بخش ترجمه مرکز تحقیقات «نماء» به نقل از مرکز تحقیقات امنیتی «زیریخ» به بررسی دیدگاههای شماری از نخبگان حکومتی، نظامی ، سیاسی و آکادمیک رژیم صهیونیستی در قبال انقلابهای عربی و بیم و هراسهای امنیتی و استراتژیک این رژیم میپردازد.
این مرکز مینویسد: اسرائیل از همان آغاز ناآرامیهای جهان عرب که به «بهار عربی» معروف شد، در برابر تغییر و تحولات منطقهای حاصل از آن بسیار نگران نشان داد، چون اکثر نخبگان سیاسی این رژیم تاکید میکردند که این انقلابها به قدرت رسیدن اسلامگرایان و تضعیف نفوذ و اقتدار آمریکا در منطقه را به دنبال دارد که بالطبع بازتابی منفی بر امنیت اسرائیل میگذارد.
این نخبگان یکی از فاجعهآمیزترین انقلابهای عربی برای اسرائیل را سرنگونی رژیم «حسنی مبارک» در مصر میدانند و براین باورند که معاون اول نخست وزیر رژیم صهیونیستی نسبت به آن هشدار داده و تاکید کرده بود که این انقلابها همچون انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میلادی «انقلابهایی اسلامی» خواهند بود و سیاستی خصمانه در برابر غرب و اسرائیل پیش خواهند گرفت.
بیتردید «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی از جمله شخصیتهای صهیونیستی است که به این انقلابها بسیار بد بین بود و نظرسنجیها نیز نشان دادند که بسیاری از اسرائیلیها با وی در این خصوص هم عقیده هستند و بر این باورند که این انقلابها بازتابهایی منفی بر امنیت اسرائیل میگذارند.
انقلاب های عربی و بدتر شدن وضعیت امنیتی رژیم صهیونیستی
اولین نکتهای که در این پژوهش نخبگان اسرائیلی بر آن تاکید کردهاند، بدتر شدن اوضاع امنیتی اسرائیل به دلیل تغییر موازنه قوا در منطقه است که تا پیش از این به سود اسرائیل بود. آنان تاکید میکنند تا پیش از انقلابهای عربی، اسرائیل توانسته بود، با بسیاری از کشورهای عربی رابطهای سرد برقرار بود که این اطمینان خاطر را به اسرائیل میداد، اگر این کشورها با این رژیم از در صلح درنیایند، از در جنگ نیز در نخواهند آمد.
اگرچه آنها تاکید میکنند، وجود بازیگران منطقهای غیر حکومتی در منطقه مانند سازمان آزادیبخش فلسطین در دهه هشتاد و حزب الله در لبنان و حماس در نوار غزه موجب شدند تا اسرائیل نتواند به صلح و آرامش دائمی دست یابد و در محیط عربی و اسلامی خاورمیانه حل و جذب شود.
اما انقلابهای عربی در حوزه استراتژیک سه چالش را در برابر رژیم صهیونیستی قرار دادند:
ترس از افکار عمومی ضد صهیونیستی در کشورهایی که انقلاب رخ داد
در خصوص عامل اول آنها به نمونه مصر اشاره میکنند که دمکراسی ناتمام در این کشور و به قدرت رسیدن اخوانیها در آن به جای برقراری آرامش و ثبات در این کشور موج بروز هرج و مرج و ناآرامی در آن شده است.
همچنین آنها تاکید میکنند، انقلابهای عربی موجب شدند تا مردم وارد عرصه سیاسی و تصمیمگیریها شوند و این میتواند، برای اسرائیل بسیار گران تمام شود، چون بیتردید افکار عمومی عربی نظامهای جدید را به خاطر رابطه با اسرائیل سرزنش خواهند کرد.
این درحالی است که این نخبگان بر احتمال دستیابی نظامهای جدید عربی بر سلاحها و تجهیزات تسلیحاتی جدید اشاره می کنند که تا پیش از آن امکان دستیابی بر آنها وجود نداشت و این موضوعی بسیار نگرانکننده برای تلآویو است.
نگرانی از فعالیت های تکفیری و جهادی
پس از آن این نخبگان اسرائیلی به دومین چالش مهم اسرائیل اشاره میکنند که آزادی پیش آمده برای فعالیت گروههای تروریستی در منطقه است. چون هم اکنون مناطق بسیاری در منطقه ایجاد شده است که خارج از حاکمیت نظامهای جدید عربی است، مانند آنچه که در لیبی و سوریه شاهد آن هستیم و حضور و فعالیت این گروهها در منطقه به هیچ وجه خوشایند اسرائیل نیست که اسرائیل را دشمن شماره یک خود میدانند.
آنها در این خصوص به شبه جزیره سینا و تشدید فعالیت جهادیهای تکفیری و سازمان تروریستی القاعده در این منطقه اشاره و در قبال آن ابراز نگرانی بسیار میکنند.
- تحولات ژئوسیاسی در خاورمیانه؛ ترس از سقوط احتمالی خاندان سعودی
اما سومین عاملی که نخبگان اسرائیلی بر آن تاکید دارند، تحولات ژئوسیاسی است که در تغییر موازنه قوا به زیان اسرائیل نمود پیدا میکند. افزون بر اینکه این تغییر موازنه قوا به زیان نفوذ و اقتدار آمریکا در منطقه نیز خواهد بود و در این میان اگر آمریکا حمایتهای خود از اسرائیل را افزایش ندهد و قدرت بازدارندگی آن را تقویت نکند، بازتابهای منفی این اوضاع بر امنیت اسرائیل بسیار بیشتر خواهد بود.
آنها در این میان به افزایش اقتدار و نفوذ دو بازیگر منطقهای یعنی ایران و ترکیه در منطقه و در کشورهای عربی اشاره میکنند و تاکیدی ویژه بر برنامه هستهای ایران دارند که در راس همه مناقشههای امنیتی محافل صهیونیستی قرار دارند.
این نخبگان اگرچه سقوط نظام سوریه را موجب تضعیف موقعیت ایران و حزب الله میدانند، اما از بیثباتی و عدم ثبات در سوریه و امکان سرایت آن به کشورهای همجوار ابراز نگرانی میکنند که در راس این کشورها اردن و عربستان سعودی قرار دارد. به ویژه عربستان سعودی که سقوط خاندان سعودی در آن تا حدود زیادی محور دشمن مقاومت و از جمله ایران را تضعیف خواهد کرد.
اختلاف دیدگاهها درباره نحوه تعامل اسرائیل با انقلاب های عربی
اگرچه نخبگان اسرائیلی درباره تهدیدات انقلابهای عربی علیه امنیت و موجودیت اسرائیل اتفاق نظر دارند، اما درباره نحوه تعامل اسرائیل با این تهدیدات بین راستگرایان و چپگرایان اسرائیلی اختلاف نظر وجود دارد.
راستگرایان اسرائیلی برای تعامل با تهدیدات ناشی از انقلابهای عربی بر سیاست جدایی و تسلیح نظامی تاکید میکنند. در حالیکه چپگرایان با اینکه به این تهدیدات اذعان میکنند، اما از وجود فرصتهای جدید برای اسرائیل در این شرایط هم سخن میگویند. نخبگان آکادمیک این دیدگاه را میپذیرند و نخبگان سیاسی دیدگاه اول را تایید و از نقش آمریکا و غرب در برابر انقلابهای عربی به ویژه در مصر انتقاد میکنند. از دید آنان همه نظامهای عربی انقلابی تهدیدی برای امنیت اسرائیل هستند و به این لحاظ بر تقویت قدرت بازدارندگی اسرائیل تاکید میکنند.
آنها در خصوص قضیه فلسطینی و روند سازش نیز تاکید میکنند که هم اکنون زمان مناسبی برای دادن امتیاز به فلسطینیان و گام برداشتن در راه سازش نیست. بلکه آنها بر ادامه شهرک سازی و شهرک نشینی صهیونیستی تاکید دارند.
امکان تاثیرگذاری رژیم صهیونیستی بر روند انقلابهای عربی بسیار اندک است
در مقابل این دیدگاه همان طور که گفته شد، دیدگاه چپگرایان قرار دارد که خواهان بهبود روابط اسرائیل با نظامهای جدید در منطقه به جای در پیش گرفتن سیاست انزوا و عزلت در آن هستند و در این خصوص به تفاوت سیاستها، اقتصاد و جوامعی که در آنها انقلاب رخ داده اشاره کرده و براساس این تغییرات خواهان تعامل اسرائیل با نظامهای جدید هستند. آنها بر بهبود وجه اسرائیل در میان نظامهای جدید عربی تاکید میکنند، اما خواهان حمایت از بازیگران این انقلابها نیستند.
با این حال «مارک آ. هیلر» از اندیشکده اسرائیلی برای امنیت داخلی اسرائیل» که به دعوتهایش جهت تاثیرگذاری بیشتر اسرائیل بر تحولات جهان عرب معروف است، اعتراف میکند که امکان تاثیرگذاری اسرائیل بر روند انقلابهای عربی بسیار اندک است.
با این حال وی پیشنهاد میدهد، تلآویو ناامید نشود و همچنان به کور سوها و روزنههای امید چشم بدوزد که از جمله این روزنهها کشورها اردن است که تلآویو میتواند با کمکهای خود مانع سقوط نظام حاکم در آن شود.
در قبال قضیه فلسطینی نیز به رهبران رژیم صهیونیستی پیشنهاد میدهد که با راه حل دو دولت – کشور موافقت کنند. وی دلیل تاکید بر این امر را در این میداند که بسیاری از کشورهای عربی رابطه خود با اسرائیل را مشروط به حل قضیه فلسطینی کردهاند.