۰
شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۰۳

جنگ غزه و مذاکرات ایران و آمریکا

جنگ غزه و مذاکرات ایران و آمریکا
بحث ضرورت مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا که از قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا مطرح شد و محافل سیاسی و خبری آمریکا به آن پرداختند و حتی موافقانی همچون هنری کیسینجر پیدا کرد، اکنون کمتر مورد توجه قرار دارد. در واقع و به‌رغم خوش‌بینی‌ها، با پایان انتخابات از هیاهوی رسانه‌ای در مورد مذاکره ایران و آمریکا کاسته شد و علی‌رغم امیدواری‌ها مبنی بر آغاز مذاکرات در ماه نوامبر، این ماه بدون هیچ نشانه‌ای از امکان انجام مذاکرات به پایان رسید. موافقان مذاکره اکنون به چشم‌انداز گفتگوی مستقیم تهران ـ واشنگتن در قالب مذاکرات هسته‌ای 1+5 دل بسته‌اند که در خوشبینانه‌ترین پیش‌بینی‌ها قرار است در ماه دسامبر یا ژانویه 2013 برگزار شود. تحولات بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا نیز بر کمرنگ شدن بحث مذاکره بی‌تأثیر نبود. از جمله مهمترین این تحولات باید به جنگ 8 روزه غزه اشاره کرد.
مخالفان داخلی و منتقدانی نظیر جان بولتون با آغاز جنگ 8 روزه به فرصت مناسبی برای حمله به هر نوع طرحی برای مذاکره مستقیم با ایران دست یافتند. این عده با انتقاد شدید از سیاست‌های اوباما معتقدند با وجود تهدیدهایی که ایران برای رژیم اسرائیل دارد اوباما هنوز فکر می‌کند می‌تواند راهی برای مذاکره با ایران بر سر برنامه‌ هسته‌ای پیدا کند.
این عده حتی تأکید دارند که جنگ اخیر میان اسرائیل و فلسطین در غزه در واقع جنگ غیرمستقیم میان ایران و اسرائیل بوده است. در این رابطه جملات و تأکیدات مکرری در اظهارات تندروها در رسانه‌های غربی به چشم می‌خورد. از جمله این ادعا که ایران علاوه بر موشک‌های میان‌بردی که در اختیار حماس قرار داد، قادر است این گروه را برای حمله به اهداف دورتری نیز مسلح کند. از طرف دیگر بر این امر تأکید می‌شود که رژیم اسرائیل توسط حزب‌الله، حماس و دیگر امکانات و قابلیت‌های ایران در شرق محاصره شده است. بنابراین ایران تهدید بالفعل و بزرگی برای اسرائیل و آمریکاست.
با این حال در داخل ایران این تحلیل وجود دارد که جنگ تأثیرات مثبتی بر جایگاه ایران داشته است. در نگاه تعدادی از کارشناسان این جنگ نشان داد که ایران قدرت زیادی در تاثیرگذاری بر معادلات منطقه‌ای دارد و
باعث تثبیت و تقویت قدرت خود و هم‌پیمانانش در منطقه شده و معادلات منطقه‌ای را به نفع آن‌ها تغییر داده است. بنابراین این امر می‌تواند در روند مذاکرات ایران با 1+5 تأثیر مثبتی داشته باشد.
در عین حال از دید برخی کارشناسان حمله به غزه، توطئه اسرائیل برای از بین بردن فرصت مذاکره میان ایران و غرب بود.
از این دیدگاه، هر نوع مذاکره یا توافقی چه در قالب مذاکرات مستقیم با ایران و چه از طریق مذاکرات 1+5 از نظر رژیم اسرائیل غیرقابل قبول است. هر چند که نمی‌توان چنین تحلیلی را به‌طور قطع تنها عامل آغاز جنگ 8 روزه دانست اما از دید کارشناسان آمریکایی اکنون بهای مذاکره مستقیم با ایران به لحاظ سیاسی برای اوباما سنگین‌تر شده است. در واقع برخی معتقدند سیاست‌های داخلی یکی از دلایل به نتیجه نرسیدن هر نوع تلاشی برای مذاکره مستقیم است، با این حال نارضایتی دیگران به‌ویژه اسرائیل از چنین مذاکراتی قابل چشم‌پوشی نیست.

  نگاه اسراییل و اعراب که به عنوان متحد آمریکا در منطقه شناخته می‌شوند از جمله فاکتور‌های دخیل در جهت‌دهی به سیاست کاخ سفید در مذاکره با ایران است. هر چند که در مواردی مانند افغانستان راهنمایی‌ها و رایزنی‌های انجام شده با ایران به آمریکا کمک کرد تا در جنگ افغانستان طالبان را سرنگون کند، اما در کل از دید محافل سیاسی آمریکا اقدامات این کشور در افغانستان و عراق منجر به افزایش نفوذ ایران شد.
با وجودی که می‌توان به اثرات جنگ 8 روزه غزه از چنین بعدی نگاه کرد، باید توجه داشت که علی‌رغم خوش‌بینی‌ها و اظهارات مقام‌های آمریکایی همچون هیلاری کلینتون مبنی بر آمادگی آمریکا برای آغاز مذاکرات، اولین اقدام سیستم سیاسی آمریکا بعد از انتخابات تحریم‌های تازه در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا بود. این تحریم‌ها در مجلس سنا بیشتر قابل توجه است.
  بر اساس طرح سناتورها در قالب تحریم‌های جدید، بانک‌های خارجی در صورت عدم قطع روابط تجاری با ایران از تعامل با سیستم مالی آمریکا محروم خواهند شد. بانک‌های خارجی طرف معامله با صنایع ایران شامل حمل و نقل دریایی، بنادر و کشتی‌سازی و انرژی هستند. همچنین در تحریم‌های جدید هرگونه مبادله مالی با افراد و سازمان‌های لیست
سیاه که با ایران در ارتباط هستند، ممنوع می‌شود.

چنین تحولاتی موجب شده تا مذاکره مجدداً به کانال 1+5 باز گردد. کارشناسان برجسته‌ای مانند برژینسکی طرفدار این نوع مذاکره هستند. وی از جمله کسانی است که الگویی مانند استراتژی آمریکا درباره جماهیر شوروی، چین و کره شمالی را برای ایران قابل قبول می‌داند.
   با این حال اظهارات اخیر مقام‌های اروپایی نشان می‌دهد که حتی مذاکرات 1+5 نیز زمان مشخصی ندارد و با عباراتی نظیر «در اولین فرصت ممکن»، اعلام شده که طرف‌های اروپایی در حال بررسی زمان آغاز آن هستند. با افزایش اظهارت تند مقام‌های غربی و ایرانی در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز برخی مقام‌های آژانس از بسته شدن پنجره دیپلماسی خبر داده‌اند.
  در یک نتیجه‌گیری کلی می‌توان گفت بحث مذاکرات مستقیم متناسب با فضای سیاسی آمریکا در زمان انتخابات مطرح شد و به عنوان سیاست واقعی دولت اوباما تلقی نمی‌شود. در واقع به نظر می‌رسد مذاکرات هیچ‌گاه در دستورکار سیاسی آمریکا قرار نداشته است. تحریم‌های مجلس نمایندگان و سنا بلافاصله بعد از انتخابات گویای آن است که سیستم سیاسی آمریکا چیزی متمایز را دنبال می‌کند. در این رابطه کسانی مانند استفان والت شرایط و مسائل مطرح شده توسط دولت اوباما برای آغاز مذاکره با ایران را با شک تردید نگاه کردند و آن را به معنای تلاش عمدی برای شکست هر نوع مذاکره‌ای دانستند.
با بررسی شرایط کنونی شاید بتوان این تحلیل را ارائه داد که سیاست دولت اوباما حفظ وضعیت فعلی باشد. در این چهارچوب قرار نیست به توافقی قطعی برای پایان دادن به بحران هسته‌ای دست یافته شود. بنابراین هر نوع مذاکره‌ای نیز شکل فرسایشی خواهد داشت بدون اینکه به توافقی دست ‌یابد.
دست زدن به جنگ نیز در شرایط فعلی به هیچ شکلی نمی‌تواند رویکرد دولت‌های غربی در قبال ایران باشد.
  اما حفظ شرایط کنونی و تلاش برای افزایش فشارها همه‌جانبه بر ایران و شاید می‌تواند شرایط مورد قبولی برای غرب باشد.
  یک ایران محدود شده که نفوذ و تأثیر کمی داشته باشد، برای غرب مطلوب‌تر است. در حالی‌که خروج از بحران در چهارچوب یک مذاکره ظاهراً چندان تأمین‌کننده منافع آنها نیست.
کد مطلب : ۲۲۱۳۶۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما