با توجه به تحولات جاری در قاره سیاه و اظهارنظرهایی که از غرب به گوش میرسد، به نظر میرسد که پس از فروکش کردن بحران و جنگ در منطقه غرب آسیا، شرارت غرب در قاره آفریقا افزایش خواهد یافت و نشانههای توسعه بحران در این قاره، از هماکنون قابل مشاهده است.
جنگ در منطقه غرب آسیا، به طور مشخص از سال 2001 و لشکرکشی آمریکا به افغانستان، آغاز شده بود و نقطه اوج و کانونی آن در حال حاضر، کشور یمن است. در ارتباط با عوامل زمینهساز این بحران نیز تا کنون موارد زیادی ذکر شده است. عامل ظاهری و قابل لمس آن، اتفاقات روز 11 سپتامبر سال2001 در آمریکا بوده است. اگر همین یک عامل را علت یگانه جنگ و خونریزی غرب در منطقه غرب آسیا بدانیم، اصولا صحبت کردن درباره انتقال جبهه درگیری از این منطقه به قاره سیاه، بیمعنا و غیر واقعی است.
اما، در بارۀ شرارتهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و متحدان آنها در غرب آسیا، عوامل دیگری را نیز بر میشمرند، که جنگ افروزی با هدف فروش سلاح و حل بحرانهای اقتصادی کشورهای غربی، از جمله آنها است. وقتی پای این عامل به میان میآید، متوجه میشویم که دیگر مهم نیست کجا جنگ و درگیری آغاز شود؛ چه غرب آسیا باشد و چه قاره سیاه و یا آمریکای لاتین، فرقی ندارد. اما، اگر اتفاقات 11 سپتامبر را به تنهایی، عامل واقعی و اصلی لشکرکشی آمریکا به غرب آسیا بدانیم، در این صورت، صحبت از انتقال بحران از این منطقه به قاره آفریقا، بیمعنی خواهد بود، زیرا اصولا نمیتوان حادثهای شبیه به 11 سپتامبر را پیشبینی کرد و سپس، گفت که کشورهای غربی در واکنش به آن، آفریقا را آماج حملات خود قرار خواهند داد! این نوع سخن گفتن، بیشتر شبیه به «پیشگویی» است و مناسبتی با پیشبینی شبهعلمی(و توام با درصدی از خطا) ندارد.
اما، اگر پای منافع شرکتهای بزرگ اسلحهسازی در میان باشد و اگر غرب به این نتیجه برسد که برای حفظ خودش، نیاز به ماجراجویی و یا شعلهور کردن آتش جنگ در آفریقا دارد، قضیه فرق میکند. در ماجرای جنگ یمن، همه میدانیم که کشورهایی مثل انگلیس، آمریکا، فرانسه و آلمان از قبل فروش سلاح، چه سودهای کلانی به جیب زدهاند. اگر جنگ علیه یمن ادامه یابد، این چشمه سودآور، منابع مالی و دلارهای نفتی عربستان و امارات را همچنان روانه کشورهای بحران زده غربی خواهد کرد. اما، اگر آمریکا و اروپا از منطقه غرب آسیا، به زور اسلحه و یا با پای خود، بیرون بروند، اقتصاد غرب به شدت آسیب خواهد دید؛ هم فروش سلاح آنها متوقف میشود و هم، اروپا و آمریکا بازار غرب آسیا را احتمالا از دست میدهند. لذا، فوریترین جایگزین برای غرب، به نظر میرسد که قاره آفریقا است.
همین قضیه را اخیرا «جوزف بورل»، رئیسدستگاه سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به زبان آورده و گفته بود که اروپا برای نجات خود، باید به آفریقا برگردد! اما، در شرایطی که مردم آفریقا کم و بیش در بارۀ «استعمار»، آگاهی و نسبت به آن، حساسیت دارند، چه طور اروپا میتواند به قاره سیاه برگردد؟ اروپا این حساسیتها را میداند و به همین خاطر، به جای ورود از راه دروازه، از پنجره برمیگردد! بدین ترتیب که فعالیتهای تروریستی و جنگهای مرزی را توسعه خواهد داد و کار را به جایی خواهد رساند که خود آفریقاییها از کشورهای غربی بخواهند به عنوان میانجی و یا حامی طرفهای درگیر، وارد شوند. این یکی از راههای ورود است. راه دیگر، تقویت حضور و توسعه پایگاهها است؛ فرانسه کشوری است که هماکنون در بسیاری از کشورهای آفریقایی حضور دارد. این حضور درازمدت باعث شده است که ساختارهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی این کشورها به فرانسه شدیدا وابسته شوند.
اما، همان طور که گفته شد، بهترین راه حضور مجدد غرب در آفریقا، دامن زدن به جنگ و درگیری است. هر چند مردم قاره آفریقا طی دهههای اخیر، با مصائب اجتماعی و فقر دستوپنجه نرم میکردهاند، ولی از لحاظ امنیتی در صلح و آرامش به سر میبردند و امنیت جانی داشتند.
در سالهای اخیر نشانههایی از ظهور بحرانهای امنیتی در قاره سیاه، مشاهده شده است و هر چه زمان میگذرد، بر حجم و گستردگی این بحرانها هم افزوده میشود.
برخی از بحرانهای آفریقایی، منشاء بیرونی دارند و به این قاره صادر شدهاند. به عنوان مثال، تکفیریهای «بوکوحرام» که کشورهای غرب آفریقا(مثل نیجریه، نیجر و کامرون) را سال هاست آزار میدهند و یا گروه تروریستی «الشباب»، که کشور سومالی را به جهنم تبدیل کرده است و در منطقه «شاخ آفریقا» فعال است، هر دو از شاخههای داعش و القاعده هستند و این بحرانها از غرب آسیا به قاره آفریقا صادر شدهاند.
برخی از بحرانها نیز در آفریقا ، منشاء داخلی دارند، که از جمله آنها میتوان به بحران ساخت سد «النهضه» در اتیوپی، و بحران مرزی میان اتیوپی و سوداناشاره کرد. این دو بحران، که به صورت بالقوه زمینهساز جنگ هستند، به نظر میرسد که به مراحل حساس خود نزدیک میشوند.
بحرانهای قبیلهای نیز میتوانند بهانهای برای تقویت حضور غرب در آفریقا بشوند. در میانه دهه 1990 درگیری خونین میان دو قبیله «هوتو» و «توتسی» در کشور روآندا، مرگ 500 هزار تا 800 هزار تن را در پی داشته است.
در یک جمعبندی، از تحولات جاری آفریقا و از اظهارات سیاستمدارانی چون جوزف بورل، میتوان چنین برداشت کرد که آفریقا ایستگاه بعدی جنگ افروزی کشورهای غربی(پس از غرب آسیا) خواهد بود. لذا، کشورهای آفریقایی از هماکنون باید هوشیار باشند و جلوی این توطئه را بگیرند.
سبحان محقق