۰
شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۴۸
بخش اول

تبیین ژئوپلیتیکی الگو های اسلام گرایی در جهان اسلام

تبیین ژئوپلیتیکی الگو های اسلام گرایی در جهان اسلام
از اوایل قرن بیستم جریان های فکری اسلامی با عنوان نهضت های بیداری اسلامی در جهان اسلام شکل گرفتند و هدف آنها مقابله با استعمار کشورهای اسلامی توسط غرب و بازگشت مسلمانان به احکام و قوانین اسلامی بود که به فراموشی سپرده شده بودند. هدف کلی این جریانات، بازتولید و زنده کردن اسلام سیاسی در قرن بیستم بود. روند بیداری اسلامی و اسلام گرایی تاکنون سبب شکل گیری الگوهای مختلف اسلام گرایی در نقاط مختلف جهان اسلام شده است. در این مقاله سعی داریم تا به تبیین ژئوپلیتیکی این الگو ها از دیدگاه بر ساخت گرایی بپردازیم. بنابراین در پی پاسخگویی به این سؤال اساسی هستیم که از دیدگاه بر ساخت گرایی کدام یک از الگوهای اسلام گرایی دارای اصول و چارچوب ژئوپلیتیکی سازگار تر با اسلام معیار در جهت بازسازی هویت و منافع جهان اسلام است؟ شیوه پژوهش نیز توصیفی ـ تحلیلی است.

جهان اسلام مفهومی ژئوپلیتیکی است که به فضای جغرافیایی استقرار مسلمانان اطلاق می شود. این منطقه زمانی به صورت پاره پاره و دارای فرقه ها و ادیان و اقوام مختلف بود. در قرن هفتم میلادی پیامبر اسلام در شبه جزیره عربستان ظهور کرد و دین آسمانی اسلام را به اعراب معرفی کرد و سپس به اشکال مختلف، این دین جدید به ممالک دیگر رفت و مردم ساکن در جغرافیای فعلی جهان اسلام را در یک مشخصه اصلی، یعنی اعتقاد به دین اسلام با هم متحد کرد و آنها را با یکدیگر برابر و برادر گردانید.

این وضعیت با ورود غربی ها به جهان اسلام و اعمال سیاست های استعماری آنها تغییر کرد و آنها شروع به پاره پاره کردن سرزمین و امت اسلامی در قالب دولت ـ ملت ها و کشورهای مختلف کردند. آنها با ارائه جهان بینی سکولار و حاکم ساختن تفکرات ناشی از گفتمان و ساختار هویتی و معنایی لیبرال دموکراسی غربی، مسلمانان را در غفلت فرو بردند و شکل جدیدی از ژئوپلیتیک را به جهان اسلام تحمیل کردند؛ هم در بعد عینی و هم در بعد ذهنی. آنها برای تعمیق این نفوذ خود به ترغیب ملی گرایی از نوع غربی و ایجاد پان های ملی مانند پان عربیزم، پان ترکیزم، پان ایرانیزم و غیره پرداختند.

از همان ابتدا برخی از نخبگان و روشنفکران و آگاهان مسلمان که اکثراً از علمای اسلامی بودند متوجه این سیاست غربی ها شدند، اما از اوایل قرن بیستم افرادی در جهان اسلام شروع به ایجاد جنبش ها و یا تدوین کتب و نشریاتی کردند تا بتوانند مسلمانان را نسبت به این واقعیت آگاه کنند. این روند منتهی به شکل گیری جریانات اسلامی مختلف با رویکردهای متفاوت در طیفی از افراط گرایی تا اصلاح طلبی گردید.

بنابراین در این پژوهش سعی ما بر این است تا به تبیین ژئوپلیتیکی الگوهای اسلام گرایی از منظر برساخت گرایی بپردازیم. ازاین رو در پی پاسخگویی به این سؤال اساسی هستیم که از دیدگاه برساخت گرایی کدام یک از الگوهای اسلام گرایی دارای اصول و چارچوب ژئوپلیتیکی سازگارتر با اسلام معیار در جهت بازسازی هویت و منافع جهان اسلام است؟ شایان ذکر است که این مقاله به شیوه ای توصیفی ـ تحلیلی نگاشته شده است.

برساخت گرایی


برساخت گرایی به طور کلی، به منظری فلسفی اطلاق می شود که بر اساس آن، تمامی دانش و نیز پدیده های انسانی برساخته شده اند و این برساختگی نیز به گونه ای اجتماعی و در جریان کنش متقابل بین الذهنی است. (سلیمی، 1386: 34) مباحث هستی شناختی به وضوح کانون اصلی توجه برساخت گرایان را تشکیل می دهد. (مشیرزاده، 1386: 324) بر این اساس، برساخت گرایان از نظر هستی شناختی، واقعیت های اجتماعی را اموری ذهنی قلمداد می کنند که از مجموع قواعد، احکام، انگاره ها و غیره تشکیل شده است که این مفاهیم در طول زمان و در یک فضای جغرافیایی خاص تکوین یافته اند و متأثر از فرایندهای مختلف بوده اند تا به فرم و ساخت فعلی رسیده اند. (رشیدی، 1390: 110) این تغییر و اثرپذیری امری ایستا نیست بلکه دائماً در حال دگرگونی و بازتولید است. به همین سبب، برساخت گرایان جهان اجتماعی را در حال شدن می بینند. (متقی و کاظمی، 1386: 211)

همان گونه که کابالکوا می گوید برساخت گرایان، جهان و از جمله جهان بین المللی را یک «پروژه بر ساختن بی پایان» می دانند که برساختن آن بر زمینه ای از ادراکات و تلقی های زمینه مند فراهم می آید. (همان: 214) این ادراکات در حال تغییر در هر برهه زمانی و در هر فضای جغرافیایی، فرم هایی از تصورات و انگاره ها را به دست می دهند که برسازنده هویت افراد و گروه ها است. (رشیدی، 1390: 110) کنشگران براساس این انگاره ها و تصورات ذهنی، خود را از دیگران باز می شناسند و به مفهوم کیستی خود و دیگری نائل می شوند. کنشگران دارای هویت، بر اساس مجموعه تصوراتی که از خود و دیگری و فضای کنشگری دارند دست به کنش می زنند و در جهت کسب منافعی هستند که ریشه در همین انگاره ها و هویت ها دارند.

ژئوپلیتیک و برساخت گرایی


در علم جغرافیا و نیز جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک به عنوان زیرشاخه ای از آن، همانند برساخت گرایان می توان از دیالکتیکی میان طبیعت و جامعه سخن گفت. باید گفت رابطه انسان و طبیعت از نظرگاه جغرافیا رابطه ای متقابل است. همان طور که افراد و گروه ها در مکان های مختلف بر اساس ایده ها و ساختار معنایی خاص خود دست به تعامل با محیط اطرافشان می زنند، عوامل محیطی و مادی نیز در قالب و جایگاه هایی از فرصت ها، محدودیت ها و موقعیت های خاص ژئوپلیتیکی یک مکان یا سرزمین گرفته تا نمادها، مکان های عمومی و خصوصی و بناهای یادبود و غیره در چارچوب جغرافیاهای فرهنگی مختلف و مختص هر مکان در انگاره ها، کنش و شکل تعامل کنشگران انسانی خود را بازتولید می کنند.

همان طور که در رویکرد برساخت گرایی اعتقاد بر این است که هر ساختار معنایی مختص کنشگران خاص آن است که شاید برای کنشگرانی که خارج از آن ساخت هستند گنگ و نافهم باشد، در دانش جغرافیا نیز این واقعیت را حتی بهتر از هر علم دیگری می توان پیگیری کرد؛ به گونه ای که باید گفت هر ساختار معنایی برساخته شده در یک حیطه مکانی و در قالب فضایی خاص است و ریشه در جغرافیای فرهنگی آن مکان و سرزمین خاص دارد که این جغرافیای فرهنگی بر توصیف و تجزیه و تحلیل نحوه تفاوت و یکسانی در زبان، مذهب، اقتصاد، حکومت و دیگر پدیده های فرهنگی از مکانی به مکان دیگر تکیه دارد. (جردن و راونتری، 1380: 11) تکرار مداوم انواع خاصی از رفتارها، با مکان های خاصی در هم می آمیزد ... و چنین مکان هایی تجارب مشترک بین مردم و استمرار زمانی را فراهم آورده و تثبیت می کنند. (کرنگ، 1383: 145)

بنابراین کنشگران یک عرصه جغرافیای بر پایه این تصورات، انگاره ها و تجارب مشترک، به هویتی مشترک و مبتنی بر ساختار مکانی ـ فضایی خاصی قوام می بخشند که این هویت و ساختار معنایی به نوبه خود کنش این کارگزاران را کنترل کرده و جهت می بخشد. کنشگران اعم از افراد و دولت ها ریشه مکانی و سرزمینی دارند و همواره در مکان و فضای خاصی در حال کنش هستند. در بستر همین سرزمین، مکان و فضای جغرافیایی است که ساختارها شکل می گیرد، دگرگون و بازتولید شده و حتی از نو برساخته می شوند. (رشیدی، 1390: 100)

بنابر این مطالب، باید گفت رویکرد برساخت گرایی به برساخته بودن واقعیت اجتماعی ـ جغرافیایی باور دارد و این واقعیات در یک بستر مکانی و سرزمینی و در چارچوب فضایی خاص و نیز در تعاملی بین کنشگران و در ارتباط با ساختار اجتماعی ـ جغرافیایی فعلی و بر اساس ساختار معنایی دخیل در کنش ها که به دنبال منافع و سیاست های پیگیر آنها در محیط مادی هستند قوام می یابد که این ساخت حاکم خود در رفتار کنشگران عرصه بازیگری تأثیرگذار می باشد و به وسیله اعمال محدودیت از طریق قواعد و هنجارها در کنش کارگزاران، باعث ساخت یابی مجدد آنها می شود.

جهان اسلام و الگوهای اسلام گرایی


جریانات و الگوهای اسلام گرایی که در این مقاله به آنها پرداخته خواهد شد هر کدام ریشه در یکی از مذاهب اسلامی دارند و در بستر جغرافیاهای فرهنگی متفاوتی رشد کرده اند. در این مقاله نگارندگان سه الگوی کلی را مدنظر قرار داده اند. این الگوها عبارتند از: الگوی انقلاب اسلامی، الگوی اسلام سلفی یا افراطی و الگوی اسلام لیبرالی که خود به دو زیرشاخه مصری و ترکی تقسیم می شود. از دید برساخت گرایی هر کدام از این الگو ها دارای ساختار و نظام معنایی و هویتی و ساختاری از منافع است که هویت کلان این الگو را مشخص می سازد.

الگوی انقلاب اسلامی


خاورمیانه و شمال آفریقا طی دو دهه 1980 و 1990 شاهد ظهور، گسترش و گاه افول جریان های گوناگونی بوده است که خود را ذیل عنوان «اسلام گرا» تعریف می کردند. فعالیت این جریان ها، فارغ از نتایج آن، توجه سیاست مداران و تحلیل گران را بیش از گذشته به پدیده اسلام سیاسی جلب کرد. در این میان، تشدید فعالیت «جنبش های اسلام گرا» تنها پدیده ای نبود که جلب توجه می کرد، بلکه ظهور یک «دولت اسلام گرا» در ایران بسیار جذاب تر می نمود. ایران اینک به آزمایشگاه زنده ای برای آزمون توانایی و ظرفیت ایدئولوژی جدید، دست کم قرائت شیعی آن، درآمده بود. (نبوی، 1389: 8 و 9)

از نظر فیشر، با انقلاب 1357 (1979)، مؤمنان می توانستند معنویت و دینداری خویش را در قالب یک انقلاب در این جهان مادی فریاد بزنند؛ انقلابی که بر همه فریبکاری های تباه کننده و فساد گذشته فائق خواهد آمد و تحت رهبری آیت الله خمینی جامعه دینی را برخواهد انگیخت. (Fischer, 1980: 129)

انقلاب ایران نیز نتیجه بیداری اسلامی در برابر نظم جاهلی غربی و ایادی آن، یعنی رژیم پهلوی بود. انقلاب اسلامی ایران همواره به دنبال صدور انقلاب اسلامی به تمامی کشورهای جهان اسلام و بیداری مسلمانان و خیزش آنها علیه مستکبران بوده و هست. طبق نظر رهبران انقلاب اسلامی ایران سردمداران سکولار کشورهای مسلمان، این حکومت ها را غصب کرده اند و مردم مسلمان باید علیه آنها قیام و حکومت اسلامی را در مملکت خود برقرار کنند. در این راستا امام خمینی(رحمه الله علیه) در یکی از سخنرانی هایش کشورهایی مانند ترکیه را ایادی نظم جاهلی و استکبار جهانی محسوب کرده و وظیفه حکومت اسلامی می داند که مردم مسلمان را از اسارت این حکومت ها نجات دهند. (امام خمینی، 1362: 27 و 28)

انقلاب اسلامی ایران منتهی به حکومتی اسلامی شد که بر پایه مفاهیم اسلامی برنامه ریزی کرده و سیاست خارجی خود را نیز بر اساس هویت اسلامی بنا نهاده است. مفاهیم شهادت، ایثار، دفاع از مظلوم و ایستادگی در برابر ظلم و استکبار و کفر، نفی سبیل، پیوند دین و سیاست و توجه و الویت دادن به امت اسلامی در قیاس با ملت، همگی در متن سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران مشاهده می شود.

این کشور براساس همین اصول اسلامی و تفسیر شیعی خود به قطع رابطه با آمریکا به عنوان استکبار و نفی موجودیت رژیم صهیونیستی پرداخته است. این مسائل هزینه هایی را در بر داشته است که در برخی دوره های سیاست خارجی ایران سعی شده تا به نحوی در هویت کنشگران ایرانی بازاندیشی صورت گیرد. اما باید توجه داشت که آرمان های انقلاب اسلامی ایران و قانون اسلامی که مبنای عمل سیاسی در داخل و خارج کشور قرار گرفته است، حدودی را مشخص کرده است که به رغم تعامل با دنیای خارج می بایستی برای حفظ ارزش های انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی و جلوگیری از شکل گیری راه های نفوذ و سلطه استکبار غرب و شرق ـ نفی سبیل ـ کنشگران به حفظ هویت های اسلامی خود بپردازند.

در اینجا ما شاهد تضاد بین گفتمان انقلاب اسلامی و لیبرال دموکراسی غرب هستیم. این دو گفتمان، هم در هویت و ساختار معنایی و هم در ساختار منافع ناشی از این هویت ها با یکدیگر تعارض هایی دارند. گفتمان انقلاب اسلامی با نگاهی به ساختار دولت ـ ملت ها در گفتمان غربی به ساختار امتی در جهان اسلام توجه دارد و سعی در بازسازی و اتحاد در بین امت اسلامی پیامبر دارد. (افضلی، 1387: 50) این رویکرد انقلاب اسلامی ریشه در گذشته سیاسی تشیع از دوره های حکومت صفویه و قاجاریه و نیز آرمان های روشنفکران دینی ایرانی از جمله سید جمال الدین اسد آبادی دارد. (همان: 43؛ الگار، 1369: 302؛ کرمانی، 1363: 8)

گفتمان انقلاب اسلامی با ظهور خود، ساختار ژئوپلیتیکی استعمارزده و تحت حاکمیت لیبرال دموکراسی جهان اسلام و به ویژه منطقه خاورمیانه را به چالش کشید و با شعار بازگشت به اسلام و بازسازی گفتمان اسلامی، نوعی پویایی را در سطح ژئوپلیتیک منطقه به وجود آورد. اهداف کلی بیان شده از سوی گفتمان انقلاب اسلامی که سبب تغییر در نظم ژئوپلیتیکی در جهان اسلام و حداقل خاورمیانه شد به این شرح هستند:

ـ استقرار حاکمیت اسلام و حفظ وحدت جهان اسلام؛

ـ مبارزه با دشمنان اسلامی، استعمارگران و استثمارگران سرزمین های اسلامی؛

ـ مبارزه با ظلم، سلطه و استعمار در سطح جهانی؛

ـ کمک به نهضت های اسلامی، انسانی و رهایی بخشی در سطح جهان؛

ـ استقرار صلح و آرامش در جهان از راه براندازی ظلم، سلطه و استعمار و غیره. (فاضلی نیا، 1385: 113)

جمهوری اسلامی ایران و الگوی انقلاب اسلامی به عنوان تنها الگوی اسلامی است که از یک سو به دنبال ایجاد تعامل با کشورهای غیر معارض ـ مانند چین و روسیه و غیره ـ و کشورهای دوست ـ مانند عراق، سوریه و غیره ـ و نیز سایر کشورهای اسلامی ـ به رغم رقابت و حمایت برخی از آنها از غرب مانند ترکیه، عربستان، قطر و غیره ـ و از سوی دیگر درصدد ایجاد توازن قوا با غرب به وسیله توسعه اقتصادی، سیاسی و نظامی خود است تا به جای اجبار به تغییر ساختار هویتی خود، به تثبیت خود در ساختار ژئوپلیتیکی منطقه ای و جهانی بپردازد.

الگوی انقلاب اسلامی با تکیه بر مفاهیم صدر اسلام و تأکید بر ایجاد حکومت اسلامی به شیوه اسلامی و زدودن مفاهیم گفتمان لیبرال دموکراسی و اتحاد مسلمانان در قالب امت اسلامی و عبور از مرزهای دولت ـ ملت ها که مفهومی غربی است، هویت خود را به عنوان الگویی مطابق با اسلام معیار ـ به قولی اسلام نـاب ـ شکل بخشیده است. بنابراین به لحاظ ژئوپلیتیکی، این الگو به واسطه هویت مستقل اسلامی در برابر هویت ها و گفتمان لیبرال دموکراسی غرب و نیز قرابت با اسلام معیار، الگوی مناسبی در چارچوب جغرافیای فرهنگی و ژئوکالچر اسلامی قلمداد می شود.

الگوی انقلاب اسلامی ایران به واسطه شکل دهی به محور مقاومت در برابر کشورهای غربی و متحدانش و نیز فعال سازی ظرفیت های اعتراضی مسلمانان و به ویژه شیعیان، سبب شکل گیری یک هارتلند فرهنگی منطبق بر هارتلند (سرزمین قلب) انرژی جهان شده است که هم از نظر معنایی و هویتی و هم از نظر مادی و منافع در منطقه و جهان، غرب را به چالش کشیده است.

امروزه الگوی اسلام گرایی انقلاب اسلامی سبب شکل گیری یک ژئوپلیتیک چند لایه ژئوکالچر (فرهنگ اسلامی، شیعی، انقلابی، سلطه ستیز و غیره)، ژئواکونومیکی (موقعیت محوری دسترسی به بازارهای انرژی و غیره، منابع انرژی و هارتلند انرژی و غیره) و سیاسی ـ امنیتی و غیره شده است. از دید برساخت گرایی، این انطباق ساختارهای معنایی ـ هویتی و ساختارهای مادی و منافع بیانگر شکل گیری یک ساختار ژئوپلیتیکی منسجم تحت عنوان الگوی انقلاب اسلامی است.

الگوی اسلام سلفی؛ خوانش افراطی از اسلام


سلفی ها مسلمانان متعصب و تندروی هستند که پس از رحلت پیامبر(ص) و در زمان حکومت خلفای راشدین رشد کردند و از همان زمان دارای ایدئولوژی و نگاهی سلبی نسبت به غیر مسلمانان و حتی دیگر مذاهب اسلامی بودند.

جنبش سلفی به این معنا قدمتی هزار ساله دارد و به زمان احمدبن حنبل، پیشوای مذهب حنبلی، باز می گردد. دستاویز آنان حدیثی از پیامبر(ص) است که طبق آن، تداوم اسلام حقیقی را تنها تا دو نسل پس از پیامبر می دانند و معتقدند که پس از آن، اسلام تحریف شده است. لذا آنان خود را پیروان «سلف صالح» می دانند که نماینده اسلام حقیقی است. این جنبش در اندیشه های ابن تیمیه نمود یافت و در جهان معاصر توسط محمدبن عبدالوهاب در قالب جنبش وهابیت صورت بندی شد. اعضای القاعده نیز بیشتر پیرو وهابیت یا گرایش های نزدیک به وهابیت هستند که به طور کلی می توان آنها را تحت عنوان «سلفی» بازشناسی کرد.

بر این اساس، ایدئولوژی القاعده بر چهار رکن «غرب ستیزی، سلفی گری، رادیکالیزم و شیعه ستیزی» استوار است. (اسماعیلی، 1385: 8) سلفی ها و وهابیان، شیعیان و غربی ها را صفویان و صلیبیان می دانند و می گویند که «تاریخ دارد تکرار می شود». (حیدری، 1388: 87) نفوذ این جریان همچنان رو به رشد است و به موازات دخالت و نفوذ غرب و آمریکا در خاورمیانه، گروه های افراطی مانند القاعده و دیگر گروه های تندرو سلفی ـ وهابی هم به مرور رهبری فکری ـ سیاسی و ایدئولوژیک افکار عمومی ناراضی از غرب را در بسیاری از مناطق جهان اسلام بر عهده می گیرند. این می تواند تهدید جدی برای جهان اسلام باشد.

در اشاره کوتاهی که به ریشه ها، اهداف و رفتارهای سلفی ها شد، مشخص می گردد که این نحله فکری که بعداً در قالب مکتب و جریان های سیاسی خود را نشان داد، ناشی از انحراف در سوء برداشت از قوانین و احکام و هنجارهای اسلامی است. از دیدگاه برساخت گرایی، این جریان در طول زمان به یک جریان با هویت مستقل و با احکام و قوانین تنظیمی و تکوینی تبدیل شد و افراد و گروه های معتقد به آن، خود را به عنوان کنشگرانی مستقل معرفی کردند.

سلفی ها نخستین بار در پیمانی که میان محمد بن سعود و محمد بن عبدالوهاب بسته شد، (همان: 100) توانستند به قدرت سیاسی و مالی زیادی دست یابند و این امر شروعی برای ساختن هویت سیاسی آنان در کنار هویت ایدئولوژیکی بود که قبلاً طی مدت زمانی طولانی و در مراحل مختلف برساخته شده بود.

سلفی ها با شروع جنگ افغانستان علیه اشغالگری شوروی با حمایت مالی آل سعود به این منطقه روی آوردند و در کنار جهاد، به بسط انگاره ها و احکام سلفی در بین مردم پاکستان، افغانستان و بعدها نیز آسیای مرکزی پرداختند و کم کم با حمایت های مالی عربستان به دیگر نقاط جهان اسلام نیز نفوذ کردند. آنان به وسیله حمایت مالی قوی آل سعود به انتشار انگاره ها، تصورات و جهان بینی خود به جغرافیای جهان پرداختند و در اثر این تلاش ها شبکه ای از سلفی گری با طیفی از عقاید افراطی اما با هویتی وهابی در جهان شکل گرفت.

همان طور که از نظر برساخت گرایی هر عملی نتایج خواسته و ناخواسته ای در بر دارد، در ادامه تکوین و تکامل جریان افراطی سلفی و با ظهور سلفی های انقلابی، خود آل سعود نیز از سوی این طیف جدید مورد هجمه قرار گرفت. وهابیت سنتی مهم ترین موضع خود را علیه تشیع گرفته بود و از حمایت آل سعود برخوردار بود و غرب نیز برای تحت فشار قرار دادن ایران شیعی با این جریان همراه شده بود. اما وهابیت جدید و انقلابی، تحت تأثیر اندیشه های سید قطب و اندیشمندان دیگر اخوانی، بزرگ ترین دشمن خود را غرب و ایالات متحده می دانست و حاکمان هم دست با غرب را نیز مشرک می دانست و آل سعود را از قوانین متضاد با شرع و بستن پیمان های ضد دینی با غرب بر حذر داشتند. (دکمیجان، 1377: 264 و 265)

این اعتراضات ضد سعودی از زمان رشد درآمدهای نفتی و سرمایه گذاری های کلان آل سعود و ورود گسترده غربی ها به این کشور و شکل گیری بحران فرهنگی در عربستان شدت گرفت (حیدری، 1388: 106) و در دهه 1990، با کاهش درآمد های نفتی، نابرابری های اقتصادی، تأثیر جریان مدرنیزم و فرهنگ غربی، اتکای پادشاهی به غرب برای تأمین امنیت خود و تضادهای ناشی از آن میان گرایش غرب گرایانه رژیم از یک سو و حمایت از سلفی گری در داخل و خارج از سوی دیگر و تأثیر خیزش رو به رشد اسلام گرایی بیرونی و اندیشه های اسلام گرایانی چون سید قطب و محمد قطب بر سعودی ها، با شکل گیری مشخص سلفی گری جدید به اوج خود رسید.

سلفی ها در کل، با طراحی شعارهایی ضد سایر مذاهب اسلامی، به ویژه تشیع و نیز ستیزه جویی با غربی ها، به عنوان جریانی رادیکال شناخته شده اند و نوعی از اسلام گرایی را ترویج می کنند که به گواه بسیاری از علمای مذاهب اسلامی دارای انحراف تاریخی است و بسیاری از آن تحت عنوان خوارج زمان یاد کرده اند. از منظر برساخت گرایی، این جریان در هویت و ساختار معنایی دارای هویتی متمایز با دیگر مسلمانان و دارای بدعت های مشخصی است و بر اساس این هویت و انگاره های خاص، فتواها و دستورات و قوانینی را برای مقابله و ستیز با دشمنانی که مشخص نموده، تنظیم کرده است. منافع ناشی از ساختار معنایی این جریان نیز به وسیله همین قوانین و دستورات مشخص شده است و راه های توسعه خود را در نفی دیگر مذاهب و نیز بازیگران غربی قرار داده است.

اگر چه این جریان به واسطه تعاملی که با محیط بین الملل داشته مجبور به تعدیل قوانین خود شده است لیکن همچنان وجود و هویت خود را در نفی یکسری هویت های دیگر و تعارض با بازیگران دیگر می داند. این جریان فکری و سیاسی امروزه نه دارای روابط خوبی با جهان اسلام و نه جهان غرب است و برای جریانات اسلامی دیگر مانند الگوهای اسلام گرایی انقلاب اسلامی ایران و نیز اسلام گرایی ترکیه و مصر نیز هزینه ها و مشکلاتی را در بر دارد. به دلیل مخالفت مسلمانان با غرب و عدم وجود آگاهی فراگیر در بین مسلمانان، این نوع تفکر افراطی مورد اقبال تعداد قابل توجهی از مسلمانان کشورهای مختلف اسلامی قرار گرفته است.

ساختار ژئوپلیتیکی این الگوی اسلامی (انحرافی) در تضاد با ساختار ژئوپلیتیکی دیگر الگوهای اسلام گرایی قرار دارد و دال مرکزی هویت آنان بر تشنج زایی و هزینه زایی برای جهان اسلام است و هویت سازنده ای را از خود به نمایش نمی گذارد. به طور کل، هویت و منافع این جریان فکری ـ سیاسی افراطی از نوع سلبی بوده و لازمه وجود آن بر نفی دیگر هویت ها و منافع ناشی از آنهاست.

در کل باید گفت از یک طرف سلفی ها یا وهابیان سنتی که با رژیم آل سعود هم پیمان هستند به رغم افراطی گری، به دلیل همراهی عربستان با قدرت های غربی، به ویژه آمریکا، در برابر غرب از خود تسامح نشان می دهند. این جریان به دلیل وابستگی به کمک های مالی آل سعود از تقابل با غرب و منافع آن خودداری می کند و بیشتر در تقابل با جریان ها و مذاهب اسلامی قرار دارد. مهم ترین تقابل این جریان با شیعیان است. وهابیت سنتی با نفوذ در کشورهای خاورمیانه سعی در ایجاد فشار بر تشیع دارند. اما در این میان سلفی ها یا وهابیان انقلابی نیز هستند که به دلیل تقابل با آل سعود و اعتراض به سیاست های غربی این کشور در برابر منافع غرب ایستاده و دشمن اصلی خود را غرب می داند.

بنابراین، وهابیت خود به دو گروه با جهت گیری های مختلف تقسیم می شود که در خشونت و افراطی گری با یکدیگر مشترکند. وهابیت سنتی با ایجاد اختلاف در مذاهب اسلامی به تهدید منافع کشورهای اسلامی به ویژه ایران می پردازد و وهابیت انقلابی نیز با ارائه هویتی ستیزجویانه از اسلام، سبب تحریک غرب در مفهوم سازی هایی مانند بنیادگرایی اسلامی، تروریزم دینی در خاورمیانه، تروریزم دولتی در خاورمیانه اسلامی و غیره شده است که این نوع از اقدامات نیز متوجه منافع کشورهای اسلامی می شود و از روند تنش زدایی در منطقه و جهان می کاهد.

آنچه در مورد این الگوی اسلام گرایی که خوانشی افراطی و انحرافی از اسلام دارد، می توان گفت که الگوی مذکور نه تنها در جهت بهبود وضعیت مسلمانان و تقویت گفتمان اسلامی در برابر گفتمان لیبرال دموکراسی غربی اقدامی انجام نداده است، بلکه در جهت ایجاد اختلاف و چندپارگی در ژئوپلیتیک جهان اسلام و شکل دادن به جبهه های معارض در بین مسلمانان حرکت کرده است. این رفتار سلفی ها توسط غربی ها نیز دامن زده شده است. دلیل حمایت غرب از بنیادگرایی، بالاخص بنیادگرایی پیوند خورده با وهابیت نیز برخاسته از اهداف غرب در قبال جهان اسلام است. غرب برای پیگیری مقاصد خود، یعنی تضعیف کامل جهان اسلام و عرب از راه شعله ور کردن اختلافات داخلی و عمدتاً فرقه ای و ایجاد مشاجرات بر سر پیوستگی سازمانی، از این دست بنیاد گرایی ها حمایت می کند. (قائمی نیک، 1391: 73)

الگوی اسلام گرایی سلفی به واسطه غربی ها ابزاری برای حضور در منطقه استراتژیک جهان اسلام شده است. غربی ها به بهانه مبارزه با سلفی ها در افغانستان و مبارزه با القاعده و به اصطلاح خودشان تروریزم اسلامی در خاورمیانه، اقدام به حمله نظامی به افغانستان و عراق کردند و در کشورهایی مانند آذربایجان و آسیای مرکزی پایگاه های نظامی و جاسوسی تأسیس کردند. این سیاست غربی ها برای کنترل بازارهای خاورمیانه و دسترسی به منابع انرژی فسیلی در مناطق غنی جهان اسلام، از جمله خاورمیانه، حوزه خزر و شمال آفریقا است.

سلفی ها با اقدامات افراطی خود و با دامن زدن غرب و کشورهای عربی مانند عربستان و قطر به رفتارهای خشونت آمیز آنها، زمینه را برای شکل گیری یک ژئوپلیتیک شکننده ناشی از بحران معنایی و مادی و منافع (یعنی حاصل جمع ژئوکالچر، ژئواکونومی و مسائل سیاسی و امنیتی ناشی از آن)، به سود غرب فراهم کرده اند.

بنابراین سلفی گری و وهابیت بر عکس الگوی اسلام گرایی انقلاب اسلامی، سبب انشقاق بین کشورهای اسلامی می شود و مسئله وحدت جهان اسلام را با تهدید مواجه می کند. این الگو بدین وسیله راه را برای حاکمیت غرب بر جهان اسلام فراهم می کند. هر چه این الگو بیشتر در محیط ژئوپلیتیکی اسلام تبلیغ و اشاعه شود، شکنندگی بیشتری در ژئوپلیتیک جهان اسلام ایجاد می کند و مسلمانان را از اهداف بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام باز می دارد.

ازاین رو، این مدل به مثابه ابزاری در دست گفتمان لیبرال دموکراسی برای فشار بر جهان اسلام به بهانه بنیادگرایی اسلامی و تروریزم در جهان اسلام از یک سو و تفرقه بین مسلمانان و انزوای ژئوپلیتیکی الگوهای اسلام گرایی دیگر مخصوصاً الگوی انقلاب اسلامی از سوی دیگر می شود.



افشین متقی: استادیار دانشگاه خوارزمی.
مصطفی رشیدی: دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی.



منابع و مآخذ

الإخوان المسلمون: نرفض الدوله الدینیه لأنها ضد الإسلام، (9 فوریه 2011، وب سایت رسمی عربی اخوان المسلمین: http://www.ikhwanonline.com/Article.aspx?artid=78885&secid=211.
اسماعیلی، حمید رضا، 1385، «پیامد سلفی گری القاعده در جهان اسلام»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال هفتم، شماره 28، زمستان85 .
افضلی، رسول، 1383، چشم انداز جامعه مدنی در خاورمیانه، تهران، انتشارات بشیر علم و ادب.
ــــــــــــــ ، 1387، «جغرافیای فرهنگی دولت سرزمینی در ایران»، پژوهش های جغرافیای انسانی، شماره 66.
افضلی، رسول و افشین متقی، 1390، «بررسی و تبیین ژئوپلیتیکی اسلام گرایی اعتدالی در سیاست خارجی ترکیه از سال 1995 تا 2011، با رویکرد برساخت گرایی»، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره چهارم.
امام خمینی، سید روح الله، 1362، در جستجوی راه از کلام امام: از بیانات و اعلامیه های امام از سال 1343 تا 1361، تهران، امیرکبیر.
ج‍ردن، ت‍ری ول‍س‍ت‍ر راونتری ، 1380، م‍ق‍دم‍ه ای ب‍ر جغرافیای ف‍ره‍نگی ، ترجمه س‍ی‍می‍ن ت‍ولایی و م‍ح‍م‍د س‍لی‍م‍انی، پ‍ژوهشگاه ف‍ره‍ن‍گ ، ه‍ن‍ر و ارت‍ب‍اطات .
حیدری، محمد شریف، 1388، «سلفی گری نوین در تقابل با راهبرد وحدت اسلامی»، مجله طلوع، سال هشتم، شماره 27.
دکمیجان، هرایر، 1377، جنبش های اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمه دکتر حمید احمدی، تهران، کیهان.
دیتل، ویلهلم، 1376، جهاد در راه خدا (بررسی روند خیزش های اسلامی معاصر)، ترجمه جواد کرمانی و سکینه کرمانی، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان.
رشیدی، مصطفی، 1390، کردارهای جغرافیایی و تبیین سیاست خارجی به عنوان کرداری ژئوپلیتیکی، پایان نامه کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران.
سلیمی، حسین، 1386، «نگرشی سازه انگارانه به هویت ملی در ایران»، فصلنامه مطالعات ملی، سال هشتم، شماره 3.
سیدقطب، 1389 ق، ما چه می گوئیم؟، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، قم، شفق.
فاضلی نیا، نفیسه، 1385، «علل نگرانی غرب از انقلاب اسلامی (با تأکید بر عنصر ژئوپلیتیک شیعه)»، مجله علوم سیاسی، سال نهم، شماره سی و ششم، زمستان85 .
فلاح، رحمت الله، 1386، «سایه القاعده در ترکیه»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال هشتم، شماره های 31 ـ 30.
قائمی نیک، محمدرضا، 1391، «شرح کتاب اروپا مداری: نظریه فرهنگی سرمایه داری مدرن»، نوشته سمیر امین، با ترجمه موسی عنبری، کتاب ماه علوم اجتماعی، خرداد و تیر91.
کاظمی، علی، 1382، «شبکه تروریستی القاعده، تبلیغات سیاه» چالش امنیت ملی ایران، ماهنامه نگاه، سال 4، شماره 35.
کرمانی، ناظم الاسلام، 1363، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعدی سیرجانی، ج 2، تهران، نشر آگاه.
کرنگ، مایک، 1390، جغرافیای فرهنگی، ترجمه مهدی قرخلو، تهران، سمت.
الگار، حامد، 1369، دین و دولت در ایران، نقش علما در دوره قاجاریه، ترجمه ابواقاسم سری، تهران، قومس.
لطفی، منا، 1388، «جنبش گولن؛ اسلام اجتماعی با اسلام سیاسی تقیه جو»، سایت راسخون، 3 تیر 1388، موجود در: http://rasekhoon.net/article/print-31704.aspx
متقی، ابراهیم و حجت کاظمی، 1386، «سازه انگاری، هویت، زبان و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره 37، شماره 4.
متقی، افشین، 1390، تبیین ژئوپلیتیکی اسلام گرایی در سیاست خارجی ترکیه با رویکرد برساخت گرایی، رساله دکتری جغرافیای سیاسی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران.
مشیرزاده، حمیرا، 1386، تحول در نظریه های روابط بین الملل، تهران، سمت.
نبوی، عبدالامیر، 1389، «ظهور و دگرگونی جرین های اسلام گرا؛ مروری بر رویکردها و نظرات»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال یازدهم، شماره 42، تابستان89 .
هانتر، شیرین، 1381، «اسلام گرایی: نقش سیاسی جنبش های اسلام گرا در خاورمیانه معاصر»، ترجمه پرویز کریمی ناصری و مریم سلمان یزدی، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال نهم، شماره 1.


فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی 34

ادامه دارد...
کد مطلب : ۴۶۵۱۱۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما