۰
پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۰۱

روند تشدید تنش ها میان امریکا و روسیه و دلایل آن

روند تشدید تنش ها میان امریکا و روسیه و دلایل آن
تنش های لفظی، اقدامات غیردوستانه و اتخاذ مواضع تقابل جویانه میان رهبران و مقامات رسمی و غیر رسمی امریکا و روسیه علیه یکدیگر موضوعی که طی حدود یک سال اخیر بیش از هر مساله دیگری در صحنه سیاست بین الملل و تعاملات میان قدرت های بزرگ دارای اهمیت بوده است؛ چرا که با وجود افول قدرت روسیه به عنوان رقیب امریکا در دوران جنگ سرد، هنوز این کشور مهم ترین رقیب امریکا در موضوعات سیاسی و امنیتی به شمار می رود و هر گونه تغییری در تعاملات این دو قدرت بزرگ به دلایل تاثیرگذاری آن بر موضوعات و بازیگران دیگر دارای اهمیت زیادی محسوب می شود. هر چند آغاز بحران سوریه و حمایت روسیه و امریکا از یکی طرف بحران را می توان آغاز جدی اختلاف نظرات این دو قدرت بزرگ محسوب کرد، اما ظهور و گسترش بحران در اکراین طی یک سال گذشته و تداوم ناآرامی های این کشور با دخالت روسیه از یک طرف و امریکا و اروپا از طرف دیگر، تقابل امریکا و روسیه را تا حد زیادی تشدید کرد. این تقابل ها در اکراین به دلیل اهمیت استراتژیک آن برای طرفین نیز با اعمال تحریم هایی علیه روسیه از سوی امریکا به نقطه اوج رسید و در دوران کنونی باعث ایجاد و گسترش تنش های لفظی و سیاسی طرفین در دیگر موضوعات و نشست ها شده است. از جمله جدیدترین نمونه این اختلافات نیز می توان به اتخاذ مواضع تند رهبران امریکا و روسیه علیه یکدیگر در اجلاس اخیر «گروه ۲۰» در «پریسبن» استرالیا اشاره کرد. اما آنچه در این میان شایان توجه است، این مساله می باشد که علت ایجاد چنین تنش هایی صرفا اختلاف مواضع دو طرف در بحران هایی مانند سوریه و به خصوص اکراین است یا دلیل آن را باید در موضوعات دیگری جستجو کرد. در ادامه ضمن بررسی این تنش ها، به ریشه یابی وقوع چنین امری پرداخته می شود.

روند و عینیت یافتن تنش ها


همانطور که بیان شد، دوره جدید تنش ها میان روسیه و امریکا با وقوع بحران ها در نقاط استراتژیک برای دو طرف، بعد از یک دوره کوتاه از همکاری و همسویی میان دو این قدرت بزرگ آغاز گردید. در واقع بعد از دوره محدود «از سرگیری روابط»، با آغاز بحران سوریه و حمایت مسکو از دولت سوریه و حمایت امریکا از شورشیان، تنش ها میان این دو قدرت بزرگ به دلیل تقابل منافع استراتژیک آنها شروع شد ولی این تقابل با بحران اکراین به نقطه اوج رسید؛ به گونه ای که بنا به اهمیت راهبردی اکراین برای دو طرف، هر یک از این دو قدرت بزرگ با شدت زیادی حمایت خود از یک طرف بحران را آغاز کردند. در این زمان، الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه وضعیت این بحران و تقابل روسیه و امریکا را تغییر داد و باعث اتخاذ اقدامات مستقیم و عملیاتی از سوی امریکا علیه روسیه همانند اتخاذ تحریم ها شد. این امر از این نظر حائز اهمیت است که مرحله نخست تقابل مستقیم و اتخاذ اقدامات خصمانه دو طرف محسوب می شود. از زمان اعمال تحریم ها تاکنون نیز اختلافات دو طرف در بحران اکراین و دیگر موضوعات تداوم داشته و نمود عینی این تنش ها نیز در همه نشست ها از جمله نشست اخیر «گروه ۲۰»، با حضور ۲۰ اقتصاد برتر دنیا در استرالیا آشکار شده است؛ به گونه ای که رهبران امریکا و روسیه با اتخاذ سخنانی تند و مستقیم، مواضغ تقابل جویانه خود علیه یکدیگر را اعلام کردند که برخی محافل رسانه ای از این نشست به عنوان «دوئل اوباما و پوتین» یاد کردند (۱).

اوباما در سخنان آغازین خود در نشست استرالیا ضمن بیان سیاست های خود در سوریه، در مورد بحران اکراین به شدت از مواضع روسیه و پوتین انتقاد کرد و رفتارهای روسیه را نقض توافق «مینسک» توصیف کرد. وی با تهاجمی توصیف کردن اقدامات روسیه در اکراین، نسبت به افزایش تحریم ها علیه روسیه هشدار داد و اعلام کرد تنها در صورت تغییر رفتار مسکو، تحریم ها علیه آن لغو خواهد شد. در طرف مقابل نیز پوتین طی سخنانی در این نشست به روشنی مخالفت خود را با سخنان و سیاست های اوباما در دو بحران سوریه و اکراین نشان داد که حکایت از تداوم تنش ها میان طرفین دارد. پوتین ضمن ابراز مخالفت با مداخله نظامی در سوریه، غرب را مقصر آغاز بحران اکراین معرفی کرد و در مورد تحریم های امریکا علیه روسیه نیز این موضوع را مورد تاکید قرار داد که این تحریم ها به هر دو طرف لطمه می زند (۲). همانطور که سخنان اوباما و پوتین در نشست پریسبن استرالیا نشان می دهد، به نظر می رسد در آینده نیز تغییری در سیاست های دو طرف روی نخواهد داد و روند تقابلی این دو قدرت بزرگ همچنان ادامه دارد. البته گسترش چنین تنش هایی میان روسیه و امریکا و تشدید آن قابل پیش بینی بوده است. به طوری که «هنری کیسینجر» و «میخائیل گورباچف» به عنوان دو مقام سیاسی سابق امریکایی و روسی و دو صاحبنظر کنونی نسبت به عواقب تشدید تنش ها میان طرفین هشدار داده اند و حتی از احتمال ظهور دوره جدیدی از جنگ سرد میان طرفین در صورت تداوم وضعیت موجود سخن گفته اند (۳).

علت گسترش تنش ها


ابتدایی ترین پاسخ به این سوال که علت تشدید تنش ها میان امریکا و روسیه در دوران کنونی چیست این خواهد بود که این دو کشور به عنوان دو قدرت بزرگ منافع متفاوتی در اکراین و سوریه و همچنین در برخی موضوعات دیگر دارند. هر چند چنین پاسخی به دلایل تنش موجود میان دو قدرت امریکا و روسیه تاحدودی درست می باشد اما برای درک بهتر چرایی تنش موجود بهتر است آن را به صورت یک روند و در قالب راهبردهای کلان سیاست خارجی دو کشور به عنوان دو بازیگر تاثیرگذار در نظام بین الملل جستجو کرد. به گونه ای که به نظر می رسد تنش های موجود با درنظر داشتن دو محور تداوم و تغییر در راهبردهای سیاست خارجی روسیه و امریکا و همچنین تحول نوع نقش آفرینی آنها قابل بررسی و تبیین هستند.

امریکا به عنوان ابرقدرت پیروز بعد از جنگ سرد طی دو دهه اخیر تلاش داشته است فاصله خود را با دیگر قدرت های بزرگ حفظ کرده و در این راستا به عنوان قدرت برتر جهانی در همه مناطق به ایفای نقش بپردازد. این کشور همچنین با اتخاذ رویکردهای یکجانبه گرایانه تلاش داشته سرنوشت موضوعات و بحران های مطرح را در جهت منافع خود ترسیم کرده و به طور کلی نوعی نظم مطلوب در سطح یبن المللی با برتری خود ایجاد کند. اما در مقابل، روسیه پس از تجربه حدود یک دهه تلاش ناکام برای همگرایی با غرب، تلاش داشته است بار دیگر خود را به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی و قدرت نهایی در سطح منطقه (خارج نزدیک) معرفی کند. این امر رسما در «سند تدبیر سیاست خارجی» روسیه و با تاکید بر لزوم ایفای نقش های «قدرت بزرگ جهانی»، «ابرقدرت منطقه ای» و «ابرقدرت هسته ای» محقق شده و رفتار کنونی روس ها را نیز می توان تلاش برای ایفای چنین نقش هایی تحلیل کرد (۴).
در واقع طبق نظر بسیاری از اندیشمندان و نظریه پردازان روابط بین الملل، نوع تعامل و جایگاه قدرت های بزرگ تعیین کننده نوع نظام بین المللی حاکم در سطح بین الملل خواهد بود. در واقع بنا به قدرت تعیین کننده قدرت های بزرگ در پذیرش یا رد یک نوع نظم حاکم در صحنه بین المللی، میزان رضایت یا عدم رضایت هر یک از این قدرت های بزرگ از نظم حاکم و همچنین پذیرش نقش و جایگاه دیگر قدرت های بزرگ در نظم موجود از سوی هر یک از این قدرت ها، باعث تداوم و یا تغییر نظام بین المللی موجود متعاقب رفتارهای آنها خواهد شد. آنچه که در این روند به طور جدی باید مورد توجه قرار گیرد، رفتارها و عملکرد قدرت های بزرگ در زمان های خاص همانند بحران های بین المللی است که می تواند به عنوان نقطه عطف درنظر گرفته شود. به گونه ای که تاریخ چند قرن اخیر نشان داده است که نقاط عطف تاریخی در صحنه بین المللی همانند برخی بحران ها بهترین فرصت را در اختیار قدرت های بزرگ برای پیشبرد اهداف و راهبردهای آنها قرار داده است. دوره کنونی را نیز نمی توان از این امر مستثنی دانست؛ به گونه ای که به نظر می رسد رهبران امریکا و به خصوص روسیه تلاش دارند از فرصت مهیا شده در زمان بحران ها نهایت بهره برداری را کرده و با ایفای نقش مطلوب خود زمینه را برای تغییر به سمت وضعیت مورد نظر فراهم کنند. این وضعیت را می توان برای امریکا تداوم یکجانبه گرایی و حفظ برتری آن در مقابل دیگر قدرت های بزرگ عنوان کرد و برای روسیه نیز اجرایی کردن نقش های مورد نظر خود همانند قدرت بزرگ جهانی و ابرقدرت منطقه ای متصور شد.

با درنظر داشتن مطاب فوق و همچنین ماهیت بحران در اکراین و سوریه می توان عنوان داشت بحران های موجود فرصت لازم برای اجرایی کردن نقش های مورد نظر رهبران امریکا و به خصوص روسیه را فراهم کرده اند و به نظر می رسد مسکو و واشنگتن زمان کنونی را بهترین فرصت برای اجرایی کردن نقش های مورد نظر در راهبردهای خود می دانند. برای مثال روس ها که تاحدودی از ایفای نقش در بسیاری از موضوعات کنار زده شده بودند، بحران های اخیر را فرصت مناسبی برای نقش آفرینی خود و تغییر در نظام بین المللی فرض کرده اند. در این میان از آنجا که اجرایی شدن چنین نقش هایی در تقابل با اولویت های طرف مقابل قرار دارد، وقوع تنش و اختلاف اجتناب ناپذیر بوده است. بدین شکل که به نظر می رسد روسیه طی چند سال اخیر تلاش داشته است با مداخله و نقش آفرینی در بحران های بین المللی به ایفای نقش به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی بپردازد و در موضوعات منطقه ای نیز به عنوان ابرقدرت منطقه ای سرنوشت موضوعات و بحران ها را بدون دخالت قدرت های فرامنطقه ای تعیین کند. اما این مساله با واکنش منفی امریکا همراه شده است. چون در نظام بین المللی کنونی، ایفای چنین نقش هایی از سوی روسیه به عنوان رقیب امریکا، با ایجاد محدودیت برای اجرایی شدن اولویت های آن همراه بوده و اتخاذ مواضع تقابلی علیه یکدیگر امری اجتناب ناپذیر بوده است؛ چرا که در نظر واشنگتن، هر گونه ایفا و افزایش نقش مسکو در بحران های بین المللی به معنای محدودیت در تاثیرگذاری و نقش آفرینی امریکا خواهد بود. همانطور که چنین دیدگاهی نیز در میان رهبران روسیه وجود دارد و آنها یکجانبه گرایی امریکا را مخالف منافع خود ترسیم کرده اند.

نتیجه حاکم بودن چنین رویکردهایی نیز در میان رهبران دو کشور، کشیده شدن اختلافات طرفین از بحران های موجود به دیگر مسائل است؛ زیرا علت اصلی تنش های روسیه و امریکا در بحران های موجود به تقابل راهبردهای کلان سیاست خارجی آنها بر می گردد. در واقع تلاش روس ها برای ایجاد چندجانبه گرایی در نظام بین المللی در راستای نقش های مورد نظر خود و تلاش امریکا برای جلوگیری از هرگونه افزایش نقش آفرینی رقبا منجر به مجموعه ای از اقدامات و رفتارهای آنها در عرصه های مختلف مانند جنگ رسانه ای و یا استفاده از ابزارهایی مانند نفت و انرژی به منظور ایجاد ضعف در طرف مقابل و یا تحمیل هزینه شده است.

جمع بندی:


هر چند تنش های اخیر موجود میان روسیه و امریکا و روند رو به گسترش آن را باید در اختلاف مواضع سیاسی و منافع استراتژیک دو طرف در بحران های بین المللی موجود به خصوص بحران اکراین جستجو کرد، اما با نگاهی در سطح کلان به نظر می رسد ریشه تنش های کنونی به رقابت طرفین در مورد جایگاه خود و دیگری در نظام بین المللی و ایفای نقش در آن بر می گردد. بدین شکل که هر چند تقابل منافع و تهدیدهای استراتژیک با آغاز بحران اکراین زمینه را برای بروز تنش های شدید میان روسیه و امریکا فراهم کرد، اما این تلاش دو طرف برای شکل دهی به نظام و نظم بین الملی مطلوب خود در آستانه بحران ها است که منجر به گسترش دامنه تنش ها میان آنها شده است. به طوری که امریکا تلاش دارند با ایفای نقش اصلی در بحران ها همچنان به برتری خود در سطح بین الملل ادامه دهد و در مقابل روس ها نیز تلاش دارند با ایفای نقش فعالانه در بحران ها به عنوان قدرت بزرگ جهانی و ابرقدرت منطقه ای به جایگاه گذشته خود باز گردند.

همچنین تلاش و تصمیم روسیه و امریکا در تقابل اخیر برای کسب و حفظ جایگاه در سطح جهانی متمرکز است که رفتارهایی مانند تکیه روسیه بر اقتصادهای نوظهور نشان از تلاش برای افزایش جایگاه و نقش از سوی آن دارد و اتخاذ رفتارهای تنبیهی مانند تحریم از سوی امریکا نیز حکایت از تلاش آن برای عقب راندن مسکو دارد. چرا که امریکا به خوبی می داند شناسا یی موضع مسکو در قبال بحران اکراین با پیامدهای متعددی همراه خواهد بود.

اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که با وجود شدت و گسترش تنش ها میان روسیه و امریکا و نشانه هایی مانند تاثیرپذیری نشست های اقتصادی مانند اجلاس گروه ۲۰ از این تنش سیاسی میان طرفین، احتمال وقوع جنگ سرد جدید میان امریکا و روسیه علی رغم هشدار و پیش بینی شخصیت هایی مانند کیسینجر همچنان منفی است. زیرا علاوه بر تفاوت فضای نظام بین المللی کنونی با دوران جنگ سرد، دو طرف و به خصوص روسیه اراده و توان وارد شدن به چنان رقابتی را نیز در دوره کنونی ندارند. در این راستا از نوع رفتارهای روسیه این امر درک می شود که مسکو در حین اجرای نقش هایی مورد نظر خود در مقابل امریکا سطوحی از سازش و ستیز را همزمان تعقیب می کند و امریکا نیز از تاثیرگذاری و جایگاه بازیگرانی مانند چین در صورت آغاز جنگ سرد جدید آگاه است.

منابع:
۱- http://avapress.com/vdcfv۱de.w۶dmyagiiw.html

۲- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/۳۶۲۹۶۳

۳- http://www.jamnews.ir/TextVersionDetail/۴۱۱۹۸۹

۴- کرمی، جهانگیر (۱۳۸۴)، تحولات سیاست خارجی روسیه: هویت دولت و مسئله غرب، تهران، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه، ص ۱۱۲
مرجع : موسسه مطالعات آمریکا
کد مطلب : ۴۲۱۶۱۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
شب قدر غـرب آسـیا
۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
شمارش معکوس جنایت در رفح
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
پیشنهاد ما