فرگوسن، شهری کوچک در حومه سنت لوئیس بیش از دو هفته است که تبدیل به خبرسازترین نقطه آمریکا شده است. داستان بیپایان تبعیض نژادی این بار در فرگوسن قربانی گرفت. در ششم اوت سال جاری میلادی، افسر پلیس فرگوسن با شلیک گلوله به «مایکل براون» نوجوان سیاهپوست 18 ساله وی را به قتل رساند. ماجرا اما به همین جا ختم نشد. ساکنان فرگوسن که از تبعیض نژادی نیروهای پلیس به ستوه آمده بودند برای گرامیداشت یاد مایکل و درخواست اجرای عدالت در مجازات افسر خاطی در خیابانها جمع شدند. پلیس اما اعتراضات مسالمتآمیز مردم را تاب نیاورد. نیروهای ضد شورش تعلیم دیده در خیابانهای فرگوسن مستقر شدند و با اعمال خشونت، صحنه شهر را به آشوب کشیدند. دهها نفر از معترضین که عمدتا سیاهپوست بودند توسط نیروهای پلیس کشته شدند. ترکیب گاز اشکآور، باتوم و انواع سلاحهای گرم و سردی که در اختیار نیروهای گارد قرار داشت این تصویر را به ذهن متباتر میکرد که گویی سیاهپوستان معترض شهروندان این کشور نیستند، بلکه دشمنانیاند که برای مقابله با آنها هیچ تردیدی نباید به خود راه داد.
داستان فراگیر نژادپرستی در آمریکا نمونههای بارز دیگری نیز طی سالهای اخیر داشته است؛ کشته شدن «تریوان مارتین» نوجوان سیاهپوست 17 ساله پس از درگیری با یک نگهبان سفیدپوست و تبرئه وی به بهانه دفاع از خود، قتل«جردن دیویس» دیگر نوجوان سیاهپوست به دست یک تاجر سفیدپوست و کشته شدن «میریام کری» مادر سیاهپوست به دست پلیس واشنگتن تنها چند نمونه کوچک است که نشان میدهد نژادپرستی در طول تاریخ جامعه آمریکا نهادینه شده است.
پیشینه نژادپرستی در آمریکا به شکلگیری این کشور و مهاجرت اروپاییان به این سرزمین باز میگردد. سفیدپوستان انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی با مهاجرت به این کشور برای اولین بار ایده برتری نژاد خود و وحشی خواندن بومیان آمریکایی را مطرح کردند. آنها متمدنسازی بومیان را وظیفه مهاجرین سفیدپوست خواندند و بدین ترتیب اولین بذرهای نژادپرستی در آمریکا کاشته شد.
با اعلام استقلال و شکلگیری دولت مستقل آمریکا، نژادپرستی نه تنها برچیده نشد بلکه در قاموسی جدید تقویت شد. گسترش نظام بردهبرداری در قرن 17 میلادی ادامه نژادپرستی در قالب دولت جدید را ممکن ساخت.
هنگامی که اروپاییان استعمار قاره آمریکا را آغاز کردند، بردگان را برای کار کردن در کشتزارها و معادن جدید، از آفریقا بدانجا بردند. میان سالهای 1500 تا 1800 میلادی در حدود 15 میلیون سیاهپوست آفریقایی به قاره آمریکا انتقال یافتند. تجار برده آنها را از غرب آفریقا میخریدند.
هنگامی که «مساله نژاد سیاه» با تعارضات اقتصادی نژاد سفید گره خورد، پدیدهای به نام «تعارضات نژادی» در جامعه آمریکا شکل گرفت که تا کنون نیز ادامه دارد. در این تعارضات اگرچه سیاهان موضوع اصلی بودند، اما هدف اصلی را تشکیل نمیدادند. موقعیت مساعد ایالات جنوبی برای کشاورزی منجر به حمایت سرمایهدارن این منطقه از ادامه بردهداری میشد. در مقابل ایالت شمالی که بیشتر در زمینه صنعت و تجارت فعال بودند، خواستار لغو بردهداری بودند. سرانجام با پایان جنگ داخلی آمریکا میان ایالتهای شمالی و جنوبی و آزادی میلیونها برده رهایی یافته از نظام بردهداری جامعه آمریکا وارد نبرد بیوقفه نژادپرستی شد. اگر چه الغای بردهداری طی تصویب اصلاحیه سیزدهم قانون اساسی آمریکا در سال 1865 صورت گرفت، اما نژادپرستی از جامعه آمریکا رخت بر نبست. بسیاری از سیاهان در فقر و تنگدستی زندگی میکردند و حتی کودکان آنها اجازه نداشتند در مدارس سفیدپوستان تحصیل کنند. سیاهان از بسیاری از حقوق مدنی محروم بودند. حق مالکیت برای سیاهپوستان با محدودیتهای ویژهای برخوردار بود و این افراد حق تصدی مقامات سیاسی را نداشتند.
اعمال خشونت علیه سیاهان نیز در طول تاریخ سابقه داشته است. عدم پیگیری قضایی و قانونی نیزمزید بر علت بود تا امنیت سیاهان بیش از پیش نقض گردد.
وقوع جنگ جهانی دوم و شرکت گسترده سیاهان در مبارزه علیه جبهه متحدین این امید را در دل این اقلیت نژادی ایجاد کرده بود که بتوانند به موقعیتی برابر با سفیدپوستان دست پیدا کنند. اما این امید نیز سرابی بیش نبود. مقاومت در برابر ادغام نژادی در ایالتهای سابقاً برده دار همچنان به شکل جدی ادامه داشت. سیاهان همچنان از ورود به اماکن مخصوص سفید پوستان از جمله باشگاهها، رستورانها و کافهها محروم بودند. حتی در برخی از شهرهای جنوب، سیاهپوستان حق نداشتند بر روی صندلی مخصوص سفید پوستان در اتوبوسهای عمومی بنشینند.
در این راستا و با تداوم نژادپرستی در جامعه آمریکا، مبارزاتی از سوی جامعه سیاه پوستان برای رفع تبعیض نژادی در این کشور آغاز شد که جنبش حقوق مدنی (1942-1968) را می توان آغازگر جدی این مبارزات و محور اولیه فعالیت ها نامید. «مارتین لوترکینگ» کشیش و مبارز جنبش حقوق مدنی، توانست جنبش را رهبری نماید.
بازداشت «رزا پارکس»، زن سیاهپوستی بود که با بلند نشدن از روی صندلی یک اتوبوس عمومی برای یک سفیدپوست، انگیزه لازم را به مارتین لوتر کینگ برای رهبری جنبش مبارزاتی سیاهپوستان داد.
با وجود موفقیت های مبارزات سیاه پوستان به رهبری مارتین لوتر کینگ و کسب حقوق قانونی خود، نفرت و تبعیض علیه سیاهان در جامعه آمریکا کماکان موج می زد. «مالکوم ایکس» از رهبران سیاه پوست جنبش حقوق مدنی در سال 1965 ترور شد. مارتین لوتر کینگ نیز که به علت فعالیت هایش موفق به دریافت جایزه صلح نوبل گشته بود، در سال 1968 ترور شد. ترور رهبران این جنبش نشان میدهد که آموزه نژادپرستی تا چه اندازه در آمریکا نهادینه شده است.
با وجود ادعای از میان رفتن تبعیض علیه اقلیتها در قانون حقوق مدنی مصوب 1964 شاهدیم که متوسط درآمد سیاه پوستان در سال های پس از تصویب این قانون تا به امروز در پایین ترین سطح از میان اقلیتهای جامعه آمریکا قرار دارد.
طبق گزارش اداره زندان های ایالات متحده 37 % کل زندانیهای آمریکا را سیاه پوستان تشکیل میدهند این در حالی است که جمعیت این اقلیت بر اساس سرشماری سال 2010 تنها 12% کل جمعیت است. متوسط درآمد هر فرد آمریکایی سالانه حدود 26000 دلار است، در حالیکه میانگین درآمد آفریقایی تبارهای آمریکا تنها حدود 17000 دلار در سال میباشد.
همچنین سیاهپوستان آمریکا که 12درصد کل جمعیت این کشور را تشکیل میدهند از جمله محرومترین قشرهای اجتماعی آمریکا هستند. شرایط ناعادلانه سیاسی، اقتصادی و قضایی این کشور موجب شده است که دست کم 50 درصد کودکان سیاه در فقر به سر ببرند. بر اساس آمارهای موجود، نرخ بیکاری در میان سیاهپوستان بسیار بالاتر از سفیدپوستان است و درآمدی که سیاهپوستان به دست میآورند بسیار کمتر و در برخی موارد نصف درآمد سفیدپوستان است.
گزارشی که اخیرا در یک پایگاه آمریکایی منتشر شده است نیز نشان میدهد که به طور متوسط در هر 28 ساعت یک سیاهپوست در آمریکا کشته میشود.
شواهد ذکر شده نشان میدهد که آمریکا علیرغم داعیههای بلندبالای خود در زمینه حقوق بشر و کرامت انسانی همچنان در صدر لیست کشورهای درگیر مقوله نژادپرستی قرار دارد.