صهیونیستها با وجود تعداد بالای سربازان و حجم زیاد تجهیزات نظامی، به دلیل محاصره شدن توسط میدانهای جنگی متعدد در محیطی کوچک مجبورند همانند هیتلر در جریان محاصره برلین پراسترس بجنگند -جایی که رهبر آلمان نازی با نیرو و تجهیزات اندک باقیمانده باید با ارتشهای متفق میجنگید- و شاید با اقدامی مانند صدور دستور حمله به لبنان دست به خودکشی بزنند. فشار سنگین جبهه لبنان باعث شد تا براساس آنچه رادیو ارتش رژیمصهیونیستی روز 22 بهمن گزارش کرد، «هرتز هالوی» رئیس ستاد مشترک این ارتش دستور بدهد لشکر36 زرهی بهطور کامل از جنگ غزه خارج شده و در مرز با لبنان مستقر شود. این انتقال در زمان نیاز شدید ارتش رژیم به این یگان در جریان جنگ غزه رخ داده است؛ اتفاقی که حکایت از گرمتر شدن وضعیت درگیریها در جبهه شمال در مجاورت مرزها با لبنان و جولان اشغالی دارد.
مقاومت لبنان برای حمایت از مقاومت غزه از روز دوم جنگ عملیات علیه ارتش رژیم را آغاز کرده است. طبق بیانیه مقاومت اسلامی لبنان از 8 اکتبر تا 11 فوریه ظرف مدت ۱۲۷ روز، 1013 عملیات توسط این گروه علیه رژیم به انجام رسیده است.
این عملیاتها باعث شده 80 هزار صهیونیست بدون آنکه مقاومت لبنان آنها را هدف گیرد، تنها به دلیل هراس از وقوع اتفاقی مشابه 7اکتبر و حمله ناگهانی و زمینی، شهرکهای خود را به سمت مناطق داخلی فلسطین اشغالی ترک کنند. آنها شرط کردهاند تنها در صورت عقبنشینی مقاومت لبنان به پشت رودخانه لیطانی به خانههای خود باز میگردند. این شرط باعث شده تلآویو نیز بیروت را به آغاز جنگ تهدید کند. رژیم طی هفتههای اخیر و درحالیکه نیروهای خود را به دلیل تلفات و خستگی از جنگ غزه خارج کرده و به مقر اصلی خود در شمال منتقل میکرد، ادعا داشت که این اقدامش «بازگشت نیروها» نیست بلکه «انتقال نیروها» برای جنگ با لبنان است. با این وجود عدم ظرفیت رژیم برای آغاز جنگ در جبهه لبنان موضوعی قابل لمس است. گردانهای قسام در آخرین اطلاعرسانی خود از مجموع حملاتش به تجهیزات زرهی رژیم اعلام کرده از آغاز جنگ در غزه ۱۱۰۸ خودروی زرهی اشغالگران اسرائیلی ازجمله ۹۶۲ تانک، ۵۵ نفربر، ۷۴ بولدوزر، ۳ بیل مکانیکی نظامی و ۱۴ جیپ نظامی مورد هدف قرار گرفتهاند. تعداد تانکهای آسیبدیده، یکسوم کل تانکهای عملیاتی رژیم است. هرچند نمیتوان با اطمینان از نیات صهیونیستها صحبت کرد اما به نظر میرسد آنها توانایی آغاز جنگی شدیدتر از غزه را ندارند.
اهمیت لشکر 36 و انتقال آن
یگانهای زمینی ارتش رژیم به سه دسته «سپاه زرهی»، «سپاه پیاده» و «سپاه توپخانه» تقسیم میشوند. بهطور معمول برای بررسی استعداد یگانها، صرفا نیروهای پیاده و زرهی مورد محاسبه قرار میگیرند. ارتش رژیم دارای دو نوع یگان به لحاظ نحوه ماموریت نیروهای انسانی است. دسته نخست یگانهای فعال هستند که بدنه اصلی نیروی زمینی را تشکیل میدهند. نیروهای این یگانها بهصورت تماموقت در اختیار ارتش هستند و به همین دلیل آموزشدیدهتر نیز به حساب میآیند. دسته دوم را نیروهای ذخیره تشکیل میدهند. نیروهای ذخیره کسانی هستند که پس از اتمام «سربازی عادی» وارد دوره «سربازی ذخیره» شده و تا سن مشخصی جزئی از یگانهای ذخیره خواهند بود. این سربازان ذخیره همانند سربازان عادی بهصورت تماموقت در اختیار ارتش نیستند اما در سال چند روز یا چند هفته برای حفظ آمادگی در یگانهای محل خدمت خود حضور یافته و به تمرین میپردازند. از این رو «سپاه»های نیروی زمینی ارتش رژیم دارای دو گروه از یگانها هستند؛ یگانهای فعال با کادر تمام وقت نظامی و یگانهای ذخیره که تنها در دوران تشدید تنش و جنگ فراخوانده میشوند و در مابقی ایام به خدمت و آموزش نیمهوقت میپردازند. با توجه به این تعاریف بهتر میتوان ساختار نیروی زمینی ارتش رژیم را درک کرد. «سپاه زرهی» دارای 4 تیپ فعال و 9 تیپ ذخیره است. «سپاه پیاده» نیز دارای 6 تیپ فعال و 13 تیپ ذخیره است. سپاه زرهی در مجموع 13 تیپ و سپاه پیاده در مجموع 19 تیپ دارند. در مجموع نیروی زمینی دارای 10 تیپ فعال، 22 تیپ ذخیره و در کل از 32 تیپ بهره میبرد. لشکر36 لقب «گاش» را که «خشم» معنی میدهد یدک میکشد و دارای 4 تیپ است. 2 تیپ آن پیاده و 2 تیپ آن زرهی هستند. 3 تیپ این لشکر جزء یگانهای فعال و تنها یک تیپ پیاده آن جزء یگانهای ذخیره است. تیپ1 پیاده موسوم به «گولانی» که مهمترین یگان نیروی زمینی ارتش رژیم است به همراه تیپ6 پیاده، دسته پیاده نظام لشکر را تشکیل میدهند. تیپ7 زرهی و تیپ188 زرهی نیز جزء دسته زرهی لشکر هستند.
نکته مهم آنکه لشکر36 دارای 3 تیپ فعال از میان 10 تیپ فعال نیروی زمینی است و تنها یکی از تیپهای ذخیره آن جزئی از 22 تیپ ذخیره به شمار میرود. بر همین اساس لشکر36، 30 درصد یا یکسوم یگانهای فعال نیروی زمینی را در اختیار دارد. تا پیش از این ارتش رژیم تنها یگانهای ذخیره خود را در شمال مستقر کرده بود. این درحالی بود که لشکر36 تحت هدایت فرماندهی شمال مستقر در شهر «صفد» قرار داشت و برای ماموریت راهی جنوب و جنگ در غزه شده بود. انتقال این لشکر به شمال با مخالفت فرماندهی جنوب که درگیر جنگ در غزه است روبهرو شده اما «عود باسیوک»، رئیس اداره عملیات طی هفتههای اخیر بر لزوم حذف این لشکر از غزه و انتقال آن به شمال تاکیدکرده و گفته که باید یک لشکر منظم جایگزین نیروهای ذخیره حاضر در مرز لبنان شوند.
تقویت جبهه شمال نشاندهنده چیست؟
تقویت یگانهای ذخیره با یگانهای فعال در جبهه شمالی میتواند همزمان نشاندهنده چند تحول باشد. یک تحول تشدید عملیاتهای مقاومت لبنان در شمال فلسطین اشغالی است. این نیروها تاکید کرده بودند عملیاتهایشان مرتبط با اوضاع انسانی و میدانی در غزه است و با بروز هر تغییر در این موضوعات، درگیریها در شمال فلسطین اشغالی نیز دچار تغییر خواهند شد. طبق آمارهای شبکه 12 تلویزیون رژیم میزان تخریب پنج استان غزه به این ترتیب است: استان شمال ۷۲ درصد، استان مرکزی یا دیربلح ۳۹ درصد، استان خان یونس ۴۶ درصد و استان رفح ۲۰ درصد کاملا تخریب شدهاند. ارتش رژیم که تاکنون به شکل زمینی در شمال و مرکز غزه حضور یافته بود قصد دارد بهصورت زمینی وارد استان رفح نیز بشود. این منطقه که تا پیش از جنگ 300 هزار نفر جمعیت داشت هماکنون میزبان یک میلیون و 500 هزار نفر از دو میلیون و 300 هزار ساکن نوار غزه است. 65 درصد یا دوسوم جمعیت نوار غزه در رفح متمرکز شده و تراکم این منطقه به 12 هزار نفر در هر کیلومتر مربع رسیده است. نیروهای مقاومت لبنان با توجه به اوضاع وخیم انسانی در غزه بر شدت حملات خود علیه رژیم افزودهاند که شامل بهکارگیری تسلیحات جدید از جمله موشکهای پیشرفته ضدتانک الماس است که میتوانند از جهات گوناگون به اهداف حمله کنند؛ این موشکها محدودیت موشکهایی همانند کورنت را که باید در یک خط مستقیم پرتاب شوند، ندارند.
موضوع دیگری که باعث انتقال یا بازگرداندن یگانهای فعال به شمال فلسطین اشغالی شده است، خستگی یگانهای ذخیره است. در همین رابطه رادیو ارتش اسرائیلطی گزارشی آورده است «اداره جنگ برای مدت طولانی در بیش از یک جبهه آن هم با محدود بودن نیروها پیچیدگیهایی دارد و ارتش مجبور شده است تا بخشی از نیروهای ذخیره در شمال و کرانهباختری را برای مدتی استراحت به مرخصی بفرستد.» بیشتر از چهار ماه جنگ و حضور در شرایط عملیاتی که بهترین یگانهای نظامی نیز قادر به حفظ آمادگی خود در آن نیستند، باعث شده تمام یگانهای حاضر در جنگ رژیم دچار آسیب شوند. بر همین مبنا بود که تیپ1 گولانی چندی پیش برای بازسازی از غزه به عقب کشیده شد.
وضعیت کلی ارتش رژیم
برای دستیابی به وضعیت کلی قوای نظامی رژیم، باید وضعیت سه شاخه زمینی، هوایی و دریایی بهطور جداگانه مورد بررسی قرار گیرند. در بخش نیروی زمینی، یگانهای ذخیره به دلیل طولانی شدن جنگ، به اصطلاح «بریده» و کم آوردهاند. یگانهای فعال نیز ضرباتی سنگین دریافت کردهاند که با توجه به آموزشهای زمانبر نیروها، جایگزینی نیروهایشان به چند سال زمان نیاز دارد. برای فهم ابعاد این تلفات میتوان به ضربات وارده به یک یگان ارتش در یک روز اشاره کرد. هرتیپ در ارتش رژیم بین دو تا پنج هزار نیرو دارد. اگر تعداد نفرات تیپ گولانی را بیشترین میزان، یعنی پنج هزار نفر درنظر بگیریم، با توجه به کشته شدن 72 نفر از نیروهای این تیپ در 7 اکتبر، گولانی در روز نخست جنگ 1.5 درصد از نیروهای خود را از دست داده است. این به غیراز نیروهایی است که به اسارت درآمده، معلول شده یا بهشدت زخمی شدهاند. در یک برآورد کلی، استعداد نیروی زمینی ارتش رژیم که دارای 128 هزار نیروی فعال بود، با جذب 220 هزار نیروی ذخیره به 348 هزار نفر رسید. با اینحال با توجه به پیچیدگی نبردهای غزه، تلاش شد از نیروهای فعال به نسبت ذخیرهها بیشتر استفاده شود؛ استفاده از نیروهای ذخیره تنها میتوانست به بروز تلفات بیشتر بینجامد بدون آنکه آنها بتوانند در میدان موثر واقع شوند.
براساس آمارهای منتشرشده توسط رسانههای رژیم، تعداد معمولان ارتش به چهار تا پنج هزار نفر رسیده است، حتی اگر سه هزار نفر از این معلولان را از میان یگانهای فعال در نظر گرفته شوند، سه درصد نیروهای فعال رژیم در غزه معلول شدهاند.
علاوهبر غزه، در شمال نیز دو هزار تلفات شامل کشته، معلول و زخمی روی دست صهیونیستها مانده است. مشکلات صهیونیستها اما تنها به آسیبهای فیزیکی محدود نمیشود. براساس گزارش روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارانوت 9 هزار نظامی رژیم از ابتدای جنگ درخواست مشاوره روانی داشته و یکچهارم آنها پس از این درخواست به نبردهای غزه بازنگشتهاند. این تعداد معادل 2.5 درصد از کل نیروهای نظامی فعال و ذخیره در بخش زمینی ارتش رژیم هستند. فشار به پرسنل زمینی ارتش رژیم باعث شده طی هفتههای اخیر قوانین سربازی در فلسطین اشغالی تغییر کند. در تغییرات جدیددر «سربازی عادی» مدت سربازی مردان از ۳۲ ماه به ۳۶ ماه و زنان از ۲۴ به ۳۶ ماه افزایش مییابد که شامل حال مشمولان فعلی نیز میشود. همچنین در «سربازی ذخیره» نیز تعداد روزهای حضور در یگانهای ذخیره سهبرابر میشود. براساس قانون جدید، هر یک از نیروهای ذخیره بهطور متوسط سالانه ۴۲ روز، فرماندهان ۷۰ روز و افسران بهطور متوسط ۸۴ روز ذخیره در سال مجبور خواهند شد در یگانهای ذخیره حاضر شوند. در بخش هوایی آسیبها از نیروی زمینی کمتر است اما فرسایش جنگ دامنگیر آن نیز شده است.
در بررسی بخش هوایی بدون توجه به نهاد کنترلکننده سامانههای پدافند هوایی، این بخش در کنار یگانهای دارای جنگنده بررسی میشوند. فلسطین اشغالی در جنگ کنونی از سمت جبهههای غزه، لبنان، سوریه، عراق و یمن مورد حمله خمپاره، راکت، موشکهای بالستیک تاکتیکی و میانبرد، موشکهای کروز و پهپادهای انتحاری قرار گرفته است. تنها در جبهه غزه 14 هزار راکت به سمت رژیم پرتاب شده است. این موضوع باعث کاهش ذخایر موشکهای پدافندی رژیم شده که جایگزینی آنها زمانبر است. در حوزه هوایی نیز نیاز به بمباران چندینباره نوار غزه، فشار زیادی به ذخایر مهمات و بمبهای رژیم وارد کرده است. از این رو نیروی هوایی در بخش جنگندهها با مشکل از دست رفتن یا حتی معضلهای تعمیراتی به دلیل ساعات بالای پروازی مواجه نیست، اما در بخش مهماتی دارای ضعفهایی شده است؛ با اینحال همچنان زهردارترین قسمت ارتش رژیم نیروی هوایی است. در بخش دریایی، هرچند ناوهای رژیم در حملات علیه غزه مشارکت دارند اما بهطور کلی نیروی دریایی در جنگ کنونی نقش کمی ایفا میکند. تلآویو تنها در دریای سرخ با تهدید در دریا روبهرو شده که آن تهدید نیز دریاپایه نیست؛ به این معنی که ارتش یمن بیشتر از آنکه با شناورهای خود به کشتیهای تجاری رژیم حمله کند، آنها را با موشکهای بالستیک، کروز و پهپادهای انتحاری هدف قرار میدهد. همچنین دوربودن این منطقه از فلسطین اشغالی و وسعت تهدید آن خارج از توان رژیم بوده و آمریکا و انگلیس مجور شدهاند بهطور مستقیم وارد نبردهای با ارتش یمن شوند.
توان تهاجمی متعارف ارتش رژیم را باید تنها در نیروی زمینی و هوایی آن خلاصه کرد. نیروی زمینی بهشدت تضعیف شده و به نظر نمیرسد آماده نبردی بزرگ باشد ولی نیروی هوایی به جز در بخش مهمات به لحاظ تجهیزاتی و نیروی انسانی سالم مانده است. محور مقاومت از امکانات لازم برای مهار نیروی هوایی رژیم برخوردار نیست چه اینکه ساقط کردن یک یا دو پهپاد یا حتی جنگنده نمیتواند به مهار نیروی هوایی رژیم به شکل فنی بینجامد اما راههایی برای خنثیسازی آن وجود دارد. جنگها اساسا زمینپایه هستند، بهویژه جنگی که در خانه و نزدیکی آن و همچنین در محیطی بسیار کوچک باشد؛ وضعیتی که رژیم در آن قرار گرفته است.
رژیم در تهدید لبنان به جنگ، خواهان یک نبرد دورایستاست که در آن نیروهای زمینی تنها نقش حفاظت از مرزها برای جلوگیری از نفوذ نیروهای مقاومت را برعهده دارند و نیروی هوایی در اعماق آسمان لبنان را ویران میکند. اگر مقاومت بتواند رژیم را با یک تهدید معتبر درخصوص هجوم زمینی روبهرو کند فایده استفاده از نیروی هوایی رژیم برای سران تلآویو کاهش خواهد یافت.