۰
دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۴۰

جریان شناسی سلفیان و وهابیت و نقش آنان در جهان اسلام (بخش دوم)

جریان شناسی سلفیان و وهابیت و نقش آنان در جهان اسلام (بخش دوم)
گفتگویی با دکتر سید مهدی علیزاده موسوی کارشناس اندیشه های اسلامی و وهابیت و رئیس پژوهشکده حج و زیارت و صاحب کتاب هایی همانند سلفی گری و تبارشناسی وهابیت
 
نظام پادشاهی عربستان چه ارتباطی با سلفی گری دارد؟
در حقیقت وهابیت دو پایه دارد. دیانت و سیاست. دیانت را از آغاز آل شیخ بر عهده داشته و فرزندان محمد بن عبدالوهاب است. پایه سیاست هم در دست آل سعود بوده است. رابطه بین این دو این است که آل سعود امنیت آل شیخ را بر عهده داشته و آل شیخ هم برای دولت مشروعیت سازی می کند. بنابراین ارتباطی همگون دارند. تعبیر من از دولت آل سعود به عنوان سلفیه سکولار این است که آل سعود بر این نظر است که تا زمانی که وهابیت مفید است از آن حمایت می کنند، اما در عربستان امروز حتی جریانهای سلفی افراطی مخالف دولت هم رشد بسیاری یافته و در استانی مانند القسیم به شدت ضد دولت هستند. دولت سعودی هم احساس می کند که برخی گرایش های وهابی بر ضد دولت موضع گیری می کنند.
 
 اندیشه وهابیت به چند دسته تقسیم می‌شود؟
جریان وهابیت به گروههای مختلفی تقسیم می‌شود. گروه اول جریان عادی وهابیت است که از قرن دوازدهم وجود داشته و جریانی دولتی است. این جریان که شاخه مذهبی وهابیت یا همان وهابیت درباری است. به عبارت دیگر، اینها با آل سعود پیوند دارند. جریان دیگر اخوانی‌هاست که ضد جریان ملکیه یا درباری است و به شدت معتقد به اصول و مبانی وهابیت است. ( هیچ ربطی به اخوان المسلمین مصر ندارد) آنها در سال 1979 میلادی به مسجد الحرام هجوم برده و آنجا را تسخیر کردند. ایدئولوژی آنان به شدت وهابی و وفادارترین افراد به عقاید محمد بن‌عبدالوهاب هستند. این جریان معتقد است که جریان ملکیه از مسیر محمد ‌‌بن ‌عبدالوهاب منحرف شده است.

جریان دیگری با تفکر وهابی در مقابل ملکیه (وهابیت درباری) جریان قطبیه است که ریشه در اندیشه‌های سید قطب دارد. جریان قطبیه، جریان انقلابی است که شکل گرفته است. بعد از جریان‌های ملکیه، اخوان و قطبیه، جریان دیگری در وهابیت شکل گرفته که گرایش تکفیری است. نماد اصلی سلفی‌گری تکفیری در القاعده شکل گرفته است. چنانچه رهبر القاعده جزو خانواده‌های مرفه سعودی و ریشه در عربستان دارد.
 
 نهادهایی مانند لجنه العلماء، هیئت کبار العلما ، جامعه مدینه و هیئت امر به معروف و نهی از منکر در عربستان در شمول چه جریانی از وهابیت قرار دارند؟
اینان در حقیقت زیر مجموعه جریان ملکیه هستند. جریان ملکیه یا پادشاهی در حقیقت وهابیت درباری است و ریشه در اندیشه ای آل شیخ دارد و نهادهای مورد اشاره اهرم هایی در دست این جریان هستند.
 
 آیا جریان دیگری با تفکر وهابی در مقابل ملکیه (وهابیت درباری) به فعالیت مشغول است؟
جامعه عربستان پیچیده شده است. نوسلفیان که در دهه 1970 کمیته دفاع از حقوق مشروع را بنیان گذاشتند مخالف دولت هستند. گروهها ی دیگری مانند اخوان التوحید هم قائل به این هستند که مفاسد دولت را بیان کنند. جدا از این جریان لیبرال هست که تحصیل کرده غرب بوده و دولت پادشاهی را بر نمی تابند. چنانچه در عربستان ما شاهد بروز اندک اندک نهضتی فمینیستی هم هستیم. یعنی دولت از جوانب مختلف تحت فشار است.
 
نوسلفیان چه کسانی هستند، چه تفکراتی دارند ؟
اولین ویژگی اینان عقل گراتر از گذشته هستند و دوم سهمی از آموزه های مدرنیسم همانند تفکیک قوا، حکومت مشروطه ،حقوق مدنی را بیشتر مد نظر دارند. سوم اینکه به حقوق زنان هم اعتقاد دارند و یعنی تلفیقی از اندیشه های نوین سیاسی و وهابیت دارند. در این حال تکفیر در بین اینان کمرنگ تر شده است.
 
 آیا عنوان نوسلفیان را میتوان همان وهابیت با اندیشه ای نوین دانست؟
بله. تقریبا اینگونه است.
 
نقش شبکه جهانی الرابطه الاسلامیه در عربستان در صدور اندیشه ای سلفی و وهابی تا چه میزانی است؟
الرابطه الاسلامیه در دهه هفتاد هشتاد و نود رشد داشت و در کشورهای بسیاری بیمارستان ساخت. یعنی در کنار بیمارستان یک مدرسه وهابی هم ساخت که در آنها تکفیری تربیت ‌کند، اما در دهه نو میلادی سده گذشته و دهه اول قرن بیست و یک رفته رفته احساس شد که این در این مدارس سلفی تندرو که احداث میشود برای کشورهای ایجاد مشکل می کنند. امروزه حتی کشورهای آفریقایی که نیازمند کمک هستند بدبینانه به آن نگاه میکنند. مثلا در کشور پاکستان در شهر اسلام ‌آباد دانشگاهی را تحت عنوان دانشگاه بین الملل اسلامی ساخته اند که مرکزی برای سلفی پروری و ترویست پروری است. امروز دولت پاکستان می خواهد این مرکز را ببندد، اما عربستان کمکهایش را قطع میکند از طرفی هم این مراکز در صورت باز نگه داشته شدن بدل به مرکزی برای ترویست ها می شود.
 
در درون دولت عربستان امیر عبدالله ، نایف و… چه جریان اندیشه ای قدرت بیشتری دارد؟
نسل بعد از عبدالعزیر پیر شده است و ملک سلمان هم آلزایمر دارد. اکنون قدرت در حال انتقال به نسل دوم است. هر چه قدرت از طبقه اول به دوم می رسد شاهد پراکندگی بیشتر و ضعف قدرت هستیم. چنانچه اکنون اندیشه های نو بیشتر از اندیشه یا سلفی در دولت عربستان جایگاه دارند. تمام این امور بیانگر این است که آل سعود خود را با جهان امروز وفق می دهد. یعنی اندیشه ای سلفی آرام آرام در لایه ای دولت فروکش می کند.
 
 آیا جریان‌هایی مانند اخوان المسلمین مصر که در پی ایجاد حاکمیت سیاسی می‌باشد، را می‌توان در ردیف سلفی‌گری سیاسی نوین قرار داد؟
اخوانی گرایش سلفی دارد، اما واقعیت این است که خود اخوان هم جریانی واحد نیست و دارای شعب مختلف است. رهبری اخوان معتدل را کسانی مانند مهدی العاکف و .. بر عهده دارند. جریانی دیگر اخوان تندرو است. گرایش دیگر سکولار هستند. تحلیل من این است که در بین سلفی های جهان اسلام اخوان المسلمین بهترین گزینه است. یعنی با دیگر مسلمانان اهل تعامل هستند.
 
حزب‌النور، حزب الفضیله و حزب الاصاله در مصر چه نسبتی با اندیشه های سلفی در عربستان دارند؟
این سه حزب اندیشه سلفی عربستان را نمایندگی می کنند. به عبارت دیگر در جریان بیداری اسلامی آنان به شدت به دنبال یارگیری در جهان اسلام بود، اما با عملکرد خود (در یمن با حمایت از صالح در بحرین با حمایت از آل خلیفه ) مطرود شده اند. جالب آنکه در مصر هیئت کبار العلما انقلاب مردم را محکوم میکند و انقلاب علیه دولت را حرام می داند. در این حال هم به دنبال جایگاه در مصر بودند. در مصر با توجه به زمینه های سلفی این سه حزب به شدت مورد حمایت عربستان سعودی هستند و فعالیت می کنند.
 
 نگاه کنونی و رابطه اندیشه ای اخوان المسلمین مصر با اندیشه وهابیت در عربستان چیست؟
به نظر من بین این دو گرایش ارتباط چندانی وجود ندارد. اخوان المسلمین هم وهابیت عربستان را بر نمی تابد. شاید این سوال پیش آید که چرا مرسی به عربستان رفت؟ در پاسخ باید گفت دولت مصر و نظام کنونی مصر خیلی ضعیف است و نیاز به کمک هایی که قطر و عربستان به این کشور می کنند دارد. امریکا هم چون با عربستان پیوند دارد دولت مرسی نمی تواند رسما موضعی ضد عربستانی و ضد وهابی بگیرد. اما در عمل ما چندان شاهد بروز و ظهور اندیشه های وهابی مصر در هیئت حاکمه مصر نیستیم. مهمترین تفاوت این دو جریان تکفیر است. وهابیت تکفیر را دنبال می کند، اما اخوان به دنبال این امر نیست. دوم وهابیت به شدت فرقه گرا است، اما اخوان فرقه گرا نیست. سوم اخوان المسلمین جز پیکره جهان اسلام است و خود را در ردیف مذاهب اسلامی می داند اما وهابیت (هر چند می گویند که حنبلی هستند اما با حنبلی ها تفاوت دارند). اینگونه نیست. بنابراین در دسته بندی اخوان کاملا در بین اهل سنت قرار می گیرد، اما وهابیت نیستند.
 
آیا میتوان گفت اسلام اخوانی در آینده رقابت بیشتری در مقابل وهابیت عربستانی در جهان اهل سنت داشته باشد؟
مصر بستر این امر هست و در دوره های خود ثابت کرده است که علمای مصر زمینه تعامل را دارند. مثلا کتابهای طبرسی در مصر چاپ می شود. آنچه باید ما توجه داشته باشیم آن است از این ظرفیت های مصر به گونه دقیق بهره گیریم و در راستای همگرایی با اهل سنت در مقابل وهابیت و سلفی گری استفاده کنیم. یعنی این پتانسیل در دل اخوان المسلمین هست اما بستگی به ما هم دارد که از این ظرفیت بهره بریم. در این حال به نظر من قطب بندی اسلام اخوانی در مقابل اسلام وهابی در حال افزایش است.
 
به نگاه شما چه عواملی در آینده تغییر و تحولات در قدرت گیری جریان های سلفی در جهان اسلام نقش دارد؟
هر جا که مدرنیسم باشد و فقر هم وجود داشته باشد اندیشه های سلفی رشد میکند. اندیشه های سلفی جذابیت ظاهری برای مردم عوام از جمله بازگشت به سده های اولیه اسلام و … دارد. یعنی انسان مسلمان مایوس شده از غرب به راحتی جذب این فضا می شود و وهابیت هم به شدت به دنبال این امر است. در این حال با وجود آنکه ما در برهه هایی شاهد رشد این اندیشه در جهان اسلام بودیم، اما به خاطر عملکرد بد سلفی ها در دنیا به شدت این اندیشه در حال فروکش کردن است . مردم از ترور و جنگ خسته شده اند. نمونه واقعی قتل بن لادن است. مثلا اگر اسامه بن لادن در دهه 80 یا نود سده گذشته کشته میشد نا امنی های بسیاری در جهان اسلام به وجود می آمد، اما در زمان مرگ بن لادن واکنشی گسترده انجام نشد. چرا که چنین چهره هایی در بین مسلمانان جایگاهی ندارند.

هر چند شاهد بیدرای اسلامی در جهان اسلام هستیم که نوید اسلام معتدلی را در جهان اسلام می دهد اما از طرفی هم باید گفت شرایط کنونی شمشیری دو لبه است. با توجه به وضعیتی که پیش روی جهان اسلام است بیم آن است که اگر جهان اسلام دقیق نیاندیشد و در مقابل جریانهای تکفیری و ارهابی نایستد جریان های سلفی قدرت پیدا خواهد کرد. در این حال باید گفت روند رخدادهای جهان اسلام نشانگر این واقعیت است با عنایت به اینکه مردم از تکفیر و کشتارها خسته شده، سلفی گری هم دکترین خاصی هم در عرصه حکومت برای جهان اسلام ندارد، با اولیات زندگی مدرن که تمام جوامع اسلامی آن را پذیرفته اند ( در قالب فتاوایی مانند حرام بودن پنکه، تلفن همراه و… ) مبارزه میکند نشانگر این است که به افول خود نزدیک می شود. اما همه این رویکرد نیازمند برنامه ریزی دقیقی است. در شرایط کنونی با توجه به اینکه رفته رفته تعارض ها بین دنیای غرب و اسلام بیشتر میشود امکان رشد اندیشه های سلفی گری جهادی بیشتری است. چرا که سلفی گری جهادی مخاطبش مسلمان ها نیستند بلکه سران غربی و سران دست نشانده هستند. در این حال جریان تکفیری امکان بروز کمتری خواهد داشت و جریان تبلیغی هم اگر رویکرد تبلیغی خود را در پیش گیرد امکان ادامه دادن دارد.

برای دریافت بخش اول گفتگو کلیک کنید
مرجع : جریان شناسی سلفیان و وهابیت
کد مطلب : ۹۱۲۲۱۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما