۰
چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۳۹
ادعای موسسه مطالعات استراتژیک ملی:

روابط ایران و آمریکا پس از دست‌یابی ایران به بمب هسته‌ای

قسمت اول
روابط ایران و آمریکا پس از دست‌یابی ایران به بمب هسته‌ای
به گزارش اسلام تایمز به نقل از اشراف؛ موسسه مطالعات استراتژیک ملی در سپتامبر 2011 گزارشی تحت عنوان «روابط ایران و آمریکا پس از دست‌یابی ایران به بمب هسته‌ای» را به قلم "بروس ریدل" منتشر کرده است.نویسنده در این گزارش معتقد است که اگر ایران به بمب دست یابد، انحصار چهل ساله اسرائیل بر توانمندی‌ تسلیحات هسته‌ای در خاورمیانه پایان خواهد یافت.

باذکر این نکته که محتوای این گزارش مورد تایید سایت اسلام تایمز نیست  و تنها برای اطلاع مخاطبان از نگاه اندیشکده های غربی منتشر می شود.

****

خلاصه
مِیر دایان ، یکی از مدیران سابق موساد، سرویس مخفی اسرائیل، و یکی از کسانی که قاعدتا باید اطلاعات دقیقی در دست داشته باشد، می‌گوید که ایران هنوز سال‌ها با دسترسی به سلاح هسته‌ای فاصله دارد. وی اعلام داشته که دستیابی ایران به بمب "تا سال 2015" مقدور نخواهد بود.

او نیز به مانند تمام اسرائیلی‌ها می‌گوید که دستیابی ایران به توانمندی‌ تسلیحات هسته‌ای عرصه سیاسی خاورمیانه را به طرز چشمگیری تغییر خواهد داد.
دایان همچنین معتقد است که استفاده از زور باید به عنوان آخرین گزینه مورد استفاده واقع شود زیرا هزینه جنگ با ایران بسیار زیاد خواهد بود.

اما دایان به یک چیز اشاره نمی‌کند: اگر ایران به بمب دست یابد، انحصار چهل ساله اسرائیل بر توانمندی‌ تسلیحات هسته‌ای در خاورمیانه پایان خواهد یافت.

با این وجود، توازن قدرت نظامی در منطقه تغییر نخواهد کرد زیرا اسرائیل با توجه به پشتیبانی تنها ابرقدرت جهان یعنی آمریکا، تفوق نظامی خود را بر همه دشمنانش حفظ خواهد کرد.

ایران تنها از حمایت سوریه برخوردار است. البته، این رابطه نیز دچار مشکل شده زیرا بشار اسد، دیکتاتور سوریه، دچار مشکل گشته است. ایران تهدیدی برای موجودیت اسرائیل و یا آمریکا نیست.

شرایطی که تحت آنها ایران به بمب دست می‌یابد می‌توانند در تعیین وضعیت بسیار تأثیرگذار باشند.

اگر در ابتدا اسرائیل یا آمریکا به ایران حمله نمایند تا این کشور را از دستیابی به بمب بازدارند در این صورت عزم ایران برای دستیابی به بمب بیشتر شده و ممکن است این کشور تمایل بیشتری برای استفاده تلافی‌جویانه از آن داشته باشد.

اگر ایران با یک آزمایش هسته‌ای غیرمنتظره جهان را متعجب کند، به مانند کاری که هند در سال 1998 انجام داد، این امر جامعه بین‌المللی را شوکه کرده و ممکن است منجر به اعمال تحریم‌های بیشتر گردد.

اگر ایران بدین توانمندی دست یافته و بدون انجام آزمایش یا اعلان عمومی مبنی بر اینکه از مرز هسته‌ای گذشته است، شروع به ساخت یک زرادخانه هسته‌ای نماید، کاری که گفته می‌شود اسرائیل در دهه 1960 انجام داد، در این صورت تأثیر این امر تدریجی و آهسته خواهد بود.

تأثیر بر تفکرات استراتژیک ایران

با فرض اینکه ایران ظرف چند سال آتی مورد حمله آمریکا یا اسرائیل واقع نشود، در این حالت، دستیابی به تسلیحات هسته‌ای دستاوردبزرگی برای رهبری جمهوری اسلامی خواهد بود. در این صورت، ایران کمابیش در مقابل خطر یک حمله مصون خواهد بود.

دولت‌هایی که دارای تسلیحات هسته‌ای هستند می‌توانند به نسبت کشورهایی که از این توانمندی برخوردار نیستند، احساس اطمینان بسیار بیشتری داشته باشند. موارد عراق و کره شمالی تأکیدی بر بازدارندگی هسته‌ای در دهه گذشته بوده‌اند. آمریکا در سال 2003 به عراق حمله کرد تا بر اساس ادعاها از دستیابی این کشور به سلاح هسته‌ای ممانعت به عمل آورد؛ کره شمالی یک بمب اتمی ساخته است و هیچ کس به صورت جدی از حمله به این کشور برای خلع سلاح آن حمایت نمی‌کند.

در نظر نسل کنونی رهبران ایران که در جنگ هشت ساله بین ایران و عراق در دهه 1980 شرکت داشتند – تجربه سازنده نسل آنها – بازدارندگی هسته‌ای به این معنا است که دشمن دیگر هیچ وقت به آنها حمله نخواهد کرد.

در نبردی که ایرانی‌ها آن را "جنگ تحمیلی" می‌نامند در حدود 3
0/000 ایرانی کشته شده و نیم میلیون نفر نیز زخمی شدند.

جامعه بین‌المللی عراق را به علت حمله به ایران و یا استفاده از تسلیحت شیمیایی محکوم نکرد، واقعیت‌هایی که هیچ گاه از خاطره ایرانیان محو نشدند.

در نظر رهبری جمهوری اسلامی، آینده‌ای که در آن ترس و واهمه‌ای از حملات خارجی وجود نداشته باشد یک پیروزی سیاسی عظیم است.
تنها نسل محمود احمدی‌نژاد نیست که از این نوع تهاجم‌ها خاطره دارند.
محمد رضا پهلوی، آخرین شاه ایران، نیز خاطراتی شفاف از برکناری پدرش پس از حمله مشترک انگلستان و شوروی در سال 1941 داشت.
وی برنامه هسته‌ای ایران را آغاز نمود تا اطمینان حاصل کند این رویداد برای وی رخ نخواهد داد. ایرانی‌ها برای چندین سال در فضایی زندگی کرده‌اند که در آن با تهدیدی از جانب آمریکا و اسرائیل مواجه بودند؛ تهدیدی مبنی بر اینکه روزی به کشور آنها حمله خواهد شد.

با دستیابی به بمب، اعتماد به نفس ایران بسیار افزایش خواهد یافت. در نتیجه ما می‌توانیم انتظار ظهور یک ایران تهاجمی‌تر را داشته باشیم که تمایل بیشتری به اتخاذ اقدامات مخاطره‌آمیز دارد.

کشورهای دارای تسلیحات هسته‌ای معمولا تمایل بیشتری برای ریسک‌پذیری دارند. مورد پاکستان مثال خوبی است که نشان می‌دهد چگونه برخورداری از بمب هسته‌ای می‌تواند یک کشور را تهاجمی نماید.

این کشور یک سال پس از آزمایش تسلیحات هسته‌ای وارد یک رویارویی نظامی بسیار پرمخاطره و جنگ محدودی با هنددر منطقه کارگیل کشمیر شد. رهبران پاکستان معتقد بودند که بمب یک "چشم‌انداز شفاف جدید" در اختیار آنها گذارده که به کشور آنها اجازه می‌دهد تا همسایه بسیار بزرگتر خود را بدون ترس از تلافی‌جویی، تحریک نماید. دیدگاه آنها کاملا درست بود.

هند با خویشتن‌داری و محدودیت بسیار زیادی با آنها جنگید. پاکستان دست به اقدامات بسیار تحریک کننده علیه هند زد زیرا مطمئن بود که چتر هسته‌ای به آنها اجازه می‌دهد تا بدون ترس از انتقام‌گیری این اقدامات را انجام دهند. این امر یک رویه هشدارآمیز است.

تجاوزکاری ایران در تمام منطقه آشکار خواهد بود. این کشور بیشتر مصمم خواهد گردید تا در عراق شاهد استیلای متحدین شیعه‌اش بر کشور و کاهش نفوذ آمریکا باشد.

در خلیج فارس، دست به ارعاب امیرنشین‌های کوچک خلیج [فارس]، بالاخص ابوظبی و بحرین، خواهد زد. حزب‌الله و حماس، نیز که قبلا از حمایت‌های چشمگیر ایران برخوردار بودند، با علم به اینکه حامی‌شان بمب را در اختیار دارد، پشتیبانی بیشتری از این کشور دریافت خواهند داشت.
ایران در افغانستان و آسیای مرکزی بازیگر مهاجم‌تری خواهد بود تا نفوذ خود را افزایش دهد.

برخی معتقد هستند که ایران یک دولت "دیوانه" است که در صورت دستیابی به تسلیحات هسته‌ای بر اساس قوانین دیگر دولت‌ها رفتار نخواهد کرد.
این کشور برای تروریست‌هایی که کنترل کاملی بر رویشان ندارد تسلیحات هسته‌ای ارائه خواهد کرد و آماده خواهد بود که حتی با کشورهای دارای تسلیحات هسته‌ای که توان تلافی‌جویی را دارند، وارد جنگ هسته‌ای شود.

سابقه ایران  خلاف این را نشان می‌دهد. ایران  از زمان تأسیس در سال 1979 به مانند یک دولت سرسخت و ناخوشایند رفتار کرده است اما در عین حال مواظب بوده تا از اقداماتی که نتایج فاجعه‌باری ممکن است در پی داشته باشند، اجتناب ورزد.

رهبران این کشور از حرکت‌های بی‌پروا و بدون احتیاط که ممکن است بقای انقلاب و جمهوری را به خطر اندازند، پرهیز نموده‌اند. برای مثال، در حادثه تعیین کننده روابط کنونی ایران و آمریکا–اشغال سفارت آمریکا و بحران گروگانگیری 1981-1979 – ایران اقداماتی انجام داد که در تناقض کامل با قوانین بین‌المللی بودند، اما زمانی که احساس کرد این عمل آمریکا را تحریک به اتخاذواکنشی خشونت‌آمیز و گسترده‌ خواهد نمود، از این عمل خود دست کشید.

در تابستان 1980، رهبران ایران بارها
تهدید کردند که گروگان‌های آمریکایی را به جرم جاسوسی محاکمه خواهند کرد.

رئیس‌جمهور کارتر اعلام کرد که هر نوع محاکمه‌ای پاسخ نظامی در پی خواهد داشت، و ایران عقب‌نشینی نمود. در سال 1988، طی جنگ دریایی غیر رسمی در خلیج فارس بین آمریکا و ایران بر سر نفت‌کش‌هایی که پرچم کویت را داشتند، این کشور به کشتی‌های نیروی دریایی آمریکا حمله نمود اما مواظب بود که از تبدیل این درگیری به یک جنگ تمام عبار اجتناب ورزد.

زمانی که ناو وینسنس به صورت سهوی یک هواپیمای مسافربری ایران را هدف قرار داد، آیت‌الله خمینی احساس کرد که منازعه از کنترل خارج می‌شود و آتش‌بس با عراق را پذیرفت.

تهران در زمان جنگ ایران و عراق، تصمیم گرفت از آستانه مجاز تسلیحات کشتار جمعی عبور نکند. این عراق بود که برای اولن بار از تسلیحات شیمیایی استفاده کرد نه ایران و این باز عراق بود که حملات موشکی علیه شهرهای ایران را آغاز کرد. در اواسط دهه 1990، زمانیکه آمریکا مطمئن شد ایران در پشت حملات تروریستی به پایگاه نیروی هوایی آمریکا در برج‌های خُبر عربستان قرار دارد و هشدار داد که حملات بیشتر تلافی‌جویی نظامی را در پی خواهد داشت، این کشور حمله به تأسیسات نظامی آمریکا را در خلیج [فارس] و جاهای دیگر متوقف نمود.

امروزه، ایران مراقب است تا حمایت خود از شورشیان ضدآمریکایی در عراق و افغانستان را محدود به مناقشات خفیف و جنگ‌های نامتقارن کند تا از واکنش‌های نظامی بزرگ آمریکا پرهیز نماید. تصمیم ایران در سال 2004 برای توقف نظامی‌سازی برنامه هسته‌ای خود نیز می‌تواند بازتاب محاسبات آنها در مورد تحریک آمریکا پس از حمله به عراق باشد.

ایران به مانند یک دولت عادی دارای تسلیحات هسته‌ای رفتار خواهد کرد. این کشور تبدیل به یک دولت انتحاری یا دیوانه نخواهد شد.

این کشور از وضعیت هسته‌ای خود برای ارعاب دولت‌های محروم از تسلیحات هسته‌ای استفاده خواهد کرد اما از مناقشاتی که می‌توانند تبدیل به یک جنگ هسته‌ای با یک قدرت هسته‌ای دیگر شوند، پرهیز خواهد کرد.

بسیار نامحتمل است که ایران آغازگر یک جنگ هسته‌ای با اسرائیل شده یا کنترل تسلیحات هسته‌ای خود را در اختیار گروه‌های نیابتی خود قرار دهد که کنترل همه‌جانبه‌ای بر آنها ندارد. به جای این، رهبران ایران اتکاء به قدرت فزاینده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای حفاظت از انقلاب، امنیت ملی و خودشان را ادامه خواهند داد.

سرکوب اعتراضات داخلی توسط سپاه از زمان انتخابات مجادله‌برانگیز 2009، نشان می‌دهد که رهبران ایران مصمم به انجام همین کار هستند.

بنابراین ایران تابع همان نظام بازدارندگی خواهد بو که دیگر کشورهای دارنده تسلیحات هسته‌ای از سال 1945 تاکنون مورد استفاده قرار داده‌اند.

احتمالا ایران با برخورداری از بمب هسته‌ای تبدیل به بازیگری خطرناک‌تر و تحریک‌کننده‌تر خواهد شد اما یک دولت بی‌پروا که به دیگر کشورهای دارای سلاح هسته‌ای حمله می‌کند، نخواهد بود. و با افزایش نفوذ سپاه پاسداران، این نهاد نقش برجسته و فزاینده‌ای را در عرصه تصمیم‌گیری نظام ایفاء خواهد کرد. سپاه پاسداران متمایل به حفظ نظام بوده و بقای آن را در یک جنگ هسته‌ای به خطر نخواهد انداخت. به همین ترتیب، ایران به حمایت از تروریسم ادامه خواهد داد اما آینده خود را در اختیار تروریست‌ها قرار نخواهد داد.

نگرانی‌های اسرائیل

اسرائیل کشوری است که بر پایه یک سری دلایل موجه، بیشترین تهدید را از جانب جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران احساس می‌کند.

آیت‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، اولین کسی بود که اعلام داشت "اسرائیل باید از نقشه خاورمیانه محو شود" و در سال 1982 سپاه پاسداران را به لبنان فرستاد تا حزب‌الله را تأسیس نمایند.
(آیت‌الله) خمینی اعلام داشت که هدف ایران در جنگ با عراق فتح بغداد به عنوان اولین قدم برای فتح اورشلیم است.
با این وجود، وی به قدر کافی عملگرا نیز بود، به طوریکه طی جنگ با عراق از اسرائیل سلاح می‌خرید.

اسرائیل از اواخر دهه 1960 دارای سلاح هسته‌ای شده و با حسادت هر چه تمام سعی دارد انحصار خود بر سلاح هسته‌ای را در منطقه‌ای گسترده از پاریس تا پاکستان حفظ نماید. این کشور در گذشته علیه تهدیدات در حال ظهور هسته‌ای از زور استفاده کرده است.

عراق در سال 1981 و سوریه در سال 2007 هدف حملات هوایی بسیار کارآمد اسرائیل علیه برنامه‌های تسلیحات هسته‌ای شدند. اسرائیل به طور کاملا جدی انجام چنین حمله‌ای علیه ایران را نیز مورد بررسی قرار داده و شاید دست به این کار بزند.

مراکز مطالعاتی بین‌المللی عموما تخمین می‌زنند که اسرائیل دارای یکصد تا دویست کلاهک هسته‌ای است. ایران حتی با پیگیری یک برنامه سریع نیز نمی‌تواند طی سالیان طولانی و یا حتی دهه‌های متمادی به چنین زرادخانه‌ای دست یابد .

اسرائیل سیستم‌های زیادی برای حمل کلاهک‌های هسته‌ای خود در اختیار دارد. این کشور دارای موشک جریکو (Jericho) است. این موشک بالستیک میان‌برد می‌تواند به هر هدفی در ایران دست یابد. ناوگان هواپیماهای دوربرد F-15 می‌توانند کلاهک‌های هسته‌ای حمل نمایند.

برخی تحلیل‌گران می‌گویند که این کشور می‌تواند کلاهک‌های هسته‌ای خود را با استفاده از موشک‌های کروز از زیردریایی‌های دلفین (Dolphin) ساخت آلمان نیز پرتاب نماید.

ایران در حوزه تسلیحات نظامی متعارف نیز بر ایران و سایر کشورهای منطقه تفوق دارد. ارتش اسرائیل از نظر کیفی دارای یک برتری آشکار بر سایر دشمنان بالقوه خود در منطقه، شامل ایران، است. نیروی هوایی اسرائیل می‌تواند به هر نوع سیستم دفاع هوایی که از نظر مجازی نفوذناپذیر است، نفوذ کند. این امر در سال 2007 و با نابودسازی تأسیسات هسته‌ای تازه متولد سوریه نشان داده شد. توانمندی‌های ارتش اسرائیل در حوزه جنگ‌های اطلاعاتی و الکترونیکی به میزان زیادی برتر از دشمنان بالقوه‌اش است

همان گونه که در جنگ 2006 لبنان و جنگ 2009 غزه شاهد بودیم، توانمندی‌های متعارف ارتش اسرائیل دچار محدودیت‌هایی هستند. برخی از این محدودیت‌ها خود-تحمیلی هستند برای مثال در حوزه عملیات‌های زمینی برای اشغال دوباره سرزمین‌هایی که اسرائیل نمی‌خواهد دوباره آنها را اداره کند. اما این محدودیت‌ها نباید واقعیت برتری قوای نظامی متعارف اسرائیل بر دشمنانش را تیره و تاریک گرداند.

در طرف دیگر، ایران هیچ گاه قوای نظامی متعارف خود را پس از آسیب‌های وارده ناشی از جنگ ایران و عراق به صورت کامل بازسازی نکرد. این کشور در حوزه نیروی هوایی شدیدا وابسته به تجهیزاتی است که توسط شاه خریداری شده‌اند.

علاوه بر این، تحریم‌های جدید سازمان ملل، قطعنامه شماره 1929 شورای امنیت سازمان ملل، ممنوعیت‌های بسیار سخت‌گیرانه‌ای در حوزه تسلیحات بر ایران اعمال می‌نمایند.

در حقیقت فروش یا انتقال تمام سیستم‌های تسلیحاتی مهم– برای مثال: تانک، هواپیما، کشتی‌های جنگی و موشک– به ایران ممنوع شده است. آموزش یا کمک‌های فنی نیز در حوزه این سیستم‌ها ممنوع شده است.

به بیان دیگر، اگر ایران بخواهد که توانمندی‌های نظامی متعارف خود را ظرف چند سالی آتی بهبود بخشد و پول این کار را نیز داشته باشد، در این صورت باز تحریم‌های تسلیحاتی سازمان ملل این کار را تقریبا غیرممکن خواهند ساخت. ایران توانایی لازم برای تولید تسلیحات پیشرفته روز را ندارد علی‌رغم اینکه گه گاه ادعا می‌کند در این حوزه خودکفاء شده است. این کشور یقینا نمی‌تواند یک نیروی هوایی مدرن ایجاد نماید که با اتکاء به خود با نیروی هوایی ارتش اسرائیل رقابت نماید.

در نهایت این که اسرائیل باز هم از حمایت تنها ابرقدرت جهان در یک آینده قابل پیش‌بینی بهرهمند خواهد بود. کمک‌های آمریکا شامل تقریبا 3 میلیارد دلار کمک مالی سالیانه است.
این کمک مالی، طولانی‌ترین برنامه کمکی در تاریخ آمریکا بوده است که از جنگ سال 1973 تا به این طرف تداوم دارد.

این کمک‌ها هیچ گاه از جانب کنگره به چالش کشیده شده یا قطع نگردیدند و برنامه‌ریز‌های اسرائیلی را قادر ساخته‌اند که برنامه‌های چندین ساله برای خریدهای نظامی، با اطمینان کامل از اینکه چه چیز می‌توانند بخرند، تدوین نمایند.

کمک‌های آمریکا بسیار فراتر از کمک‌های مالی است. پنتاگون و اسرائیل تقریبا در تمام حوزه‌های میادین جنگی مدرن، به طور مداوم به تبادل همکاری تکنولوژیکی می‌پردازند. بیش از بیست سال است که دفاع موشکی در مرکز این مبادلات قرار گرفته است. آمریکا و اسرائیل دارای ک رابطه قوی و پویای اطلاعاتی نیز هستند که به تضمین برتری کیفی اسرائیل یاری می‌رساند.

آمریکا در حالی از اسرائیل پشتیبانی می‌کند که این کشور تاکنون حاضر به امضای معاهده عدم اشاعه هسته‌ای (NPT) نشده است.

در حقیقت، آمریکا با فشار نیاوردن به اسرائیل برای امضای معاهده منع اشاعه و ارائه هواپیماهای با قابلیت‌های بالا که می‌توانند کلاهک هسته‌ای حمل نمایند، به صورت ضمنی از بازدارندگی هسته‌ای اسرائیل پشتیبانی کرده است. از ریچارد نیکسون به این طرف، تمام رؤسای جمهور آمریکا، از برقراری برتری کیفی اسرائیل بر دشمنان بالقوه‌اش، شامل مصر و عربستان سعودی، متحدین آمریکا، حمایت کرده‌اند. علاوه بر این، حفظ برتری کیفی از حمایت گسترده دو حزبی در کنگره آمریکا برخوردار است. از دهه 1960 به این طرف، تمام رؤسای جمهور و مجالس کنگره خود را متعهد به انجام این کار دانسته‌اند.

در مقابل، هیچ قدرت بزرگی از ایران حمایت مالی نمی‌کند. قطعنامه شماره 1929 روابط تسلیحاتی این کشور را با روسیه و چین تضعیف نمود. تنها متحد نظامی این کشور سوریه است که یک منبع قدرت نیست. این کشور هم‌اکنون در میانه یک بحران داخلی اساسی قرار دارد.
به مدت سی سال، سوریه و خانواده اسد دروازه ایران به سوی جهان عرب و نیز غرب آسیا بود. اگر بشار اسد سقوط نماید، ایران تبدیل به بزرگترین بازنده بهار عرب خواهد شد و مهم نخواهد بود که در مصر یا بحرین چه چیزی رخ دهد. حزب‌الله دومین بازنده بزرگ خواهد بود. شیخ نعیم قاسم، معاون دبیر کل حزب‌الله و یکی از مؤسسین، در سال 2007 نوشت که سوریه "سنگ بنای" بقای حزب‌الله در منطقه است.

در حالی که تفاوت‌هایی بین سوریه و حزب‌الله وجود دارد اما این رابطه برای حزب‌الله "ضروری" است. در این شرایط، تنها گزینه کوتاه مدت برای یک کشور عرب خرید مواد یا تسلیحات هسته‌ای از یک کشور دیگر است. احتمالا، حداقل یک دولت از قبل پایه و اساس دیپلماتیکی برای انجام این کار را فراهم آورده – عربستان سعودی با پاکستان– اما به هیچ وجه مشخص نیست که پاکستان خود را متعهد به ارائه بمب به ریاض نموده است یا نه.

در هر حالت، عربستان سعودی از توانمندی‌های فنی برای توسعه تسلیحات هسته‌ای برخوردار نیست حتی اگر از پاکستان قول دریافت یک بمب در شرایط اضطراری را دریافت کرده باشد

یک چتر آمریکایی
اگرچه، توازن استراتژیک بنیادین منطقه با دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای تغییر نخواهد کرد اما تأثیرات سیاسی و روانی بسیار جدی و بی‌ثبات کننده خواهد بود. آمریکا باید اقدامات لازم را اتخاذ نماید تا این اخلال و آشفتگی را به حداقل برساند.

مهم ترین گام، اعلام این مطلب خواهد بود که حمله اتمی ایران به اسرائیل یا متحدین عرب ما در منطقه با واکنش هسته‌ای از جانب آمریکا علیه ایران مواجه خواهد شد. ایده ایجاد یک چتر هسته‌ای برای منطقه چندین بار تاکنون مطرح شده است. جدیدترین پیشنهادی که مطرح گشته توسط سناتور هیلاری کلینتون در مبارزات انتخاباتی سال 2008 بود.

زمان عملی ساختن این ایده هم‌اکنون فرا رسیده است. ظاهرا تهران مصمم است که علی‌رغم تحریم‌های سازمان ملل برنامه هسته‌ای خود را پیگیری نماید. متحدین
و دوستان ما در منطقه باید مطمئن شوند که آمریکا اجازه نخواهد داد که از یک ایران دارای قدرت هسته‌ای واهمه داشته باشند.

برخی اعلام داشته‌اند که یک چتر آمریکایی از اعتبار کافی برخوردار نیست زیرا آمریکا مدت زیادی است که می‌گوید اجازه نخواهد داد ایران به بمب دست یابد، یعنی ایران از قبل بلوف ما را خنثی کرده است.

بر اساس این استدلال دیگر موعد سیاست بیانیه‌ای آمریکا در قبال برنامه ایران، گذشته است. آمریکا باید دادن وعده‌‌هایی را که نمی‌تواند عملی کند متوقف کرده و با صرف هزینه قابل قبول برنامه هسته‌ای ایران را پایان دهد.

اما این استدلال در عین حال مغالطه آمیز نیز است. آمریکا نمی‌خواست که استالین یا مائو به بمب هسته‌ای دست یابند. در دهه 1950 و 1960 آمریکا و بسیاری از سیاست مداران آمریکایی اعلام کردند که به چینی‌های سرخ اجازه نخواهند داد که به بمب دست یابند. در پایان، این اجازه را به آن‌ها دادیم و این چتر هسته‌ای ما بر فراز اروپای غربی و ژاپن بود که شوروی و چین را از اعلان تهدید هسته‌ای بازداشت.

گسترده شدن چتر هسته‌ای بر فراز اسرائیل در گذشته منوط به حل و فصل مناقشه بین اسرائیل و فلسطین شده بود.

این ایده در ابتدا در سال 2000 توسط ایهود باراک، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، و در جریان نشست کمپ دیوید مطرح شد. بخشی از اندیشه باراک این بود که اگر اسرائیل در مورد تهدید ایران تضمین‌های امنیتی جدیدی از جانب آمریکا دریافت کند در این صورت می‌تواند امتیازات عمده‌ای به طرف فلسطینی بدهد. یقیناً، حل و فصل مناقشه بین اسرائیل و فلسطین ثبات منطقه را بهبود خواهد بخشید اما گسترش چتر امنیتی به اسرائیل نباید منوط به انعقاد قرارداد صلح باشد.

دست‌یابی به راه‌حلی در مورد مناقشه با فلسطین در آینده نزدیک چه عملی باشد و چه نباشد، افزایش توان بازدارندگی اسرائیل امری منطقی است.

گسترش چتر هسته‌ای به متحدین عرب نیز باید مستقل از مناقشه بین اعراب و اسرائیل انجام گیرد. امیرنشین‌های کوچک حوزه خلیج [فارس] صرفاً به علت شرایط جغرافیایی و آسیب‌پذیری‌هایی که دارند خود را در معرض تهدیدات ایران حس می‌کنند. آمریکا از قبل موافقت نامه‌های همکاری دفاعی بین تمام شش عضو شورای همکاری خلیج [فارس] به امضاء رسانده. یک چتر امنیتی می‌تواند مکملی برای این توافقنامه‌ها باشد.

دست‌یابی به توانمندی تسلیحات هسته‌ای توسط ایران، بالاخص اگر توأم با آزمایش ناگهانی یک بمب هسته‌ای باشد، نقطه عطف بزرگی در عرصه سیاسی خاورمیانه مدرن خواهد بود. تأثیر این امر باعث بی‌ثباتی و آشفتگی خواهد شد. اما باعث تحول ماهیت بنیادین توازن قدرت نظامی در منطقه نخواهد شد. جامعه بین‌المللی از طریق تمهیداتی به مانند قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل گام‌های هوشمندانه‌ای برداشته تا با مسائل آتی مقابله کرده و توان ایران برای انجام حرکات خطرناک به منظور ارعاب همسایگانش را محدود نماید. آمریکا می‌تواند اقدامات دیگری انجام دهد. این کشور می‌تواند بالاخص از طریق چتر هسته‌ای ایران را محدود و محصور نماید.

زمانی که خاورمیانه آتی را با ایرانی هسته‌ای مجسم می‌کنیم نیازی به هیجان‌زده شدن و نگرانی شدید نیست. ما باید به تلاش‌های دیپلماتیک برای ترغیب ایران به عدم عبور از خط‌ قرمزهای هسته‌ای ادامه دهیم. در همین حین، تلاش‌ها برای خرابکاری و اخلال در برنامه ایران باید منابع لازم را دریافت کنند. اما در پایان کار، اگر دیپلماسی و عملیات‌های پنهانی ایران را متوقف نکنند، منطقه با آخرالزمان رویارو نخواهد شد.

بروس ریدل یکی از کارشناسان ارشد "مرکز سابان" در "مؤسسه بروکینز" در واشنگتن است. وی در دوران 30 سال فعالیت در دولت آمریکا در سازمان سیا، شورای امنیت ملی و شورای اطلاعات ملی به فعالیت پرداخته است. این مقاله طی کنفرانسی در دانشگاه دفاع ملی در 14 جولای 2011 ارائه شده است.
کد مطلب : ۱۱۴۳۶۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما