانی، ص170 تا 173.
. سردار آسمانی، ص71 و 72.