۰
دوشنبه ۷ شهريور ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۲۳
مروري بر ديدگاه هاي حضرت آيت الله خامنه اي درباره فلسطين ؛

قدس فقط روز فلسطين نيست ، روز امت اسلامي است

قدس فقط روز فلسطين نيست ، روز امت اسلامي است
چقدر سعي كرده اند در طول اين سالها روز قدس را كه نماد صف بندي حق در مقابل باطل است، تضعيف كنند.

روز قدس نشان دهنده صف بندي حق و باطل، صف بندي عدل در مقابل ظلم است. روز قدس فقط روز فلسطين نيست؛ روز امت اسلامي است.

روز فرياد رساي مسلمانان عليه سرطان كشنده صهيونيزم است كه به وسيله دست متجاوز اشغالگران، مداخله كنندگان، قدرتهاي استكباري به جان امت اسلامي افتاده است.

روز قدس چيز كوچكي نيست. روز قدس يك روز جهاني است. يك پيام جهاني هم دارد. نشان دهنده اين است كه امت اسلامي اولاً زيربار ظلم نمي رود، ولو اين ظلم از پشتيباني بزرگ ترين و قدرتمندترين دولتهاي عالم برخوردار باشد.(1)

پيروزي ملت فلسطين در بازگرداندن حق خود، دشوارتر نيست از پيروزي اي كه ملت ايران در ايجاد جمهوري اسلامي در ايران داشت... بعضي نگاه مي كنند به صحنه، قدرت آمريكا را نگاه مي كنند، پشتيباني غرب را از صهيونيستها نگاه مي كنند، قدرت شبكه هاي مالي صهيونيست ها را در آمريكا و در ساير نقاط عالم مي بينند، قدرت تبليغاتي شان را مي بينند، به نظرشان مي آيد كه برگرداندن فلسطين به فلسطيني ها يك امر ناممكني است. من مي گويم نه، اين امر ناممكن، ممكن خواهد شد؛ به شرط ايستادگي و استقامت.(2)

ما در جمهوري اسلامي مسئله فلسطين برايمان يك مسئله تاكتيكي نيست، يك استراتژي سياسي هم نيست، مسئله عقيده است، مسئله دل است، مسئله ايمان است.

لذاست كه بين ما و بين مردممان در اين زمينه هيچ گونه فاصله اي وجود ندارد؛ همان قدر كه ما براي مسئله فلسطين اهتمام قائليم، مردم ما هم- آنهائي كه مي دانند مسئله فلسطين
چيست كه اكثريت عظيم ملت ما، بلكه قاطبه ملت ما هستند- همان انگيزه را دارند.

و شما مشاهده مي كنيد در روز قدس و در جمعه آخر ماه رمضان هر سال، كه امام آن را به عنوان روز قدس معين كردند، مردم مي آيند در شهرهاي بزرگ در شهرهاي كوچك، حتي درروستاها، مثل راهپيمائي 22 بهمن- 22 بهمن يادآور و سالگرد پيروزي انقلاب ماست كه يك مسئله مربوط به خود ملت و داخل كشور است- همان احساسات را به خرج مي دهند؛ همان حضوري را نشان مي دهند كه در روز 22 بهمن نشان مي دهند.

در روز قدس هم مردم در همه شهرهاي كشور، در همه شهرهاي بزرگ و كوچك و روستاها، مي آيند در خيابان ها؛ هوا گرم باشد، هوا سرد باشد؛ و حضور خودشان و انگيزه خودشان را نشان مي دهند.(3)

مسئله فلسطين علي رغم آنچه كه غاصبان فلسطين و حاميان آنها مي خواستند، روز به روز در دنياي اسلام زنده تر مي شود.

آنها نيتشان اين بود كه نام فلسطين را از خاطره ملتهاي مسلمان پاك كنند. اراده آنها اين بود، هدف آنها اين بود كه نقشه فلسطين و ملتي به نام فلسطين را به كلي از جغرافياي دنياي اسلام حذف و محو كنند.

همه تلاش خودشان را هم در طول اين شصت سال تمام كه از اين فاجعه بزرگ مي گذرد، بر اين كار متمركز كردند؛ اما آنچه واقع شده است، عكس آن چيزي است كه آنها مي خواستند و دنبال آن بودند. امروز دنياي اسلام نسبت به مسئله فلسطين بسيار حساس تر و بسيار پرانگيزه تر است. علت اين است كه دنياي اسلام بيدار شده است.

اگر اين بيداري در سال 1948 ميلادي- يعني 1327 هجري شمسي- كه فلسطين به طور رسمي غصب شد و در اختيار صهيونيست ها قرار گرفت، وجود مي داشت، قطعا واقعيت
ها جور ديگري مي بود و اين حادثه تلخ دنياي اسلام و اين جراحت عميق بر پيكر امت اسلامي واقع نمي شد.(4)

درباره مسئله فلسطين، آنچه بنا دارم عرض كنم اين مطلب است كه در اين قضيه، نكته بسيار تلخي وجود دارد. اگر چه همه مسائل مربوط به سرزمين فلسطين تلخ است، اما اين نكته، انصافا گزنده است كه در تبليغات جهاني، در تمام اين چهل و پنج سال كه از اشغال فلسطين مي گذرد بخصوص در اين يك، دو دهه اخير سعي شده است نشان داده شود كه يهودياني كه آمده اند و فلسطين را گرفته اند، مردمي مظلوم، داراي حق و مورد فشار و تعدي هستند.

وقتي صهيونيست ها و يهوديان روسي مي خواستند به فلسطين مهاجرت كنند، نمي گفتند اينها غاصبند؛ اينها اهل فلسطين نيستند كه به آنجا مي روند؛ اينها اهل روسيه اند، اهل اوكراينند، اهل كشورهاي اروپايي و اهل امريكايند كه هر كدام در سرزمين خود، جايي، مكاني، خانه اي، ثروتي، پولي و زندگي اي دارند.

با اين حال به فلسطين مي روند تاحق يك فلسطيني را بگيرند، خانه او را صاحب شوند، ثروت و سرزمين او را غصب كنند و امكان تشكيل خانواده را از او بگيرند.

اين را كه نمي گفتند...
اين كاري است كه از شصت، هفتاد سال پيش تا به امروز انجام داده اند؛ يعني بيست و پنج سال قبل از آنكه فلسطين را رسما اشغال كنند، همين روش را انجام دادند. اينها ابتدا كه وارد فلسطين شدند، نگفتند «ما مهاجر به فلسطين مي آوريم.»

مردم فلسطين تعجب مي كردند كه اينها چه كساني هستند كه مي آيند؟! به دروغ گفتند «متخصص مي آوريم» مطالبي كه مي گويم، مستند است؛ در اسناد وزارت خارجه انگليس بوده كه افشا
شده است.

بعضي از وزارتخانه هاي امور خارجه دنيا، اسناد قديمي و كهن را منتشر مي كنند و در اختيار همه قرار مي گيرد. اسنادي كه عرض مي كنم، امروز بعد از شصت، هفتاد سال در اختيار ما قرار گرفته است. در اين اسناد، افسر انگليسي اي كه در فلسطين مسئول كاري بوده، در گزارش خود مي نويسد: ما به مردم فلسطين گفتيم كساني كه وارد فلسطين مي شوند، متخصص و مهندسند؛ دكترند و فلان و بهمانند كه مي آيند كشور شما را آباد كنند! وقتي هم سرزمين شما را آباد كردند، مي روند.

همين افسر انگليسي در نامه اي نوشته است: ولي ما به اين مردم، دروغ مي گوييم! يهوديان فاقد تخصص و بي هنر را از اطراف دنيا جمع كردند به فلسطين بردند و امكانات و زمين و همه چيز در اختيارشان گذاشتند؛ چون مي خواستند صاحبان اصلي فلسطين را از آن كشور بيرون كنند... مي خواهند يك ظلم را تثبيت كنند؛ مي خواهند يك ظلم را قانوني و رسمي كنند.

البته كه ما مخالفيم! همه جوانمردان عالم بايد مخالف باشند. همه مسلمانان بايد مخالف باشند و با آن مخالفت كنند. خانه ملت فلسطين را از آنها گرفته اند و يك عده غاصب را در آنجا جا داده اند، پشتيباني كرده اند و به دست آن غاصبين، صاحبخانه ها را به فجيع ترين شكل، سركوب كرده اند.(5)

اصل ماجرا اين است كه يك عده از يهوديان متنفذ در دنيا به فكر ايجاد يك كشور مستقل براي يهودي ها افتادند. از فكر اينها دولت انگليس استفاده كرد و خواست مشكل خود را حل كند. البته آنها قبلا به فكر بودند به اوگاندا بروند و آن جا را كشور خودشان قرار دهند.

مدتي به فكر افتادند به طرابلس، مركز كشور ليبي بروند؛ لذا رفتند
با ايتاليايي ها كه آن وقت طرابلس در دست آنها بود صحبت كردند؛ اما ايتاليايي ها به اينها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگليسي ها كنار آمدند. انگليسي ها آن وقت در خاورميانه اغراض بسيار مهم استعماري داشتند؛ ديدند خوب است كه اينها به اين منطقه بيايند.(6)

اين قدر اينها به وسيله رسانه هاي صهيونيستي كه دست يهودي ها بود، دروغ گفتند- هم قبل از آن و هم بعد از آن، اين دروغها گفته مي شد- كه به خاطر همين دروغ ها بعضي از سرمايه داران يهودي را گرفتند! خيلي ها هم دروغ هاي آنها را باور كردند. حتي اين نويسنده فيلسوف اجتماعي فرانسوي- «ژان پل سارتر»- را نيز كه خودمان هم در جواني چندي شيفته اين آدم و امثال او بوديم، فريب دادند.

همين «ژان پل سارتر» كتابي نوشته بود كه بنده در سي سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمي بي سرزمين، سرزميني بي مردم»! يعني يهودي ها مردمي بودند كه سرزميني نداشتند؛ به فلسطين آمدند كه سرزميني بود و مردم نداشت! يعني چه مردم نداشت؟ يك ملت در آنجا بود و كار مي كرد. شواهد زيادي هم هست.

يك نويسنده خارجي مي گويد در سرتاسر سرزمين فلسطين، مزارع گندم مثل درياي سبزي بود كه تا چشم كار مي كرد، ديده مي شد. سرزمين بي مردم يعني چه؟! در دنيا اين طور وانمود كردند كه فلسطين يك جاي متروكه مخروبه بدبختي بود؛ ما آمديم اينجا را آباد كرديم! دروغ به افكار عمومي!(7)


1- خطبه هاي نماز عيد سعيد فطر 1388
2- بيانات در ديدار شركت كنندگان در افتتاحيه همايش غزه 8/12/1388
3- همان
4- خطبه هاي نماز عيد سعيد فطر 10/7/1387
5- بيانات 8/2/1372
6- بيانات 10/10/1378
7- همان
کد مطلب : ۹۵۰۷۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما