چين و هند در مذاکرات فیمابین به تفاهماتي دست يافتند و زمينهساز برنامهريزيهاي مشترك بر بسياري موارد شدهاند. اين فرايند از آن جهت اهميت دارد كه واشنگتن در چرخش سياسي اخير خود به سوي هند، تلاش ميكند از توان و ظرفيت نظامي هند براي پر كردن خلاء نظامي - امنيتي خود در قلمرو چالش با چين، بهرهبرداري كند. اين سفر رئيسجمهور چين به هند، بويژه آنكه بر فاصله كوتاهي پس از سفر باراك اوباما رئيسجمهور آمريكا به هند صورت گرفته، از اهميت مضاعفي برخوردار شده است هند و چين در خلال مذاكرات و تفاهمات فيمابين تصريح كردند خواستار ارتقاء و تنوع در مناسبات فيمابين هستند. اين امر نشان ميدهد وزن سياسي - نظامي هند، در مناسبات قدرتهاي بزرگ، افزايش يافته و حتي مقامات واشنگتن در صدد هستند هند را وارد منازعات منطقهاي كنند. از اين ديدگاه، سياست اوباما، يك سياست تهاجمي و سياستهاي پكن، يك سياست تدافعي ارزيابي ميشود كه سعي دارد اهداف و برنامههاي واشنگتن در "يادگيري منطقهاي" را خنثي و بياثر سازد.
در اين زمينه نكات مهمي وجود دارد كه توجه به آنها ابعاد فرايند كنوني را بهتر نمايان ميسازد.
1 - اوباما با سفر به هند و پرهيز از سفر به پاكستان سعي نمود سياست واشنگتن در گرايش به دهلي و فاصله گرفتن از اسلامآباد را به خوبي متجلي سازد. اين نكته با در نظر گرفتن همكاريهاي استراتژيك پاكستان و آمريكا طي دهههاي گذشته، بسيار پرمعني است و از شكلگيري سياستهاي جديدي در واشنگتن در قبال هند خبر ميدهد. بويژه آنكه اوباما همانند "ديويد كامرون" نخستوزير جديد انگليس در آغاز سفر به "دهلينو" انگشت اتهام را به سوي پاكستان نشانهگيري كرد و پاكستان را به صدور تروريسم به هند متهم ساخت. ناگفته پيداست كه هم انگليس و هم آمريكا از اين لفاظيهاي سياسي پر ابهام، اهداف خاصي را دنبال ميكردهاند و سعي داشتهاند نظر مثبت مقامات هندي را به سوي طرحهاي خود جلب نمايند.
2 - "رابرت گيتس" وزير دفاع آمريكا استراتژي جديدي آمريكا در آسيا را تبيين كرده و صريحا در باره ضرورت حضور نظامي گستردهتر، جديتر و معنيدارتر در آسيا را خاطرنشان ساخته است. اين استراتژي به منزله زمينهسازي براي حضور نظامي "ناتو" در آسيا براي دهه آينده ارزيابي شده است كه مشخصا اهداف و برنامههاي آمريكا در منطقه را پيگيري كند لكن مسئوليت و هزينههاي آن بر عهده ناتو باشد.
واشنگتن حتي در فكر آنست كه حضور نظامي ناتو در آسياي جنوب شرقي را نيز مورد ارزيابي قرار دهد ودر صورت موفقيت بتواند به بسياري از هزينهها و تنشهاي موجود خود خاتمه دهد و در عوض، اين اقدامات را با مسئولين و هزينه "ناتو" عملي سازد.
3 - مجموعه مانورهاي نظامي آمريكا با ژاپن و كره طي هفتههاي اخير، دقيقا از همين زاويه، معني و مفهوم واقعي خود را پيدا ميكند. حتي تهديدات اخير واشنگتن و تحريكات سياسي - تبليغاتي و نظامي عليه چين و كره شمالي نيز از همين ديدگاه قابل بررسي و رديابي است. بدين ترتيب واشنگتن سعي دارد كه در مرحله اول منطقه را به شدت بحراني معرفي كند و در مرحله بعدي، احتمال روياروئي نظامي در منطقه را افزايش دهد و در مرحله بعدي با ايجاد نگراني در ميان اعضاي ناتو، زمينههاي حضور نظامي آنها با انگيزه كاستن از خطر روياروئي آمريكا با چين و كره شمالي فراهم سازد.
4 - واشنگتن از تحريك مستقيم چين و كره شمالي، با توجه به پيامدهاي آن، منافع ديگري را هم تأمين ميكند. از يكطرف زمينههاي مقابله و اعتراض عليه سياستهاي آمريكا در ژاپن و كره جنوبي را عقيم و ناكارآمد ميسازد و از بين ميبرد واز طرف ديگر با ايجاد نگراني نزد مقامات اين دو كشور، آنها را اجبارا در كنار خود قرار ميدهد و به تنازعات هميشگي براي تخليه نظاميان آمريكائي از پايگاه نظامي "فوتنها" و جزيره اوكيناوا پايان ميدهد.
تصادفي نيست كه ژاپن اخيرا در استراتژي دفاع ملي خود تجديدنظر كرد و كره شمالي را به عنوان يك "تهديد" و فعاليت نظامي چين را "منبع نگراني" تلقي نمود. موضوع كليدي در اين ميان، تاكيد استراتژي دفاع ملي ژاپن بر ضرورت افزايش همكاريهاي نظامي با كشورهاي استراليا و كره جنوبي، علاوه بر آمريكا است.
اكنون بهتر ميتوان دريافت كه واشنگتن از بحراني كردن آبهاي آسياي جنوب شرقي و حتي از غرق كردن كشتي جنگي كره جنوبي، بهرههاي فراواني برده و مولفههاي مطرح در ديپلماسي آمريكا در جنوب شرقي آسيا را از بنبست خارج كرده است با اينهمه، توافقات هند و چين در هفتههاي اخير نشانگر آنست كه رقباي آمريكا هم دست مقامات واشنگتن را خواندهاند.