پس از سقوط شاه ایران، آمریکا ضمانت کرد که از منابع نفتی عربستان و خاندان پادشاهی آل سعود محافظت نماید.
"واین کویست"، کلنل بازنشسته نیروی هوایی آمریکاست و فرمانده سیستم هشدار و کنترل هوابرد (AWACS)سیستم رادار هوابرد که هواپیما را در مسافت 250 مایل (400 کیلومتر) دورتر ردیابی میکند بوده است و اولین سیستم AWACS را پس از سقوط شاه ایران در عربستان سعودی راه اندازی نمود.
از اواخر دهه 1960م، کویست با رهبران قدرتمند و با نفوذ منطقه خاورمیانه در هنگام قدرتشان یا بعد از آن همچون شاه ایران، "معمر قذافی"، پادشاه و ولیعهد عربستان، "علی عبدا... صالح" (رئیس جمهور یمن)، "انور سادات" (رئیس جمهور اسبق مصر) و "حسنی مبارک" دیداد کرده است.
از زمان بازنشستگی، کویست در تألیف دو کتاب "اسلامگرایی افراطی و ستیزگر" و "ایدئولوژی القاعده" پیروزی جنگ علیه ترور و پیروزی دموکراسی بر اسلامگرایی ستیزگر شرکت داشته است و اکنون بر روی مجموعه کتاب "رویکردی جدید به سمت خاورمیانه بزرگ" کار میکند.
او سخنران محبوب در زمینه اسلامگرایی ستیزگر بوده و در مراسم اعطای جایزه صلح نوبل 2004م سخنرانی کرده است.
او با عنوان سرهنگ تمامی از نیروی هوایی بازنشسته شد و نشریات بسیاری در زمینه امنیت ملی، علم سیاست و تاریخ آمریکا نوشته است. "واین کویست" دارای لیسانس از دانشکده اولاف در نورثفیلد، مینسوتا و فوقلیسانس از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و دانشکده جنگ ملی در تخصص خاورمیانه است.
• اسلامتایمز: میتوانید کمی در مورد گذشته خود در خاورمیانه بگویید و اینکه چه انگیزهای در پشت تصمیم راهاندازی سیستم AWACS در عربستان بوده است؟
• اولین سفر من به خاورمیانه در اواخر دهه 1960 بوده است. من با شاه حسین (شاه اردن) ملاقات داشتهام و حتی با معمر قذافی که در آن زمان (1969م) سرگرد نیروی هوایی لیبی بود و قبل از به قدرت رسیدن او، گفتگوی طولانی داشتم.
او جوان و چالاک و فردی فریبنده بود. آن زمان شایعه شده بود که جریاناتی برای او در حال وقوع است و رهبر کلیدی برای برخی از افسران نیروی هوایی میباشد. ما تأسیسات بزرگی در پایگاه نیروی هوایی ویلوس لیبی داشتیم.
ما برای ملاقات با او در این پایگاه به لیبی رفته و او نیز از پایگاه اصلی ما در آلمان
برگشت. ما با او و همکارش ملاقات کردیم و من تحت تأثیر برخی از ایدههایش قرار گرفتم. به آنچه که ما در زمینه ایدههای لیبرالی در اشکال دموکراسی و فراهم نمودن آن برای مردم میاندیشیدیم، او نیز میاندیشید.
در آن زمان شاه ادریس، پادشاه لیبی بود و این نگرانی وجود داشت که شاه ادریس از نسل قدیمی است که نسل جدید را نمیشناسد، بنابراین قذافی مهمترین گزینه در زمان بازسازی رهبری لیبی بود. اما با نگاه به وضعیت کنونی لیبی، او بطور آشکار تغییر کرده است.
من بطور مکرر فرصت ملاقات با شاه ایران را در چندین وهله در تهران و واشنگتن، قبل و بعد از سقوط او داشتم. وقتی با شاه ملاقات کردم، با سه پادشاه سعودی از جمله ملک عبدالله که آن زمان ولیعهد بود نیز ملاقات داشتهام.
با علی عبدالله صالح، رئیس جمهور کنونی یمن در 1977م قبل از ریاست جمهوریاش نیز ملاقات کردهام. ما با او در صنعا ملاقات کردیم، در همان زمان نیز با انور سادات در اسکندریه قبل از ترور او دیداری کوتاه داشتیم.
یک سری دلایل برای برپایی سیستم هشدار و کنترل هوابرد در عربستان سعودی در سال 1980 وجود داشت که واقعاً زیر نگاشتی است در تاریخ، زیرا برای داشتن این تجربیات در خاورمیانه مرا برای رفتن به پنتاگون تشویق نمود و من برای فعالیت در امور خاورمیانه در پنتاگون طی دهه هفتاد در زمان ریاست جمهوری نیکسون، تشویق شدم.
یک آشفتگی فعالیتهای سیاسی در جهان وجود داشت، شاه ایران فرار کرده بود و اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرده بود، و در همان زمان وهابیون متعصب بر مسجد مقدس مکه مسلط شدند این سه اتفاق مهم همزمان رخ داد.
بعلاوه یمن نیز به جنوب عربستان حمله کرده بود و سعودیها مضطرب بودند. آمریکا طی توافقی که به سال 1945م برمیگردد، زمانی که روزولت با پادشاه وقت عربستان دیدار کرد، آمریکا اطمینان داد که از منابع نفتی و خاندان سعودی محافظت نماید و آنان نیز جریان نفت آزاد را رو به جهانیان بگشایند. این قرارداد زیر نظر آیزنهاور رسمی شده بود و این قرارداد مورد تأیید رؤسای جمهور پیشین و تا امروز اوباما قرار گرفته است. وقتی این وقایع در سال 1979 در حال روی دادن بود، مقدمهای برای راهیابی سیستم هشدار و کنترل هوابرد به عربستان بود، اما وقتی که یمن به عربستان سعودی حمله کرد، منطقه در حال بیثبات
شدن بود و عربستان احساس ترس کرد.
• اسلام تایمز: پس از ملاقات با رهبران پیشین و فعلی خاورمیانه، آینده خاورمیانه چگونه بنظر میرسد؟ و فکر میکنید برای این رهبران چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
• به ناچار رهبران جمهوریهای جعلی عرب سرنگون خواهند شد... این را تاریخ به ما میگوید.
باور من این است که بدون توجه به تاریخ، هر رهبر توارثی جهان، محکوم به تکرار اشتباهات گذشته است. با بازگشت به انقلاب آمریکا در سال 1776م که بذر انقلاب فرانسه در سال 1789م را کاشت، میبینیم که انقلابهای اروپا در سال 1848م را فرا گرفت، انقلابها به همه پایتختهای بزرگ اروپا راه یافت.
وقتی خیابانهای پاریس بسته شده بود، پیام آزادی آنها مانند آنچه فیسبوک و تویتر امروزه انجام میدهند، منتشر شد. حکومتهای سلطنتی محافظهکار شروع به فروپاشی کردند، "چارلز دیکنز" مینویسد که «بهترین زمان و بدترین زمان» بود. خارج از آن، اتحاد آلمان آمد اما همچنان جنگ بین تمرکز قدرت و دموکراسی در سراسر قرن بیستم وجود داشت.
در سال 1989م دیوار برلین فرو ریخت، در سال 1991 اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید و کمونیسم خارج از آن منطقه گسترش نیافت. یک دهه قبل از آن، پادشاه مستبد ایران در سال 1979 سقوط کرد.
در سال 2003، دیگر حاکم مستبد (صدام حسین) در عراق سقوط کرد.
اکنون، همه جمهوریهای جعلی در جهان عرب امروزه در حال تزلزل است، زیرا مردم معنای ارتباط را میدانند و میفهمند که وقتی با یکدیگر ارتباط دارند و به سمت میدان میروند و میتوانند از طریق پیامهای تویتر و فیسبوک هدایت شوند، نگهداشتن کلاهک آزادی درون بطری ممکن نیست و به یک باره بیرون میپرد. آنها همان تقاضایی را دارند که مردم در تمام جهان از آغاز داشتهاند: آزاد بودن، منصفانه رفتار کردن، اجازه داشتن برای زندگی با خانواده، کار کردن سودمند، پرستش در هر راهی.
و این چیزی است که در سال 2011 در حال وقوع است. وقتی به تونس نگاه میکنیم، بن علی به کجا رفت؟ او به عربستان سعودی فرار کرد به کشوری که ستمکارترین کشور در دنیای عرب است.
وقتی به مبارک نگاه کردیم، شایعه شد که او به تبوک در عربستان سعودی رفته است. و اکنون اوضاع منطقه قذافی تقریباً در حال اتمام است روزهایش بدون هیچ سؤالی به شماره افتاده
است. من او را در شاخه جمهوریهای جعلی عرب در طول سلطنتهای خاورمیانه قرار دادهام. من شاهد آنچه که او انجام میداد، بودهام، و او به شدت کوته فکر شده ... همانطور که زمان به زمان دیدهایم، قدرت و ثروت او را فاسد کرد.
• اسلام تایمز: چرا قیامهای اعراب در مقابل دیگر انقلابها در طول تاریخ قابل ملاحظه است؟
دو سوم شیعیان جهان ندای آزادی سر میدهند و بیش از 350 میلیون عرب نیز در یک منطقه صدای آزادی بلند کردهاند و تو نمیتوانی آن را متوقف کنی. دوست دارم به تاریخ برگردم و به عواقب بعدی انقلابهای 1848 نگاه کنم. من عموماً خوش بین هستم اما برخی آشفتگی را در جلو میبینم. بخاطر این است که «بهترین زمانها و بدترین زمانها» میباشد.
من نمیدانم که اتفاقی خواهد افتاد. اما احتمالاً مهمترین زمانی است که تا کنون در زندگی خود شاهد آن بودهایم. اگر کتابهای تاریخ خویش را بخوانیم، تعداد کمی از نسلها فرصت زندگی در میان یک انقلاب را داشتهاند. به انقلابهایی نگاه کنید که ما از سال 1979 در میان آنها زندگی کردهایم، آنچه که در ایران رخ داد، دیدهایم. در سال 1989، آنچه که پس از فرو ریختن دیوار برلین روی داد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را دیدهایم. ما وقتی حکومت استبدادی در عراق در سال 2003 فرو ریخت را دیدهایم، اما هنوز نمیدانیم عراق به چه راهی روی میگرداند.
انقلابها همیشه باعث شک و تردید هستند. اتفاقی که در یک انقلاب میافتد، همیشه در ابتدا رضایتمندی را برای مردم درون آن بدنبال دارد، همانطور که انقلاب تا آخر ایدهآل است، جوانان نیز ایدهآلیست هستند، اما آنچه که پس از رضایتمندی پیش میآید، نیروی ضد انقلابی است.
مردم، بخاطر جنگ و بیثباتی خسته و فرسوده میشوند، اغلب در طول نیروهای با ثبات (نیروهای حکومتی) به پیش میروند که گاهی بدتر از واژگونی حکومت استبدادی است. این ترسی است که در مورد جهان عرب دارم.
حاکم مطلق نفتی عرب میتوانست هر کاری انجام دهد، آنچه که باید انجام دهد، این است که تریلیونها پول خود را صرف توسعه دولت در مصر، لیبی و تونس کند. تصور کنید که عربستان و ایران یکی باشند. تصور کنید که آنها میتوانستند برای خاورمیانه، خودشان و جهان کارهای خوبی بکنند.