شیخ شاکر الخطیب الشیبی الکاظمی، از فعالان مجلس اعلای اسلامی عراق که از سه دهه پیش تاکنون تشکیل شده و موسس اتحاد اسلامی شعرای عراقی در هجران و نویسنده و پژوهشگر اسلامی، فارغ التحصیل رشته فیزیک دانشگاه بغداد در گفتوگو با خبرنگار فارس در بغداد به سئوالاتی درباره تغییر و تحولات اخیر جهان عربی و اسلامی پاسخ گفته و تاکید کرد که چرا این تغییر و تحولات را باید "بیداری اسلامی" نامید.
س: چرا باید تحولات اخیر در کشورهای عربی همچون تونس و مصر و بحرین و یمن و لیبی را بیداری اسلامی برشمرد و چه چیز موجب میشود، این تحولات را بیداری اسلامی نامید.
از این جهت باید تحولات اخیر در جهان عرب را بیداری اسلامی برشمرد چراکه ملتهای عربی به خوبی عدم کارایی و موفقیت رژیمهای لائیک و کمونیستی و سرمایهداری را مشاهده کرده و دریافتند که این رژیمها به هیچوجه توان برآوردن نیازهای این ملل که در استقلال و آزادی و حفظ کرامت آنها نمود پیدا میکند، را ندارند و دریافتند که این رژیمها به جای اینکه ثروتهای کشورهای خود را صرف آبادانی و پیشرفت کشورهای خود کنند، صرف سرمایهگذاری در بانکهای خارجی کردند، و همانگونه که کمونیسم در کشورهای اروپایی شرقی از هم فروپاشید و صهیونیسم در برابر مقاومت لبنان و فلسطین شکست خورد و پیش از تمام اینها پیروزی انقلاب در ایران اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و پس از آن موفقیتهای سیاسی و اقتصادی و علمی و نظامی که ایران به رهبری آیت الله خامنهای، رهبری انقلاب به ثبت رساند، همه و همه بیانگر این نکته است که رژیمهای گذشته موفق نشدند، خواستههای ملتهای خود را برآورده کنند و همین موجب سرخوردگی تمام این ملل از حکومتهای خود شد و آنها دریافتند که تمام این تجربهها شکست خورده هستند.
به همین دلیل ملل جهان عرب دریافتند که تنها راه نجات و رهایی آنها متوسل شدن به اسلام است، به همین دلیل این ملتها دریافتند که تنها راه پیشرفت و تحول آنها اسلام است، به این ترتیب اولین جرقه بیداری اسلامی در تونس زده شد، تا پس از آن پای به کشور اسلامی و عربی مصر بگذارد و به ترتیب پس از آن بحرین و یمن مظلوم و لیبی بگذارد و تمام اینها به برکت ایمان به خدا و توکل بر او صورت گرفت، به همین دلیل هر فرد عاقل و مدیر و مدبری میتواند به خوبی تشخیص دهد، موجی که در کشورهای هم اکنون کشورهای عربی شاهد آن است، نه بهار عربی که بیداری اسلامی است.
اما آنچه که تاکید میکند، این تحولات نه بهار عربی که بیداری اسلامی است، توجه به عوامل زیر است:
- ایمان و باور جوانان این انقلابها به شهادت و از فداکاری و از خودگذشتگی برای وطن و کشور، بویژه آنکه در حدیث نبوی آمده است که "عشق به وطن از ایمان است" و بالطبع هرکس در راه دفاع از ناموس و میهن و کشور خود جانش را از دست بدهد، شهید تلقی میشود.
- آغاز اکثر این انقلابها از مساجد صورت گرفت و به تدریج آنقدر این اعتراضها و انقلابها گسترش یافتند تا به میدانهای عمومی شهر و سراسر کشور گسترش یافتند.
- برپایی نمازهای جمعه و جماعت در میدانهای تحریر و دیگر میدانهای عمومی شهر تا اعلام کنند که رژیمهای حاکم بر خود را نمیپذیرند.
- اکثر احزاب و جنبشها و تشکلهای سیاسی شرکت کننده در اعتصابها و تحصنها و تظاهراتها توسط فرهیختگان و رهبران مسلمان آن کشورها هدایت و رهبری میشدند.
- تمام رهبران این کشورها و انقلابیون جوان اعلام و تاکید کردند که ملت آنها ملتی مسلمان و اسلام تنها آیین و منبع قانونگذاری در کشورهای آنها پس از سرنگونی رژیمهای حاکم بر آنهاست.
- به دست گرفتن رهبری این انقلابها توسط رهبران اسلامی که مردم را همواره به همکاری و برادری و برابری و مودت و شفقت و سرنگونی رژیمهای دیکتاتوری دعوت میکردند.
- نگرانی و بیم و هراس اسرائیل و ناتو و سازمان سیا از نتایج این انقلابها که بیشک آزادی این ملل و کشورها از زیر یوغ استعمارگران آمریکایی و صهیونیسم بین المللی را به همراه دارد.
- 90 درصد شعارهایی که در راهپیماییها و تظاهراتها و اعتصابها و تحصنها شعارهایی اسلامی بودند یا عطر اسلام از آن به مشام میرسید.
- نتایج انتخابات برگزار شده در تونس و پس از آن در مصر که همچنان در حال برگزاری است، پیروزی و موفقیت اسلامگرایان در این کشورها را به اثبات رساند و این یکی از بازتابهای بیداری اسلامی است. در تونس شاهد بودیم که حزب اسلامگرای النهضه با قاطعیت به پیروزی رسید و در مرحله اول انتخابات پارلمانی مصر هم دیدیم که اخوان المسلمون پیروز قاطع انتخابات بود.
- اظهارات صریح و آشکار رهبران لیبی در شورای ملی انتقالی لیبی مبنی بر اینکه اسلام تنها پایه و اساس قانونگذاری در کشور است، این درحالی است که آیت الله خامنهای رهبر انقلاب نیز در یکی از سخنرانیهای خود در مشهد مقدس و کرمانشاه تاکید کردند که این انقلابها در کشورهای عربی سرانجام به پیروزی خواهند رسید و اسلام پایه و اساس حاکمیت در این کشورها را تشکیل خواهد داد.
- سکوت کشورهای غربی و استکبار جهانی بر جنایات رژیم آلخلیفه که در حق مردم این کشور در بحرین مرتکب میشود و این دلیلی بر بیم و هراس آمریکاییها و همدستان آنها از نتایج پیروزی انقلاب مردمی این کشور (چه شیعه چه سنی) است، چون میدانند که پیروزی این انقلاب به معنای پیروزی مظلومان بر ظالمان است و در این صورت دیگر آنها جایی در این کشورها وجود نخواهند داشت و این از جمله رهاوردهای بیداری اسلامی در منطقه است.
- چرا آمریکا در برای سرنگونی رژیم قذافی تحت لوای ناتو و بهانه دفاع از ملت لیبی وارد عمل میشود، اما در برابر سوریه تمام رسانههای جهان را علیه بشار اسد به خدمت میگیرد و خواستار برکناری وی از قدرت میشود، چون میداند که سوریه بشار اسد از جمله حامیان مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین است و از حلقههای مهم مقاومت در منطقه بشمار میآید و در همان حال چشم و گوش خود را به روی آنچه که در بحرین و جنایات آلخلیفه در آنجا رخ میدهد، میبندد.
س: آمریکا چگونه میتواند این انقلابها را مصادره کرده یا به سرقت ببرد؟
آمریکا و پیمان ناتو با تکیه بر ابزارهای زیر میتوانند، انقلابهای عربی را به سرقت ببرند:
- اعلام حمایت از انقلابیون و انقلابهای عربی و عدم حمایت و پشتیبانی از حکام و دیکتاتورهایی که تا روز گذشته از جمله مهمترین متحدان این کشور در منطقه بودند.
- تلاش برای حمایت از بازماندگان رژیمها و کسانیکه با آمریکا از در دوستی وارد میشوند و اشغال پستها و مناصب حساس و مهم توسط این افراد تا امکان غلبه آنها بر انقلابیون و انقلاب آنها فراهم شود.
- تشویق تاسیس احزاب و جنبشهایی که وابسته به آنها بوده و ارائه کمکهای مالی و معنوی به آنها توسط رژیمهای عربی همپیمان با آنها و سیاستهای آنها.
- استیلا بر ثروتهای کشورهای مللی که در بهار عربی مشارکت داشتهاند، مانند نفت که از جمله منابع سرشار این کشورهای بشمار میآید و صدور این ماده با ارزش به آمریکا و کشورهای پیمان ناتو و مصادره یا توقیف اموال دیکتاتورهای این کشورها در بانکهای امریکایی و کشورهای غربی و استفاده از این داراییها جهت تقویت و استفاده در اقتصاد خود.
- انعقاد معاهدات نظامی و اقتصادی با دولتها و حکومتهای تازه تشکیل شده در کشورهایی که شاهد بهار عربی و به نحوی واداشتن این دولتها و حکومتها به ارتباط با سیاستهای ایشان از طریق ترغیب آنها به تاسیس پایگاههای نظامی در کشورهای آنها و ارسال مربیان برای آموزش نیروهای نظامی آنها تا به هر نحوه ممکن با سیاستهای دفاعی و امنیتی این کشورها ارتباط و رابطه برقرار کنند.
- ارسال جوانان این کشورها به کشورهای غربی و آمریکا به بهانه قرار گرفتن تحت آموزشهای خاص و گرفتن تخصصهای لازم تا در آنجا سیاستهای مورد نظر خود را به آنها القا کنند.
- انتشار شایعههای مختلف درباره شخصیتهای اسلامی و ملی با هدف تخریب وجه این شخصیتها تا جایگاه و موقعیت آنها را در میان مللاشان از بین ببرند.
- تشکیل گروهها و تشکلهای مزدور و تروریستی و تندرو و افراطی دارای ارتباط با رژیمهای سابق تا در میان مردم این کشورها اقدام به بمبگذاری و اقدامات تروریستی کنند تا به این وسیله شخصیتها سیاسی و مذهبی و ملی مخالف آنها را از پیشرو بردارند.
- استیلا بر ساختارهای اقتصادی و زیربنایی این کشورها بهویژه تاسیساتی که نیازمند مهارت و تخصص است و نفوذ در این کشورها به بهانه مشارکت در آبادانی این کشورها و رشد و پیشرفت آنها.
خلاصه کلام اینکه آمریکا و کشورهای استعمارگر هیچگاه عرصه را برای ملل عربی و اسلامی خالی نخواهند گذاشت و آنها از هر فرصتی برای اعمال سیاستهای خود در این کشورها بهره خواهند برد.