۰
چهارشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۰۹:۳۲
مركز مطالعات الزيتونه:

آمريكايي‌ها در مواجهه با خيزش‌هاي مردمي سردرگم شدند

آمريكايي‌ها در مواجهه با خيزش‌هاي مردمي سردرگم شدند
به گزارش اسلام تایمز به نقل از فارس، مركز مطالعات الزيتونه در گزارشي تغييرات جاري در منطقه عربي را يكي از بزرگترين تحولات تاريخ معاصر و مدرن عربي دانسته كه به شكلي قوي حاكي از عزم راسخ ملت‌ها در رسيدن به آزادي و برپايي نظام سياسي منعكس كننده خواست‌ها و آرمانهاي خود مي‌باشد.

بر اساس اين گزارش، اگر اين تغييرات اهداف خود را محقق و تكميل نمايد، تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و نظامي ملت‌ها به شكلي مثبت بر مسأله فلسطين تأثيرگذار بوده و به مرور زمان در ارائه فضايي استراتژيك جهت حمايت از اين مسأله سهيم خواهد بود كه ممكن است منجر به اختلال در توازن قدرت نيروهاي غالبِ حال حاضر منطقه شود و اين همان چيزي است كه رژيم صهيونيستي آن را تهديدي وجودي عليه خود در ميان مدت و بلندمدت مي‌داند. اما در كوتاه مدت ممكن است اوضاع شاهد سرسختي بيشتر اعراب در قبال روند سازش، كاهش يا از بين رفتن محاصره نوار غزه، سردي اجراي پيمان كمپ ديويد و وادي عربه و همچنين عقب نشيني روند عادي سازي روابط با رژيم صهيونيستي شود.

با اين حال آمريكايي ها، اسرائيلي‌ها و همپيمانانشان بيكار نخواهند ماند و براي حفظ امنيت و منافع خود در منطقه تلاش خواهند كرد؛ لذا فرآيند تغيير شاهد سناريوهايي خواهد بود كه مي تواند منجر به موفقيت كامل يا جزئي و يا شكست شود و دشمنان تلاش خواهند كرد با بهره گيري از آشفتگي اوضاع، به اختلافات قومي و فرقه‌اي بيشتري دست يابند.

نماي كلي شرايط منطقه‌اي:

انقلاب و تحولات انجام گرفته در منطقه عربي يكي از تاريخي ترين وقايع معاصر مي باشد. اين حركت‌ها تنها حركات اعتراض آميز موقت نبوده كه در نهايت، حكومت بتواند بر آن چيره شود همانگونه كه تنها منحصر به يك كشور نيز نيست. اين تظاهرات با مشاركت گسترده جوانان حجم ملي عظيمي به خود گرفته و از سوي ديگر غيرسياسي بودن اين حركات و صلح آميز و سازمان يافته بودن اين اقدامات، آن را فراتر از خواسته‌هاي جناحي به سمت مسائل بزرگ سياسي و دستيابي به نتايج قابل توجه در دوره هاي متناوب قرار داده كه نمونه آن نظام حاكم در تونس و مصر را تغيير داده و تاكنون تغييرات بزرگي را در يمن و ليبي ايجاد نموده است، بسياري از كشورهاي ديگر نيز وادار به بالا بردن سطح آزادي ها و دادن امتيازات سياسي شده اند...درست مانند اردن، سوريه، بحرين، عمان، مغرب و الجزائر به اضافه برخي ديگر از كشورها همچون عربستان و بحرين كه اصلاحات و اقداماتي با ماهيت خدماتي، اداري ارائه نموده‌اند. نكته ديگر اينكه مردم توانستند از شيوه رسانه‌اي و وسايل ارتباطي جديد (اينترنت از جمله فيسبوك، تويتر و ...) استفاده كرده و با فراتر رفتن از سيستمهاي سنتي موفق شدند از پوشش رسانه هاي مؤثر و با نفوذ كانالهاي ماهواره اي به ويژه شبكه الجزيره استفاده نمايند.

شهروند عربي با اين انقلاب ها توانست ديوار ترس را شكسته، ترس از نيروي امنيتي را از دلش بيرون بريزد و مطالباتش را به شكلي منظم و متمدن ابراز كند؛ اگرچه بسياري از سازمان‌ها در جريان اقدامات وحشيانه و عقب مانده، چهره كريه و زشت خود را
نمايان كرده و بر شعله انقلاب ها، اعتراضات و گستره آن افزودند.

الزيتونه مي افزايد: اين گزارش در حالي ارائه مي شود كه ما هنوز در چشم طوفان قرار داريم و همچنان ظهور تغييرات و پيامدهاي آن در اشكال مختلف، رسيدن به نتيجه قطعي را دشوار مي سازد. اگر چه روشن است چنانچه تغييرات شكلي مثبت به خود بگيرد نتايج حاصل از آن بر مسأله فلسطين مؤثر افتاده و اين همان چيزي است كه اسباب نگراني و ترس بزرگي را براي رژيم صهيونيستي فراهم مي آورد.

*تاثير تشكيل قدرت‌هاي عربي بر اسرائيل

مشخص و روشن است كه رژيم صهيونيستي بخش عظيمي از قدرت و نفوذ خود را مديون ناتواني، ضعف، تجزيه و عقب ماندگي عربي و اسلامي به ويژه در منطقه پيرامون خود است. ماهيت ايجاد سازمانهاي رسمي عربي در رابطه با طرح سازش و بستن پرونده رويارويي نظامي با رژيم صهيونيستي، نشانه ايمان به حق وجودي اين رژيم بر 78 درصد اراضي فلسطين نبوده بلكه ناشي از احساس ناتواني در شكست اسرائيل و پروژه صهيونيستي آنهم در توازن قدرتهاي جاري بوده است. لذا ضعف منطقه، تجزيه و عقب ماندگي آن به نوبه خود ضامن ثبات، تداوم اشغالگري و خشونت اين رژيم به شمار مي آيد. از طرفي فقدان سيستم دموكراتيك بازتابي است از اراده ملت‌ها كه اين رژيم هاي مستبد فاسد را وسيله‌اي براي سركوبي ملت‌ها قرار داده و همزمان به شكلي گسترده بر ثبات عوامل خارجي مؤثر بوده كه كمترين آن رضايتمندي و همكاري آمريكايي و غربي بوده است.

جنبش‌هاي تغيير جهان عرب اگر به اهداف خود (بويژه در مصر) دست يابد فرصت و مجال براي تأثيرات مهم بر عرصه فلسطين فراهم خواهد شد، اگرچه مهمترين اين تغييرات تنها در ميان مدت و بلندمدت محقق خواهد شد. بنابراين رژيم‌هاي عربي كه تغيير يافته‌اند يا تغيير خواهند يافت، در درجه اول به ساماندهي دروني خود پرداخته و بر بيداري عناصر و پيشرفت توان خود متمركز خواهند شد و تا حد ممكن از رويارويي نظامي و درگيري با نيروهاي خارجي از جمله رژيم صهيونيستي و هم پيمانانش اجتناب خواهند كرد كه همين مسأله مي‌تواند چند سال به طول بينجامد؛ اما اين بدان معنا نيست كه اين رژيم ها اگر به شكلي حقيقي منعكس كننده اراده ملت خود باشند، عزت و كرامت امت خود را منعكس نخواهند كرد. به عبارتي ديگر اين به معناي تغيير نگرش سياسي و اجتناب از مواجهه زودرس است.

*پيامدهاي كوتاه مدت انقلاب هاي منطقه اي بر آرمان فلسطين

بر اين اساس در پي انقلاب هاي عربي در كوتاه مدت شاهد اتفاقات زير خواهيم بود:

1-كاهش محاصره نوار غزه، گشوده شدن گذرگاه رفح، اجازه ورود كاروانهاي كمك رساني، توقف ساخت ديوار فولادي و نيز توقف ساخت تونل در مرز مصر.

2-ركود مضاعف اجرايي نكردن پيمان كمپ ديويد و وادي عربه، عقب گرد در زمينه عادي سازي روابط سياسي، اقتصادي، امنيتي و فرهنگي با رژيم صهيونيستي تا جائيكه عملا به تعطيلي اجراي پيمان كمپ ديويد خواهيم رسيد بي آنكه الغاي آن را به طور رسمي اعلام نماييم.

3-روشهاي مختلف تعامل با پرونده آشتي گروه هاي فلسطيني كه اجازه درك بهتر ديدگاه طرفهاي مقاومت بويژه حماس را مي دهد و بازسازي جدي سازمان آزادي
بخش فلسطين و اصلاح آن بر پايه اي جديد را در بر دارد.

4-توقف موضع مذاكرات سازش فلسطين، توقف موضع مذاكرات عربي در قبال اين روند و طرح اعراب حتي اگر منجر به توقف روند سازش گردد. ترغيب مستقيم و غيرمستقيم به گزينه هاي فلسطيني جايگزين از جمله انتفاضه مردمي، مقاومت شهري و مسلحانه، انحلال تشكيلات خودگردان فلسطين و ...

5-تضعيف يا پايان دادن به نفوذ اسرائيل و آمريكا در تصميم گيري براي اعراب از جمله ارائه اولويتهاي ملي، اسلامي علي رغم فشارهاي خارجي مخالف با آن.

*پيامدهاي ميان مدت و بلندمدت انقلاب هاي عربي بر آرمان فلسطين

1-گشودن در به روي طرح انقلابي عربي و اسلامي كه تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و حتي نظامي بزرگي را در منطقه ايجاد كرده، موازنه قدرت در منطقه را تغيير داده و به شكل گسترده اي بر پروژه آينده صهيونيستي در منطقه تاثير خواهد داشت.

2-ايجاد فضاي استراتژيك رسمي و مردمي در منطقه پيرامون «اسرائيل» جهت تأييد و حمايت هرچه بيشتر و جامعتر از مقاومت و دشمني هرچه بيشتر با رژيم صهيونيستي.

3-فعال سازي بعد اسلامي و عربي در قبال قضيه فلسطين به گونه اي كه درگيري تنها محدود به فلسطين نخواهد بود.

*تاثير انقلاب هاي منطقه بر عملكرد گروه هاي فلسطيني:

اگر روند تغيير اثر و هدف خود را محقق ساخته و مذاكرات عربي متوقف شود اين مسأله تأثيري منفي بر آن دسته از نيروهاي فلسطيني كه پايه گذار اين روند بوده‌اند، خواهد گذاشت و قدرت سازمان آزاديبخش فلسطين در رام الله را بر فشار عليه دولت اسماعيل هنيه تضعيف خواهد كرد كه اين مسأله حاصل محاصره نوار غزه و عدم كاهش يا قطع اين محاصره است.

بدين ترتيب گروههاي مقاومت بويژه حماس از مقبوليت بيشتري برخوردار شده بگونه‌اي كه از حمايت عربي و ملي قويتر و گسترده‌تري برخوردار و بخشي از طرح عربي خواهند شد. اين مسأله افق بهتري را براي بازسازي ساختار فلسطين از جمله سازمان آزاديبخش، تشكيلات خودگردان و نيز اولويت‌هاي طرح ملي فلسطين به دور از فشار اسرائيلي آمريكايي در تصميم‌گيريها فراهم خواهد نمود. بدين ترتيب فلسطينيان در رابطه با بازنگري در پيمان اسلو، تجربه تشكيلات خودگردان فلسطين، ساختار و ماهيت عمليات مقاومت و نيز استفاده از امكانات اقتصادي، سياسي، مردمي و نظامي از تأييد و حمايت بيشتر محافل عربي برخوردار خواهند شد.

بر اساس اين گزارش، بهتر است تلاش مثبت جهت انجام تغييرات، به عرصه فلسطين منتقل شود و از جوانان فقط جهت اعمال فشار در پايان دادن به تقسيمات استفاده نشود، بلكه اين جوانان در تصميم گيري‌ها مشاركت داده شوند. بدين ترتيب جوانان فضايي قويتر و پرفشارتر را عليه كسانيكه حقوق ملي مردم فلسطين را به بازي گرفته و منافع گروهي و حزبي خود را بر منافع عالي اين ملت ترجيح مي دهند، ايجاد مي كنند. شايد اين مسأله اگر موجب تغيير نشود در ايجاد لرزه بر هر عنصر فاسد مؤثر خواهد بود.

*تاثير انقلاب هاي عربي بر روند كشورهاي اسلامي

اين گزارش ابراز داشت كه تغييرات عربي تأثير مستقيمي بر وضع جهان اسلام نخواهد داشت، اگر چه اين وضع در حكومتهاي بزرگ بويژه ايران، تركيه
و مصر شاهد تحول عميقي بوده؛ اينها حكومتهايي بودند كه با اسرائيل رابطه داشتند (مانند ايران كه روابط خود با اين رژيم را در سال 1979 قطع كرد و يا تركيه كه در پي قطع اين ارتباط است، مصر هم كه اين رابطه را آغاز كرده بود دچار نوعي سستي و عقبگرد شده است)؛ اين مسأله به شكلي عظيم بر توازن استراتژيك در منطقه مؤثر خواهد افتاد و رويكردهاي سياسي جهان اسلام در قبال مسائل مربوط به فلسطين فعالتر عمل خواهد كرد. آنچه اين نتيجه گيري را قوت مي بخشد، آن است كه جريانهاي اسلامي حامي حقوق فلسطين در ميان ديگر كشورهاي بزرگ مسلمان، همچون اندونزي، مالزي، پاكستان، نيجريه و ... قوت و محبوبيت پيدا كرده است.

*انتفاضه و خيزشهاي عربي ساخته آمريكا نيست

اين درست نيست كه برخي گمان مي كنند انتفاضه و خيزشهاي عربي ساخته آمريكاست. اين قيامها حاكي از اصالت اين امت و اصالت مردم آن و شوق ايشان براي آزادي و كرامت است كه از طريق پروژهاي انقلابي براي بيان انسان بودن خود، موانع ظلم، استبداد و فساد را از بين مي برند. لذا نبايد اين عقده حقارت بر ما ملكه شود كه عزم و اراده براي ايجاد تغيير در كشورمان فقط و فقط ساخته و پرداخته خارج است.

*آمريكايي‌ها در قبال خيزش‌هاي مردمي سردرگم بودند

مسأله اي كه روشن است، اين است كه آمريكاييها با سردرگمي بسيار دست به تعامل با اين خيزش ها زدند؛ كاخ سفيد به مانند ديگر قدرتهاي بزرگ، بر اثر حجم اين نهضتها، قدرت و وسعت آن و نيز روند سريع آنها براي عملي شدن تغييرات، غافلگير شدند. هرچند آمريكاييها (و ديگر قدرتهاي بزرگ به ميزان اندكي كمتر) قدرت جهت دهي اين حوادث به نفع خود را دارند؛ چرا كه توانايي هايي همچون موارد زير را در اختيار دارند:

1- پتانسيل بالا در تعامل با حوادث از طريق نهادهاي تصميم گيري و مراكز فكري.
2- توانايي بالا در بكارگيري پتانسيل بالاي سياسي، اقتصادي، نظامي و رسانه اي در دست.
با اين حال آگاهي عمومي و ايجاد مراكز دموكراتيك واقعي در منطقه راه را بر هر گونه استفاده منفي از اين انقلاب ها مي بندد.

به نوشته الزيتونه بعد از باتلاق افغانستان و عراق، براي آمريكا آسان نخواهد بود كه خود را درگير مصر و ساير دولتهاي منطقه نمايد. شايد آمريكا علاوه بر فراهم نمودن تجهيزات پشتيباني و برتري نظامي جهت پيروزي رژيم صهيونيستي در هر رويارويي احتمالي با دشمنان، در تلاش براي استفاده از "قدرت نرم " در حمايت از هم پيمان اسرائيلي خود است. آمريكا براي جلوگيري از سقوط هر حكومتي به دست اسلامگرايان تلاش كرده و از اصلاحات دموكراتيك، سياسي و اقتصادي حمايت خواهد كرد، فقط مشروط بر آنكه تا حد امكان يا نيروهاي هم پيمان آمريكا و يا نيرويي كه متمايل به بازگرداندن و افزايش دشمني عليه اسرائيل نباشد در قدرت باقي بماند. آمريكا همچنين در تلاش است روند سازش را فعال كرده و رژيم صهيونيستي را واردار سازد با وسوسه، محمود عباس و رهبري دولت خودگردان در رام الله را بار ديگر به روند سازش جذب نمايد.

*تاثيرات انقلاب‌هاي منطقه‌اي بر تل آويو:

در پي انقلاب‌هاي منطقه‌اي حالت نگراني و پريشاني بر عرصه سياسي رژيم صهيونيستي
حاكم است، چرا كه سران صهيونيست روند تغيير كنوني در منطقه پيرامون رژيم صهيونيستي را تهديدي استراتژيك و وجودي براي اين رژيم مي بينند، چرا كه به اين ترتيب است كه فضا براي حمايت از مقاومت شده، طرح آزادي پايه ريزي شده و استراتژي هايي شكل مي‌گيرد كه منجر به اخلال در موازنه قدرت در منطقه مي‌شود.

جامعه صهيونيستي و نيروهاي سياسي اين رژيم از افزايش گرايش‌هاي راست و تندروي ديني و نيز نبود هرگونه تصوري پيرامون طرح موفق سازش و مورد توافق رنج مي برد؛ درست همانگونه كه از غرور نيروهاي نظامي كه به سمت نتائج گمراه كننده و فريبنده هدايت مي كنند، در رنج است.

واضح و روشن است رؤياي تحميل سازش بر طبق شروط صهيونيستي پايان يافته و قدرت تحميل "شروط بازي " در منطقه كاهش يافته است و نيز رؤياي توسعه اسرائيل پشت ديوارهاي نژادپرستانه متوقف شده است؛ احساس امنيت اسرائيلي نيز با شكست در به زانو در آوردن مقاومت در نوار غزه و جنوب لبنان از بين رفته و احتمال توسعه مدار حمايتي و پشتيباني از مقاومت در منطقه، به لرزه در آمده است.

*اقدامات اسرائيل براي مقابله با فضاي كنوني

1-تمايل به سمت انزوا جهت حفظ خود در راستاي ذهنيت "گتو " و تعميق حس محيطي خصمانه و آمادگي نظامي بالا و همچنين حفظ تمامي دستاوردهاي اشغالگري از اقدامات اسرائيل در اين زمينه خواهد بود. اين مي تواند به معناي پرداختن به برنامه‌هاي يهودي سازي و شهرك سازي و نيز احتمال اقدام پيشگيرانه نظامي براي تضمين امنيت رژيم صهيونيستي در نوار غزه، جنوب لبنان يا در برابر هر حكومت عربي باشد كه مي‌تواند حمايت لجستيك از نيروهاي مقاومت نمايد.

2-تمايل بيشتر به سمت عملگرايي در تلاش براي شكست انزوا و خصومت از طريق تأكيد بر راه مصالحه و سازش و نيز دادن امتيازاتي كه ظاهرا طبق معيارهاي آمريكايي معقول به نظر مي رسد كه شايد رهبران تشكيلات خودگردان آن را به عنوان شاخصي "جدي " در رسيدن به خواسته هاي فلسطين بپذيرند؛ احتمال دارد رژيم صهيونيستي به دنبال تفاهمي جهت تشكيل دولت موقت در نوار غزه و 60 درصد كرانه باختري باشد. همچنين ممكن است رژيم صهيونيستي دست به عقب نشيني يك جانبه از برخي بخش‌هاي كرانه باختري بزند.

از طرف ديگر رژيم صهيونيستي و همپيمانانش تلاش خواهند كرد از ناآرامي‌هاي حاصل از انقلاب و درگيري ميان مردم و حكومت بهره برده و از اختلاف و شكاف ميان عناصر انقلابي جهت انحراف انقلاب از مسير حقيقي آن استفاده نمايند. شايد يكي از خطرناكترين جنبه‌ها تلاش براي برانگيختن دشمني و اختلافات قومي قبيله اي آن هم بگونه اي باشد كه منجر به تجزيه و تقسيم هر چه بيشتر در منطقه عربي شود. اين رويكردها ديگر سري و مخفي نبوده و افرادي همچون برنارد لوئيس (انديشمند يهودي صهيونيستي آمريكايي و يكي مشهورترين مستشرقين جهان)، و همچنين الوف بن، تحليلگر معروف صهيونيستي در روزنامه هاآرتص درباره آن صحبت كرده اند.

*سناريوهاي احتمالي در منطقه:

منطقه خاورميانه در پي انقلاب‌ها و خيزش هاي كنوني يكي از 4 رويكرد زير را خواهد داشت:

1-پيروزي انقلاب و قيامهاي مردمي جهت
محقق ساختن تغييرات اساسي در منطقه عربي كه منجر به افزايش نيروي ملي و اسلامي براي رهبري شده و سبب برپايي پروژه عربي اسلامي انقلابي جديد خواهد شد و فضايي استراتژيك براي عمليات مقاومت فراهم كرده و منجر به تغيير موازنه قدرت در منطقه خواهد شد.

2- پيروزي جزئي انقلاب‌ها و قيامها منجر به بهبود شرايط زندگي سياسي و اقتصادي در منطقه عربي خواهد شد، بي آنكه درگير عمليات با رژيم صهيونيستي باشند يا براي تغيير موازنه قدرتها در منطقه تلاش كنند و يا حتي به نيروهاي مقاومت اجازه رشد نسبي داده شود كه به سطح رويارويي نظامي با رژيم صهيونيستي برسند.

3-شكست انقلابها در تحقق اهداف خود و بازگشت حكومتهاي فاسد مستبد در لباسي جديد.

4-وقوع آثار معكوس تنها منجر به شكست انقلابها در تحقق اهداف خود نشده بلكه پيروزي نيروهاي ضد انقلاب (با حمايت مستقيم و غير مستقيم اسرائيل و احتمالا غرب) در برانگيختن درگيريهاي قومي فرقه اي مي‌شود، به شكلي كه منجر به هرج و مرج، از هم گسيختن دولتهاي فعلي و ظهور نهادهاي جديد ضعيف‌تر و كوچكتر كه وابستگي بيشتري به رژيم صهيونيستي و آمريكا دارند گردد و تلاش بسياري از غربي‌ها در تأكيد بر اين ادعا كه مردم اين منطقه دموكراسي را درك نكرده و صلاحيت آن را ندارند و رژيم صهيونيستي "نماينده انحصاري قانوني دموكراسي " (آنگونه كه غرب قبول دارد) در منطقه است.

شايد احتمال قويتر ميان دو مورد اول و دوم بچرخد، اما نبايد هيچ يك از احتمالات را بعيد دانست چرا كه رژيم صهيونيستي و همپيمانانش هرگز اجازه تحول آرام و آسان در منطقه كه ممكن است موجب تشكيل حكومتي مخالف با آنها شود را نخواهند داد و از همه راههاي نرم يا در صورت لزوم خشن، تلاش خواهند كرد مسير اين انقلابها و قيامها را منحرف ساخته و يا در بلندمدت منجر به نتايجي معكوس در خدمت به طرح صهونيستي شود.

اين گزارش در پايان پيشنهاداتي را در زمينه نحوه تعامل با انقلاب هاي منطقه اي مطرح كرده و به ترتيب آنها را تشريح مي كند:

1- افزايش جنبش‌هاي مسالمت آميز براي تحقق مطالبات مردم در آزادي، دموكراسي و انقلاب فرهنگي ضمن تأكيد بر اينكه عمليات تغيير اهداف خود را به دور از خشونت و خونريزي به طور كامل محقق سازد.

2-تأكيد بر اين نكته كه اراده تغيير و انقلاب تنها مربوط به گروه، طبقه يا جناح خاصي نبوده بلكه متعلق به تمامي گرايش‌هاي اجتماعي و همه گروه‌ها، طبقات و اقوام است.

3-دوري از گرفتار شدن در درگيري‌هاي قومي، فرقه‌اي و نيز بستن تمامي راه‌ها با تمامي امكانات به روي آن، چرا كه درگيري قومي و فرقه‌اي بدترين ابزار، در شكست پيروزي‌ها و بازگشت به اوضاعي بدتر از سابق است.

4-قرار دادن فلسطين بعنوان الگويي براي وحدت ملت‌ها و دور كردن فلسطينيان از درگيري‌ها و مشكلات داخلي كشورهاي عربي.

5-شتاب در شكست محاصره غزه و حمايت از آشتي فلسطين و تنظيم مجدد ساختار فلسطين بر اساس برنامه جامع ملي.

6-استفاده از انرژي جوانان فلسطيني و عرب و شركت دادن آنها به شكلي وسيع و گسترده در زمينه فعاليت هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و مردمي.

کد مطلب : ۷۴۳۷۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما