به گزارش
اسلام تایمز، ویلیام بلوم محقق، نویسنده و خبرنگار آزاد آمریکایی است. او در سال 1967 از محل کار خودش در وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا بدلیل نظرات متفاوتی که با نقش آمریکا در جنگ ویتنام داشت، استعفاء داد.
بعد از آن بود که کمک کرد تا اولین روزنامه مستقل در واشنگتن شکل بگیرد(The Washington Free Press). از آن زمان ویلیام بلوم به عنوان یکی از شناخته شده ترین و پیشروترین فرد مستقل در عرصه سیاست خارجی آمریکا شناخته میشود. وی همچنین یکی از نویسندگان مطرح وب سایت The Anti-Empire Report است. کتاب اخیر او با عنوان «کشندهترین صادرات آمریکا: دموکراسی» یکی پرفروشترین آثار وی بوده است.
به بهانه انتشار کتاب اخیر او گفتوگوی خبرنگار خبرگزاری تسنیم در واشنگتن را با ویلیام بلوم میخوانید:
جناب بلوم با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید. به عنوان سوال اول میخواهیم از کتاب اخیر شما یعنی «کشندهترین صادرات آمریکا: دموکراسی» شروع کنیم. شما در این کتاب اشاره میکنید که هیچ تفاوتی بین سیاست خارجی احزاب سیاسی آمریکا یعنی دموکراتها، جمهوریخواهان، محافظهکاران و حتی لیبرالها وجود ندارد و هدف همه اینها سلطه جهانی است. این به معنی آن است که فرقی نمیکند چه کسی در قدرت است؟ چه کسانی بازیگران پشت صحنه این انتخاب هستند؟ هسته مرکزی این سیستم چیست؟ویلیام بلوم: خب همه جامعه آمریکا پشت این مسئله است. به ما از کودکی استثنایی بودن آمریکا را یاد دادهاند و همچنین بخشی از این مفهوم این حق را به ما میدهد. ما یادگرفتهایم که این حق و وظیفه ما است. از دوران مهدکودک و حتی کتابهای کمیک این مسائل را یاد گرفتهایم. ما یاد گرفتهایم که بهترین هستیم.
پس فرقی نمیکند که شما به کدام حزب تعلق داشته باشید شما پیامهای مشترکی دریافت میکنید. این پیامها در همه ادارات دولتی، افرادی که برای CIA یا وزارت خارجه یا کاخ سفید کار میکنند، منعکس میشود و فضای یکسانی را ایجاد میکند.
همانند آنچه در هالیوود نشان داده میشود، فیلمها همیشه میگویند اگر شما برای CIA کار میکنید قطعا تلاش شما برای حفظ تمام جهان است و ماموریت شما بسیار مهم است و ماموریت شما بسیار انسانی است.ویلیام بلوم: بله، این وظیفه و تعهد ما است که جهان را حفظ کنیم. اما در حقیقت آنچه که جهان نیاز دارد رهایی از سیاست خارجی آمریکا است. اما ما پشت سر سیاست خارجه آمریکا هستیم حتی اگر این سیاست خارجی بیش از هر چیز دیگری در جهان زجرآور باشد.
چه زمانی این جاه طلبی سلطه جهانی ایلات متحده ظهور کرد؟ به ویژه از طریق تاکتیک استثناگرایی. این مسئله از چه زمانی بخشی از دستور کار ایالات متحده شده است؟ویلیام بلوم: بسیار قدیم. شما حتی باید به قرن 18ام برگردید. گسترش ما در سراسر کشور؛ همه راه به سمت کالیفرنیا، ما فکر میکنیم که این وظیفه و حق ما بوده است که تمام قاره بگیریم.
اما در سیاست خارجه در دهه 1890 این بسیار واضح شد وقتی که ما به فیلیپین، کوبا، گوآم و دیگر کشورها در منطقه پورتو ریکو حمله کردیم. آنها کلونیهای ما شدند و این اولین باری بود که در دهه 1890 ما گسترش امپراتوری را واضح کردیم. ما همچنین آنها را شکنجه دادیم. ما صدها نفر از فیلیپینیها را شکنجه دادیم.
از دیدگاه شما چرا بومیان آمریکا یا سیاهپوستان آمریکا نتوانستند چیزی مانند انقلاب بهار آمریکایی را همانگونه که در دیگر کشورها شکل را ایجاد کنند؟ اگر آمریکا بدنبال صادرکردن دموکراسی است چرا این مسئله در داخل سرزمین آنها اتفاق نیافتاده است؟ویلیام بلوم: به این علت که ما کار آنها را نیاز داریم. آنها از کلاسهای پایینی هستند. هر قدرتی به کلاسهای پایینتر نیاز دارد. فرقی نمیکند که آنها سفید باشند. آنها سفیدپوست هستند و همچنین نگرش یکسانی نیز با ما دارند. آنها همچنین سرکوب شده اند. این به علت سطح کلاس است. فرقی نمیکند که آنها بومی باشند یا نباشند.
پس این مشکل از سطح کلاسها بهمراه استثناگرایی است؟ویلیام بلوم: این کلاس به همراه کاپیتالیسم است. کاپیتالیسم بخشی از آمریکاست است و آنچه برایش ایستاده است.
رسانههای آمریکایی از چه تاکتیک موثرتری برای کنترل و محدودکردن اطلاعاتی که مردم دریافت میکنند استفاده میکنند؟
ویلیام بلوم: شستشوی مفزی مردم آمریکا از رسانههایشان بیش آنکه به آنها چیزی اضافه کند از آنها میگیرد. این چیزی است که آنها به شما نمیگویند. آنها میتوانند روایتی را گزارش کنند در اصل واقعی است اما آنها اطلاعات لازمی را باقی میگذارند که تمام داستان را تغییر میدهد.
این وظیفه خود خواسته من است که آنچه رسانهها باقی گذاشتهاند را پر کنم. این چیزی است که به من انگیزه میدهد.
یک مسئله شگفتانگیز دیگر هم وجود دارد. رسانهها همه داستان را به مردم نمیگویند و برای مثال 10 سال بعد بخشهای جدیدی از آن را منتشر میکنند. آنها اطلاعات متوالی ارائه نمیکنند.ویلیام بلوم: درست است. آنها به مردم آنچه که در گذشته اتفاق افتاده است را یادآوری نمیکنند. آنها به مردم آنچه دولت ایالات متحده در ایران یا جای دیگری انجام داده است را یادآوری نمیکنند.
در سالهای اخیر شما متوجه آن میشوید که عموم مردم آمریکا به تازگی از رفتاری که آنها در ایران و ارتباطش با شاه داشتند مطلع میشوند. شما نمیتوانید این مسئله را مخفی کنید. این مسئله برای دیگر مخفی نیست اما آنها به مردم همه داستان را نمیگویند.
شما میتوانید در مورد این استاندارد دوگانه توضیح دهید که چرا آمریکا زمانی از جنگ علیه تروریسم صحبت میکند و در کنار آنها با گروههای تروریستی رابطه دوستان دارد. مانند برخی از نزدیکان القاعده در سوریه و گروههایی که اخیرا توسط وزارت خارجه از لیست گروههای تروریستی بیرون آوردهاند. یا در مثالی دیگر آنها از انقلابهای رنگی در برخی از کشورها حمایت کردند اما در برابر رژیمهای جنایتکاری چون بحرین، عربستان سعودی و ... سکوت میکنند.ویلیام بلوم: وقتی که شما به سیاست خارجی آمریکا نگاهی میاندازید، کشف تناقضات و ریاکاری بسیار ساده است. ما از دیکتاتورها برای دهههای طولانی حمایت میکنیم. در حقیقت اگر شما به نیمه دوم قرن بیستم نگاهی بیاندازید به سختی میتوانید دیکتاتوری را پیدا کنید که از طرف واشنگتن حمایت نمیشود.
نه تنها از این دیکتاتورها حمایت میشود بلکه در قدرت میمانند و در برابر خواسته مردم آن کشور هنوز حکمرانی میکنند. یکی بعد از دیگری ما از دیکتاتوری از نیمه قرن بیستم حمایت کردهایم و هنوز هم این کار را انجام میدهیم. ما از دیکتاتوری در عربستان به عنوان متحد نزدیک خودمان در خاورمیانه پشتیبانی میکنیم.
ما چگونه میتوانیم از حقوق بشر، صلح و عدالت حرف بزنیم وقتی که از عربستان سعودی به عنوان جنایتکارترین کشور در تمام منطقه حمایت میکنیم؟ آنها بسیار وحشتناک هستند. آنها به شکلهای مختلف به داعش کمک میکنند. کشف نفاق و تناقضات در سیاست خارجه آمریکا بسیار ساده است.
این روزها به انتخابات آمریکا نزدیک میشویم و شما در کتاب خودتان بخشی را به اوباما اختصاص دادهاید. به نظر شما آیا برنده این انتخابات تفاوتی با اوباما و بوش دارد؟ویلیام بلوم: در سیاست خارجی؟ تصور نمیکنم تغییر کلی بوجود بیاید. حتی اگر برنی سندرز هم برنده شود. دیدگاه او در حوزه سیاست خارجه تا آنجایی که من میتوانیم ببینم خوب نیست. او شاید در حوزه اقتصادی و اجتماعی خوب باشد اما در حوزه سیاست خارجی شبیه دیگران است. او هوگو چاوز را «دیکتاتور کمونیست مرده» خطاب کرده است. پس او کسی نیست که در عرصه سیاست خارجی بتواند پیشرو باشد.
این مطلب ما را به یک نقطه تقاطع خیلی خوب میرساند. شما تحریمها علیه کشورهایی همچون ایران کوبا را چگونه دستهبندی میکنید؟ آیا این (تحریمها) یک تنبیه برای عدم اطاعت در مقابل خواستههای امپراطوری آمریکا است یا به خاطر ارائه یک جایگزینِ اقتصادی برای کاپیتالیسم است؟ویلیام بلوم: خوب، هر دوی آنها است و اگر شامل هردوی این حالتها باشد، وضعیت بدتر است. اگر کوبا یک کشور راهبر (و پیشرو) در حرکت به سوی سوسیالیسم هم نبود، این واقعیت که آنها یک دولت وابسته به واشنگتن نبودند، (از نظر آمریکا) به اندازه کافی بد بود. اما زمانی که علاوه بر این وضعیت (وابسته نبودن به واشنگتن) راهبر و پیشرو یک جنبش سوسیالیسم باشد، آنها را به یک ابر دشمن (برای آمریکا) تبدیل میکند.
خطری که در ذهن (دولتمردان واشنگتن وجود دارد این است که جاهایی مانند کوبا (میتواند) یک ویروسی باشد که به هرجایی سرایت خواهد کرد. و آنها درست میگفتند؛ کوبا تحسین کشورهای جهان سوم را برای دهههای متوالی کسب کرد. آنها ملتهای بسیاری را در سرتاسر جهان تحت تأثیر قرار دادند. بنابراین ایالات متحده درست فکر میکرد که کوبا باید سرکوب شود، زیرا ویروس استقلال و سوسیالیسم خود را گسترش میداد. به این علت است که کوبا چنین قیمتی (هزینهای) را برای سالیان طولانی پرداخته است.
همانطور که میدانید ایران و کشورهای 1+5 به یک توافق رسیدهاند. نظر شما در مورد این توافق چیست؟ به نظر شما این این توافق پایدار خواهد بود؟
ویلیام بلوم: نمیدانم. امیدوارم اینگونه باشد. اما اگر جمهوریخواهان سال آینده قدرت را به دست گیرند ممکن است برخی از آنها توافق با ایران را رد کنند. البته اگر این امکان را داشته باشند باز هم به این مسئله علاقه مند هستند. این مسئله امکان دارد حتی اگر کلینتون هم رئیس جمهور شود. او در عرصه سیاست خارجی بسیار بد عمل کرده است. خونهای بسیاری بر دست کلینتون است.