۰
سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۹:۵۷

حزبالله ، الگوی مقاومت، با دستان خالی

حزبالله ، الگوی مقاومت، با دستان خالی
روز يكشنبه پنجمين سالگرد پايان جنگ 33روزه و به عبارت بهتر پنجمين سالگرد پيروزي شگرف و عظيم حزب الله لبنان بر رژيم صهيونيستي بود. 

روزي كه رژیم صهیونیستی اين جنگ را آغاز كرد، گمان نمي كرد، شكست خورده از آن بيرون بيايد و روزي كه شكست خورده بيرون آمد، گمان نمي كرد اين شكست آثار بسيار بزرگي در پي داشته باشد. 

اينك 5 سال پس از آغاز آن جنگ از هم پيمان مصري رژيم غاصب اسرائيل، اثر و خبري نيست، هم پيمان سعودي اش دچار لرزش هاي شديد شده، هم پيمان اردني اش ناچار است دو ماه يك بار كابينه را تغيير دهد، هم پيمان لبناني اش- جريان 14مارس و دولت فواد سينيوره- كاملا مضمحل گرديده است، لندن كه از طريق فرودگاه «هيثرو» بمب هاي 5 تني عاريتي!
 
براي تل آويو ارسال مي كرد، دستخوش آشوب و درگيري است، حزب كاديما و رهبر آن زمان آن- ايهود اولمرت- كاملا منزوي شده اند.
 
حزب كارگر به رهبري باراك از حيز انتفاع افتاده و حزب ليكود به رهبري نتانياهو با اعتراضات متراكم مواجه و فلج گرديده است، آمريكا در بحراني عميق و كم سابقه فرو رفته است. 

اگرچه همه اينها نتايج مستقيم جنگ 33روزه و پيروزي مقاومت در آن نيست ولي بدون ترديد از آن رخداد بزرگ تاثير فراواني گرفته است. 

جنگ 33روزه جنگ دست هاي خالي ملتي بود كه به وعده خدا در پيروزي و لطف باور داشت و جنگ دست هاي پر از سلاحي بود كه به بي كرانه هاي ماديت متصل بود و به همين دليل ترديدي وجود ندارد كه حتي حاشيه نشينان ساكن لندن هم باور كردند كه مي توان ارتش، پليس و MI6 را پشت سر گذاشت و حرف خود را به كرسي نشاند همانطوري كه حزب الله به آن نايل آمد. جنگ 33روزه نشان داد كه «مردم» اگر به خود بيايند بر همه فايق مي آيند. 

به همين جهت مي توان گفت الگوي مقاومت در برابر قدرت نظامي برتر و سيستم اطلاعاتي پيچيده، اساسا متعلق به حزب الله لبنان- و البته پيش از آن متعلق به انقلاب اسلامي ايران- است كه حالا نمونه هاي آن در هر جا عليه قدرت هاي اطلاعاتي و نظامي مسلط استفاده مي شود. 

در جنگ 33روزه، آمريكا مي خواست ريشه مقاومت را بركند و لذا اصرار زيادي داشت كه با همه سختي هايي كه متوجه ارتش رژیم صهیونیستی بود، جنگ ادامه پيدا كند. 

در آن زمان كاندوليزا رايس تازه به وزارت امور خارجه آمريكا آمده بود، در نقش «فرمانده اصلي و ميداني اسرائيل» تل آويو و بيروت را ترك نمي كرد.
 
او با استفاده از دولت هاي حاكم بر اين دو پايتخت درگير جنگ مي خواست كار حزب الله- و سپس كار مقاومت در منطقه- را تمام كند.
 
برابر
بررسي هايي كه در آن موقع كارشناسان نظامي مطرح كردند، در روز نهم جنگ، فرماندهان اسرائيل و رئيس دستگاه امنيتي اين رژيم با صراحت به نخست وزير- اولمرت- گفتند كه امكان پيروزي بر حزب الله وجود ندارد. 

در آن جلسه كابالانسكي- فرمانده زميني جبهه شمال در توجيه اين مسئله گفته بود ما با كساني مي جنگيم كه آنها را نمي بينيم.
 
اما در همان جلسه رايس با تحكم خاصي گفته بود: «همه راهها براي عقب نشيني بسته است.» آن موقع يكي از ژنرال هاي صهیونیستی گفته بود: «رايس روي گردن ما نشسته و مي گويد بايد جلو برويد در حاليكه ما مي دانيم روبرويمان باتلاق قرار دارد.» اما هنر رايس در اين جنگ اين بود كه مشكل اسرائيلي ها را بيشتر كند. 

در روز دوازده يا سيزده جنگ بود كه بگومگوي ژنرال هاي رژيم صهيونيستي با رايس بالا گرفت و در نهايت رايس گفته بود: «بسيار خوب يك قطعه از جنوب لبنان را بگيريد تا در مذاكرات دست بالايي داشته باشيد» ژنرال ها خيلي تلاش كردند تا به يك قطعه اي براي وجه الضمان متاركه دست پيدا كنند ابتدا از «بنت جبيل» كه آنان عمدا آن را «عاصمه حزب الله»، نام نهادند تا پس از دستيابي به اين شهر كوچك بگويند پايتخت حزب الله را به تصرف درآورده ايم، حرف زدند ولي وقتي نتوانستند، به سمت يك روستاي كوچك- مارون الراس در سه كيلومتري شمال فلسطين- رفتند ولي بر اين روستا و حتي تپه هاي اطراف آن نيز نتوانستند مسلط شوند و دست آخر براي آنكه رايس دست بردارد در روز نوزدهم جنگ به «قانا»- روستايي در نزديكي مركز استان جنوب- حمله كردند و دهها نفر از زنان و كودكان پناه گرفته در يك اقامتگاه را كشتند.
 
آمريكا ناچار شد دست هاي خود را بالا برده و مقدمات تصويب قطعنامه اي در شوراي امنيت را فراهم كند.
 
كم نبودند تحليل گراني كه مواجهه دستگاه سياسي، امنيتي و انتظامي انگليس با معترضان را با آنچه در كشوري نظير مصر يا يمن با مخالفان انجام مي شود، قابل تطبيق دانستند.
 
وقتي ديويد كامرون نخست وزير انگليس از احتمال استفاده از ارتش براي سركوب مخالفان حرف زد همه فهميدند كه انگليس اقتداري در درون ندارد هر چند، براي آن هزينه هاي زيادي بر مردم تحميل و زندگي را براي شهروندان دشوار كرده است.
 
فرداي شبي كه لندن در برابر توده هاي خشمگين زانو زد رئيس پليس لندن خطاب به مردم خشمگين انگليس گفت: «دوربين هاي ما تصوير همه شما را ثبت كرده و ما همه را دستگير مي كنيم.» 

واقعاً هم هيچ نقطه اي در لندن نيست كه از ديد دوربين هاي پليس
و MI6 مخفي بماند و بر اين اساس پليس به دستگيري گسترده مردم دست زد و مدعي شد با دوربين هاي خود آنان را شناسايي كرده است.
 
رفتار دولت انگليس حتي رفتاري جهان سومي - با پوزش از همه آنها كه با اين عنوان خطاب مي شوند- هم نيست در هيچ جاي جهان سوم با مخالفان اينطور برخورد نمي شود.
 
در واقع اين نحوه مواجهه شديد با مردم نشان داد كه سيستم سياسي و امنيتي انگليس شديداً نگران بزرگ و بزرگتر شدن دايره اعتراضات عليه نظام سياسي انگليس است. 

اين نشان مي دهد كه واقعاً انگليس از درون مستعد فروپاشي است. همين احساس هم از تجربه حزب الله به هيأت حاكمه لندن رسيده است تجربه اي كه مي گويد يك گروه شهادت طلب مي تواند هرم قدرت را وارونه كرده و ماهيت يك كشور را دگرگون كند. 

تحولات اروپا البته به انگليس محدود نبوده حدود دو سال پيش عين همين صحنه را در پاريس شاهد بوديم ماه پيش نيز مادريد صحنه تظاهرات ميليوني مردم عليه دولت اسپانيا بود. 

دو هفته پيش نروژ نيز دستخوش سلسله ناآرامي هايي گرديد اين تحولات نشان داد كه -حداقل- كشورهاي حوزه اسكانديناوي در معرض يك انقلاب خاورميانه اي قرار دارند.
 
اين كپي برداري در واقع نشان مي دهد كه شيوه مبارزاتي خاورميانه به غرب منتقل گرديده است. 

كم نيستند تحليل گراني كه معتقدند دوره تمدن اروپا به پايان رسيده و آشوب هاي لندن تنها نشانه هاي باليني اين پايان يافتگي است. 

غرب در همين زمان در حال مباحثه هاي مهم پيرامون ماندن يا نماندن نيروهاي آمريكا و اروپا در افغانستان و عراق است و همه چيز از اين حكايت مي كند كه به احتمال بسيار قوي آمريكا در زمان هاي مقرر خاك اين دو كشور را ترك خواهد كرد. با اين وصف آمريكايي ها مي دانند كه پشت اين رفتن، بازگشتي نخواهد بود. 

اما روي ديگر سكه را هم بايد ديد. آمريكا و اروپا در اين شرايط كه توان اثرگذاري بر تحولات منطقه عربي را ندارند، دنبال آن هستند كه با شلوغ كردن فضا مانع بازي درست و به موقع ديگران شوند. اگر نگاهي به رسانه ها و چهره هاي وابسته به غرب بياندازيم درمي يابيم كه «سرگرم سازي» با انواع شيوه ها در همه جا جريان دارد. 

اين ها دنبال اين هستند كه مسائل فرعي را اصلي نموده و به عبارت ديگر مسائل حاشيه اي را به دغدغه اصلي عناصر فعال تبديل نمايند. اين سياستي است كه بدون آنكه نياز به رمل يا اسطرلاب باشد، همه وابستگان به غرب آن را دريافته اند.
 
از روابط تلخ تركيه و سوريه بگيريد تا تحكم شوراي همكاري خليج فارس به سوريه، طرح موضوع رانندگي زنان در عربستان
تا تعداد زيادي از بحث هاي داخلي ايران و... همه از اين فكر خبر مي دهند. مسئله اصلي اين است كه بار آمريكا به زمين افتاده و زمان آن است كه كشورهاي اسلامي اين فرصت تاريخي را دريابند. 

اين فرصت بيش از همه براي جمهوري اسلامي ايران است كه با تلاش حساب شده مسلمانان را به بازيابي قدرت خود فرا بخواند. اين به انسجام كافي در درون نياز دارد. به موازات آن استراتژيك ترين كار دشمن بهم ريختن دروني كشورهاي اسلامي و بخصوص نظام جمهوري اسلامي است به گونه اي كه قدرت مديريت مسلمانان و نظام در داخل مستهلك گردد.
 
يادمان نرفته است كه در جريان فتنه 88 يكي از سران فتنه كه هنوز هم بر حرف هاي نادرست خود تاكيد دارد گفته بود: كاري مي كنيم كه نظام نتواند اوضاع داخلي را جمع وجور كند و ناچار شود دست هاي خود را بالا ببرد.» 

در همين فضا يك نفر از فتنه گران انحرافي از يك طرف مي گويد: تحليل نظام در مورد تحولات منطقه نادرست است و هم او اعوان و انصارش را راه مي اندازد تا با چنگ زدن به چهره مقدسات، آرامش داخلي را برهم بزند و خود هم خط بدهد كه: «خاتون، اسم رمز فتنه احتمالي». 

در واقع مسئله اصلي اين است كه دوران به حاكميت رسيدن تفكرات «حزب اله»ي در عرصه بين الملل آغاز شده و همه قاعده ها و قوانين قبلي را نيز منسوخ كرده است اين دوره مصداق كامل نفحه اي است كه اميرمومنان-عليه السلام- به درك آن فرا خوانده است.
 
حالا در ميانه همين ميدان كه زمان طلوع اسلام ناب محمدي-ص- در عرصه بين الملل آغاز شده است، يك چهره سياسي اجرايي كه قاعدتاً حق ندارد بنام اسلام و انديشه اسلامي حرف بزند چون اندوخته و فكر آراسته اي ندارد در يك جلسه كاري- نقل به مضمون- مي گويد: «از آنجا كه قرآن بدون دستيابي به «انسان كامل» دردي را دوا نمي كند، بنابراين نمي توانيم از قرآن هم استفاده كنيم.» بعد براي توجيه اين سخن باطل، نابجا به حديث شريف ثقلين استناد مي كند و حال آنكه امروز دست امت اسلامي پر از تعاليم روشن نبي مكرم و ائمه اطهار است.
 
يعني عترت حاضر است نه غائب و فقهاي ما هم بعنوان ميراث داران و پاسداران قرآن و عترت در ميان ما هستند. اين حرف چرا زده مي شود براي آنكه آن مسئله اصلي كه آغاز طلوع اسلام ناب محمدي- ص- است، فراموش شود. 

به عبارت ديگر در زمانه شكست آمريكا و عوامل منطقه اي و بين المللي اش عده اي به كمك آمريكا شتافته اند تا آن را به هر زحمتي سر پا نگه دارند. اما هيهات كه اين شدني نيست چون نمي توان كسي را كه خدا اراده ذلت او داشته باشد، عزيز كرد.


مولف : سعدالله زارعي
کد مطلب : ۹۲۳۶۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما