۰
يکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۴
جریان‌شناسی سلفی‌گری هندی و تطبیق مبانی آن با سلفی‌گری وهابی - بخش دوم و پایانی

مهم‌ترین شاخصه‌های فکری و عملی سلفی‌گری هندی

مهم‌ترین شاخصه‌های فکری و عملی سلفی‌گری هندی
محمدرضا حکیمی درباره آثار سوء و مخرب کتاب تحفه اثنی عشریه می‌نویسد:

او بدون رعایت جانب حق و حقیقت و بدون در نظر گرفتن واقعیت‌های تاریخ اسلام و سنت صحیح و آیات ولایت و حقایق وحی و احادیث معتبر و بدون پاسداری معارف سنت نبوی و بدون رعایت حقوق پیامبر و آل او و بدون ملاحظه حدود علم حدیث و بدون توجه به مصالح امت و مسائل دنیای اسلام و حق برادری شیعه و بدون اهمیت‌دادن به بهره‌برداری وسیع استعمار از چنین تألیفی، کتاب خویش را نوشت (حکیمی، 1359: 116).

3. 1. 3. سید احمد باریلی

سید احمد عرفان (1201-1246 ه.ق.) فرزند محمد عرفان از اخلاف سید قطب محمد در الاه‌آباد هند به دنیا آمد. او در هفده‌سالگی به دهلی رفت و به حلقه مریدان شاه عبدالعزیز دهلوی پیوست. در سال 1223 ه.ق. پس از بازگشت به «رأی بریلی» و تشکیل خانواده به زندگی بر اساس سنت و طریقت نبوی روی آورد (انوشه، 1380: 4/114).

سید احمد، از ابتدا، شوق جهاد با کفار، به‌ویژه انگلیسی‌ها، را داشت. از این‌رو در سال 1224 ه.ق. به سپاه نواب امیرخان، که حاکم توتک بود، پیوست (همان: 115).

سید احمد باریلی اصلی‌ترین شاگرد و ادامه‌دهنده راه شاه عبدالعزیز دهلوی بود. همان‌گونه که پیش‌تر بیان شد، او به همراه شاه عبدالعزیز سازمان جنبش مجاهدین را، که حرکتی سازمان‌یافته و مسلحانه بود، تشکیل داد و در راه مبارزه با استعمار انگلیس تلاش‌های بسیار کرد و سرانجام در سال 1831 به دست سیک‌ها و با پشتیبانی انگلیس کشته شد. از آن پس سید احمد باریلی به عنوان اسطوره جهاد مطرح شد و به سید احمد شهید شهرت یافت و در سال‌های بعد به عنوان نماد مبارزه‌های مکتب سلفی‌گری هندی معرفی شد (علی‌زاده موسوی، 1391: 1/113).

سید احمد در روش خود مبتنی بر پیروی از سنت محض و طریقت سلف بود. از جمله اموری که از منظر او بدعت تلقی می‌شد تقدیس پیامبران و اولیای الاهی و مراسم تعزیه شیعیان بود. همچنین، سجده بر قبور و استغاثه و طلب حاجت از آنها و نذر و نیاز به اولیا از جمله اموری بود که وی آنها را جایز نمی‌دانست. او قائل به تفضیل حضرت علی (ع) نبود و با بزرگ‌داشت مقام امام حسین (ع) مخالفت می‌کرد و یکی از عوامل ورود این‌گونه بدعت‌ها به اسلام را تعامل با هندوان می‌دانست.

از ویژگی‌های سید احمد مقیدبودن او به طریقه صوفیانه بود. او روش انبیا و اولیا را مکمل یکدیگر تلقی می‌کرد و همین ساختار فکری او را از جهتی از سلفی‌گری وهابی دور می‌کرد. اعتقاد به وساطت اولیا در انجام‌دادن افعال الاهی از نگاه او شرک تلقی می‌شد (فرمانیان، 1386: 670).

سید احمد باریلی مشاوره با برهمن‌ها و توسل به طالع‌بینی‌ها را مردود اعلام کرد. همچنین، ازدواج مجدد زنان بیوه مسلمان را، که در آن زمان در سایه معاشرت با هندوان عملی قبیح تلقی می‌شد، ترویج داد (هاردی، 1369: 78).

او در سال‌های 1821-1824 در تقابل با فتوای برخی علما مبنی بر واجب‌نبودن حج در شرایط کنونی به همراه یاران خود به حج رفت و پس از بازگشت به هند، نهضت اصلاحی خود را بر اساس اصل توحید و نفی شرک و بدعت آغاز کرد و بر مبنای ایمان به قرآن و سنت در پی احیای اسلام راستین برآمد. سید احمد در سال 1827 با لقب «امام» و «امیرالمؤمنین»، ضمن ارسال نامه به حاکمان آسیای مرکزی آنها را به پذیرش خلافت خود دعوت کرد و در همین دوران بود که در جنگ با سیک‌ها کشته شد. بعد از کشته‌شدن او نهضت با عنوان «طریقه محمدیه» ادامه یافت. بعد از مرگ وی، گروهی از پیروانش او را «مهدی موعود» خواندند که زنده است و مجدداً ظهور خواهد کرد (فرمانیان، 1386: 671).

نکته مهم اینکه در اسناد بریتانیا همواره از پیروان سید احمد باریلی به عنوان وهابی یاد شده است (هاردی، 1369: 118). البته برخی اندیشمندان، اسماعیل دهلوی، صاحب کتاب تقویه الایمان را که با تألیف کتاب مذکور، وهابی‌گری را به هندوستان آورد نیز در تثبیت این جریان مؤثر می‌دانند.

3. 2. جنبش‌ها و مکاتب و مدارس

در بخش اول این نوشتار، شخصیت‌های تأثیرگذار در ترویج تفکر سلفی‌گری در شبهه‌قاره هند را بررسی کردیم و در ادامه بحث، جنبش‌ها و مکاتب فکری متأثر از رویکرد سلفی‌گری و وهابیت را در شبه‌قاره هند بررسی و تحلیل می‌کنیم.

3. 2. 1. جنبش فرائضی

این جنبش، که به موازات جنبش وهابیت و با برخی تأثیرات از آن شکل گرفت، به دست حاجی شریعت‌الله (1178-1246 ه.ق.) پایه‌گذاری شد. وی حدود نوزده سال از عمر خود را در حجاز گذراند و در این ایام تحت تأثیر مفاهیم و آموزه‌های وهابیت قرار گرفت. شریعت‌الله به همراه فرزندش محسن، که در بین مردم هند به دودو میان (Dudu Miyen) مشهور بود، رهبری جنبش فرائضی را بر عهده گرفت (اسپیر، 1387: 2/312). گرایش این جنبش به سمت ایجاد جامعه‌ای بینادگرا، همچون جامعه عصر خلفای راشدین بود و علی‌رغم اینکه از نظر فقهی مسبوق به فرقه حنفی بود، اما تأکید اصلی آن اقتدای مسلمانان به قرآن و سنت در انجام کامل فرایض خود به دور از هر گونه کفر و بدعت بود و وجه تسمیه این جنبش نیز از همین رویکرد اتخاذ شده است (هاردی، 1369: 80-81).

پیروان جنبش فرائضی معتقد بودند مادامی که حکومت در چنگال انگلیسی‌ها است، نمازهایی چون نماز جمعه و نماز عید نباید برگزار شود. اکثر پیروان این جنبش را روستاییانی تشکیل می‌دادند که از طرف سران این جنبش به پرداخت‌نکردن مالیات و تصرف اراضی دولتی تشویق می‌شدند. این گروه زمین را ملک خدا و محصول کار روی آن را متعلق به کشاورز می‌دانستند و از این حیث با پرداخت هر گونه مالیاتی مخالف بودند (همان: 80-81).

3. 2. 2. مکتب اهل‌الحدیث

اصلی‌ترین رهبران و بنیان‌گذاران مکتب اهل‌الحدیث صدیق‌خان و نذیر حسین بودند. این دو مبنای ایمان را صرفاً اعتقاد به حدیث، مخصوصاً احادیث نبوی می‌دانستند. پیروان این جنبش به هیچ یک از مذاهب اربعه فقهی مقید نبودند و به همین جهت به آنها غیرمقلد گفته می‌شد. آنها معتقد بودند هر مسلمانی بر اساس میزان استعداد خود قادر به استخراج و استنباط احکام از قرآن و حدیث است و از این‌رو اجتهاد را امری عمومی و فراگیر در بین مسلمانان می‌دانستند (شیخ‌عطار، 1381: 318).

اهل‌الحدیث حتی مقید به اجماع فقهای سلف هم نبودند و در بحث توحید به روش و سنت شاه‌ولی‌الله دهلوی پای‌بند بودند و از این‌رو شرک را در هر لباسی قبیح و بدعت را امری متناقض با سنت پیامبر (ص) تلقی می‌کردند. البته تفسیر آنها از اصل توحید بسیار افراطی و سخت‌گیرانه بود، به نحوی که هر گونه آداب و رسوم رایج در بین مسلمانان، مثل توسل، زیارت و ...، را بدعت و متناقض با آموزه‌های دین و سنت پیامبر (ص) می‌دانستند.

به انحصار مطلق علم غیب برای خداوند معتقد بودند و اعمالی چون جشن میلاد اولیا و بزرگان و زیارت قبور را حرام می‌دانستند و بدعت به شمار می‌آوردند. عقاید این گروه بسیار به وهابیت نزدیک است. از جمله مهم‌ترین مدارس این فرقه می‌توان به مدرسه سلفیه و محمدیه اشاره کرد (جبرئیلی، 1391: 303).

در دل این مکتب، گرایش دیگری تحت عنوان اهل‌القرآن یا قرآنیون به دست غلام نبی، معروف به عبدالله جَکرالَوی، در سال 1902 به وجود آمد که فقط به یک منبع اعتقاد و اتکا داشتند و آن هم قرآن بود و حدیث را مختص کسانی می‌دانستند که هم‌عصر پیامبر (ص) می‌زیسته‌اند (احمد، 1367: 19؛ مورگان، 1344: 406). قرآنیون، همچون سلفیه و وهابیت، اعتقادی به شفاعت نداشتند. آنها منکر حیات برزخی بودند و هر گونه معجزه‌ای را برای پیامبر (ص) انکار می‌کردند و برای ایشان قائل به مقام عصمت نبودند (جبرئیلی، 1391: 307).

همان‌گونه که بیان شد، و از نام اهل‌الحدیث پیدا است، منابع استنباط احکام فقهی از دید آنان منحصر در قرآن و سنت است و از این‌رو اجماع و آرای عالمان و فقهای نخستین را نقد می‌کردند و این نقدهای مکرر اهل‌الحدیث قداست هزارساله امامان فقه را تحت‌الشعاع قرار داده بود. بنا برگفته یکی از عالمان این مکتب، به نام احسان الاهی ظهیر: «تقلید از علما و اندیشمندان نسل یا مقطع زمانی خاصی، نه‌تنها جایز نیست، بلکه نادرست و اشتباه است» (دسکوی، 1990: 100).

امثال این دیدگاه‌ها و اعتقادات، قرابت اهل‌الحدیث به وهابیت را بیشتر می‌کند. آنان همچون وهابیت تقلید را جایز نمی‌دانند و اعتقادی به ائمه فقهی اهل سنت ندارند و با ملاک قراردادن ظاهر احادیث و تکیه بر نقل‌گرایی افراطی، جایگاهی برای عقل قائل نیستند. همین روش فکری باعث شده است این جریان همچون وهابیت اعتقادات مسلمانان را نقد کند.

3. 2. 3. مکتب دیوبندیه

پس از شاه‌ولی‌الله دهلوی، سلفی‌گری در هند در دو حوزه عملی یا جهاد و حدیث‌گرایی استمرار داشت تا اینکه این دو حوزه در قرن نوزدهم جریانی را پدید آورد که به مکتب دیوبندیه معروف شد. محمد قاسم نانوتوی (1248-1298 ه.ق.) و رشید احمد گنگوهی (1244-1323 ه.ق.) از اولین بنیان‌گذاران این مکتب در هند بودند. دیوبند منطقه‌ای در ایالت اوتراپرادش هند است. در سال 1284 ه.ق. مدرسه‌ای به نام دارالعلوم در این منطقه تأسیس شد که بعدها به مدرسه دیوبندیه شهرت یافت (طیب، 1430: 160-161؛ علی‌زاده موسوی، 1391: 1/114).

هدف از برپایی مدرسه دیوبند، که بنیان‌گذاران اصلی آن حنفی‌مذهبانی سخت‌گیر و دقیق بودند، تجدید حیات اعتقادی مسلمانان هند و مبارزه با سلطه بریتانیا بود. زیرا انگلستان در آن زمان با تسلط بر آموزش و پرورش سعی در توسعه روش آموزش غربی و نهادینه‌کردن استعمار در هند داشت.

همان‌گونه که بیان شد، افرادی چون مولوی محمد قاسم نانوتوی، رشید احمد گنگوهی، شیخ ذوالفقار علی دیوبندی، حاج عابد حسینی دیوبندی، شیخ محمد یعقوب نانوتوی، و شیخ فضل‌الرحمان عثمانی دیوبندی در شکل‌گیری مکتب دیوبندیه نقش اساسی داشتند. مکتب دیوبندیه با تأسیس مدارس سنتی می‌کوشید از تأثیرگذاری روش آموزشی که در آن زمان انگلیسی‌ها به دنبال آن بودند جلوگیری کند. به دلیل حمایت عالمان دینی و پیروی مردم از مکتب دیوبند، این جریان به‌سرعت رشد کرد و مدرسه‌های دیوبندی در مناطق مختلف هند تأسیس شد (جبرئیلی، 1391: 307-308؛ علی‌زاده موسوی، 1391: 1/115).

مکتب دیوبند، آمیزه‌ای از تفکرات شاه‌ولی‌الله دهلوی و شاه عبدالعزیز دهلوی بود و این مسئله با تحلیل مبانی اعتقادی این مکتب به‌آسانی دیده می‌شود. پیروان این مکتب در فهم و استنباط مسائل شرعی متکی بر چهار منبع هستند: قرآن، سنت پیامبر (ص) و سلف صالح، اجماع، اجتهاد؛ البته با توجه به این اصل که همه این منابع در یک مرتبه قرار ندارند و دو منبع نخست تشریعی، و دو منبع دیگر تفریعی‌اند (طیب، 1430: 115).

از منظر دیوبندیان، عقل صرفاً ابزاری برای اثبات مسائل اعتقادی و احکام فقهی است و نمی‌توان آن را در مرتبه مصدر و منبع برای کشف احکام قرار داد. همان‌طور که ملاک تشخیص صحیح و ناصحیح نیز صرفاً منابع نقلی است، عقل نیز همچون سایر حواس انسان ابزاری در خدمت نقل است، با این تفاوت که بر سایر حواس انسان امتیاز ویژه‌ای دارد (همان: 208). تعبیر آنان از واژه «عقل» هم در حد عقل شرعی است که در قران از آن به «لُب» تعبیر شده است، نه عقل طبیعی یا عقل بشری که از نظر آنان هیچ منزلتی در شرع و هیچ نقشی در خدمت به نقل ندارد (جبرئیلی، 1391: 309).

اعتقاد به صحابه و سلف صالح نیز در مبانی فکری پیروان مکتب دیوبندیه جایگاهی ویژه دارد. صحابه معیار تشخیص حق از باطل و چراغ هدایت‌اند و در تقوا و تهذیب نفس از سایر مردم پیش‌ترند و هیچ‌کس همچون آنان مرضی خداوند نیست و به دلیل همین جایگاه ویژه هر گونه انتقاد از عملکرد آنان امری ناروا است و جز مغرضان و بیماردلان کسی به اختلافات و مشاجرات آنان دامن نمی‌زند.

دیوبندیه این تفکر را که برخی صحابه احیاناً در قبال دین کوتاهی یا خیانت کرده‌اند، یا اینکه در عملکرد خود به دنبال کسب جاه و جلال بوده و مرتکب گناه و معصیت شده‌اند جایز ندانسته‌اند و آن را عقیده سبأئیه می‌دانند (طیب، 1430: 170). صحابه اگرچه معصوم نیستند ولی از طرف خداوند در خصوص گناه مصونیت دارند و با وجود امکان ارتکاب گناه در آنان، تقوا، بصیرت در دین، زهد و ایمان کامل مانع از ارتکاب معصیت می‌شود (همان: 171).

مطابق دیدگاه دیوبندیه، هر کس در حق صحابه بدگمانی و بدگفتاری کند به وادی شیطان افتاده است. زیرا بدگمانی به عملکرد صحابه سبب از بین رفتن اطمینان به کلیت دین است. چون اگر آنان که به طور مستقیم تحت تربیت پیامبر (ص) بوده‌اند چنین باشند، امکان هدایت نسل‌های بعدی منتفی است (اسپوزیتو، 1388: 2/650).

در بحث زیارت نیز دیوبندیه زیارت قبور را فقط در حد پند و موعظه جایز می‌دانند و هر گونه طواف و نمازخواندن در کنار قبور اولیا و نذر و قربانی‌کردن برای آنها را حرام می‌دانند و برای آنان قائل به داشتن قدرت رفع بلا و حل مشکلات و قضاء حوائج و شفای بیماران نیستند و برگزاری مراسم عزا و شادی برای آنان را جایز نمی‌دانند (طیب، 1430: 179). دیوبندیه تبرک‌جستن به آثار اولیای الاهی را می‌پذیرند، اما سجده بر درگاه آنان و اعتقاد به تأثیرگذاری آنان در رفع مشکلات را بدعت و حرام می‌دانند (همان: 180).

مکتب دیوبند پس از استقلال پاکستان و جداشدن آن از هند به طیف‌های مختلفی تقسیم شد که می‌توان آنها را در سه گروه خلاصه کرد:

الف. گروه معتدل؛ این گروه وابسته به حزب «جمعیه العلمای اسلام» شاخه فضل‌الرحمن است. روش این گروه رسیدن به اهداف خود از طریق مبارزات انتخابی و فرصت‌های سیاسی است. این حزب در اصل، امتداد حزب جمعیت علمای هند است که بعدها به نام «جمعیت علمای اسلام» مشهور شد.

ب. گروه تندرو؛ نماینده اصلی گروه تندرو در مکتب دیوبندیه، حزب جمعیه العلمای اسلام، شاخه سمیع‌الحق است که در پیشاور پاکستان، این گروه را رهبری می‌کند. این حزب نسبت به شاخه فضل‌الرحمن، دیدگاه‌های فرقه‌گرایانه و افراطی‌تری دارد و طالبان نیز از دل این گروه سر برآورد که همواره از حمایت‌های مالی و تبلیغاتی عربستان، مدارس دیوبندی افراطی و تسلیحات آمریکا برخوردار بوده است.

ج. گروه تروریستی؛ این گروه سایر مسلمانان را کافر و مهدورالدم می‌دانند و اکثر بمب‌گذاری‌ها و عملیات‌های انتحاری و ترورها و سایر جنایاتی که در پاکستان صورت می‌گیرد، حاصل عملکرد این گروه است. گروهک‌هایی چون سپاه صحابه، لشکر جهنگوی، و لشکر طیبه، که رویکردی کاملاً تروریستی و خشونت‌گرا دارند، از جمله این گروه‌های تروریستی هستند (علی‌زاده موسوی، 1391: 1/116).

تعامل سلفیان وهابی و افراطی‌های دیوبند

هرچند ارتباط دیوبندیان با وهابیت قبل از وقوع جنگ افغانستان شکل گرفته بود اما جنگ مذکور این تعامل را بیشتر و عمیق‌تر کرد؛ دورانی که در آن درگیری‌های شدید بین عربستان و گروه‌های افراطی و تندرو متأثر از اندیشه‌های محمد قطب به چشم می‌خورد. محمد قطب با مطرح‌کردن نظریه توحید قبوری و توحید قصوری، توحید مطرح‌شده از طرف وهابی‌ها را نبرد با قبرها و صاحبان خاموش آنها نامید و گفت در تخریب قبرها فایده‌ای وجود ندارد. او در مقابل، توحید قصوری را مطرح کرد که در آن جنگ علیه حاکمان و صاحبان کاخ‌ها مطرح بود. همین تفکر باعث شکل‌گیری جریانی در عربستان شد که هدف اصلی آن مخالفت با حکومت بود.

دولت عربستان برای رهایی از این تنگنا و انتقال بحران به خارج از کشور مقدمات اعزام این مخالفان را به جبهه جنگ با شوروی فراهم کرد. با این کار عربستان نیز بخشی از نیروها و هزینه‌های لازم در جنگ با شوروی را تأمین می‌کرد. در همین دوران، و مقارن با جنگ افغانستان، وهابی‌ها از گروه‌های دیوبندی افراطی که مخالف شیعیان بودند به شدت حمایت می‌کردند. گروه‌هایی همچون سپاه صحابه و لشکر جهنگوی، که خود را پای‌بند به مکتب دیوبند معرفی می‌کردند، در اصل ابزار دست وهابیت برای مبارزه با سایر مذاهب اسلامی بودند که این بهره‌برداری تا به امروز نیز ادامه دارد. در حال حاضر، نیز میان سلفی‌گری وهابی و دیوبندی‌های افراطی که تشکل‌های تروریستی و خشونت‌طلب را به وجود آورده‌اند پیوند محکمی وجود دارد (همان: 119).

3. 2. 4. مکتب محمدیه نهضت مجاهدان

اصلی‌ترین بنیان‌گذار این جنبش سید احمد بریلوی، شاگرد شاه عبدالعزیز دهلوی، بود. او هدف اصلی خود از برپایی این نهضت را احیا و بازگرداندن حکومت اسلامی و اصلاح عقاید دینی اعلام کرد. وی در سفر دوم خود به هند پیروی از سنت محض و طریقه سلف را سرلوحه کار خود قرار داد و افرادی از بزرگان و مشایخ هند، همچون شاه اسماعیل عبدالغنی، نوه شاه‌ولی‌الله دهلوی و مولانا عبدالحی دهلوی را به دور خود جمع کرد و بدین‌ترتیب نهضت مجاهدان شکل گرفت. او معتقد بود مسلمانان باید بدعت‌ها را کنار بگذارند و صرفاً به احکام کتاب و سنت سلف عمل کنند (‌هاردی، 1369: 78).

مجاهدان همچون فرائضی‌ها مخالف سلطه بریتانیا بر هند بودند و از این‌رو هند را «دارالحرب» اعلام کردند و جهاد با حکومت را امری واجب می‌دانستند. سید احمد بریلوی به صورت شخصی نیز اقدام به اصلاح عقاید می‌کرد و طبق آنچه درباره او نقل شده است بارها مراسم‌های شیعیان را بر هم زده و به آتش کشیده است. او به‌شدت مخالف تفضیل امام علی (ع) و بزرگ‌داشت سوگواری امام حسین (ع) بود.

زیارت قبور و برافروختن شمع و چراغ بر مزار بزرگان از جمله کارهایی بود که او با آن مخالفت می‌کرد و حتی پیروان خود را به برهم‌زدن و آتش‌زدن مراسم تعزیه شیعیان تشویق می‌کرد تا جایی که آنها مبارزه با شیعیان را مقدم بر جهاد با سیک‌ها تلقی می‌کردند (جبرئیلی، 1391: 320).

چنان‌که گذشت، سید احمد نهضت مجاهدان را با حمایت و همراهی بسیاری از بزرگان و عالمان آن دوران به راه انداخت و در راه رسیدن به اهداف خود به پیروزی‌هایی نیز دست یافت. اما در نهایت در درگیری خونینی که با سیک ها در کشمیر رخ داد به همراه شاه اسماعیل دهلوی و سیصد تن از یاران خود کشته شد (همان: 321).

4. مهم‌ترین شاخصه‌های فکری و عملی سلفی‌گری هندی

عمده مکاتب فکری که پس از استقلال پاکستان از هند در این سرزمین رشد کردند امتیازات و معایب متعددی دارند، اما در مجموع سلفی‌گری معایب بیشتری در حوزه نظر و عمل ظهور و بروز داده که بعضاً با وهابیت مشترک است. از تحلیل مجموعه مباحثی که در این نوشتار گذشت می‌توان امتیازات و معایب این جنبش‌های فکری در شبه‌قاره هند، خصوصاً سلفی‌گری، را این‌گونه تبیین کرد:

الف. امتیازات

دعوت عموم مردم به برپایی و اقامه دین در جامعه؛

رجوع به قرآن و سنت؛

تلاش برای ایجاد وحدت عقیده و عمل در بین مسلمانان؛

آگاه‌کردن مسلمانان از هویت اسلامی خود؛

احیای حکومت و خلافت اسلامی؛

غرب‌ستیزی و مبارزه با استعمار و استبداد

ب. معایب:

1. قشری‌گری؛ نوع نگرش عمده جنبش‌ها در شبه‌قاره و به خصوص جریان سلفی‌گری در خصوص هویت رابطه دین و دنیا از یک طرف و رویکرد کاملاً مقدس‌مآبانه به تاریخ خلفا از طرف دیگر مانع از طرح نقادانه سیره رهبران سیاسی قرون گذشته شده است و مجموع این ویژگی‌ها عامل ایجاد نوعی قشری‌گری در کانون تفکرات این سرزمین شده که این امر از خصایص سلفی‌گری وهابی نیز هست.

2. نگاه تکفیری؛ گاه پیروان جنبش‌های فکری در شبه‌قاره هند در قبال مخالفان خود موضع تکفیر و روش‌های خشونت‌آمیز اتخاذ می‌کنند که این ویژگی زیان‌های جبران‌ناپذیری به پیکره مکاتب و جنبش‌های مختلف و پیروان آنها در این سرزمین وارد کرده است.

3. شیعه‌ستیزی؛ نگاهی گذرا به مجموعه آثار و اندیشه‌ها و نحوه عملکرد برخی متفکران شبه‌قاره هند بیانگر این نکته است که موضع آنها در مقابل شیعه، متأثر از سلفی‌گری وهابی و اغلب خصمانه بوده است. هرچند نداشتن شناخت جامع از تشیع و سیاست استعمار نیز در این روند بی‌تأثیر نبوده است.

5. تطبیق مبانی سلفی‌گری هندی و سلفی‌گری وهابی

چنان‌که گذشت، در بحث بررسی اشتراکات این دو جریان فکری، سلف‌گرایی، نقل‌گرایی مبتنی بر ظاهر، تحریف در معنای سلف، قشری‌گری، نگاه تکفیری و موضع خصمانه گرفتن در مقابل تشیع از ویژگی‌های سلفی‌گری هندی است که در این امور با وهابی‌ها مشترک‌اند. اما علی‌رغم این نقاط اشتراک بین سلفی‌گری وهابی و سلفی‌گری هندی تفاوت‌های چشمگیری وجود دارد که در ادامه به آن اشاره خواهد شد:

5. 1. عقل‌گرایی؛ یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های سلفی‌گری وهابی عقل‌ستیزی است که این خصوصیت را مدیون اندیشه‌های ابن‌تیمیه هستند. تکیه‌گاه اصلی تفکر وهابیت، نقل است و در مبانی فکری و اعتقادی آنها عقل جایگاهی ندارد. آنها با پیروی کورکورانه از سلف و تعبد به آنها راه ورود عقل را می‌بندند. در حالی که سلفی‌گری هندی متأثر از تفکرات شاه‌ولی‌الله دهلوی و به پیروی از او برای عقل و اجتهاد اهمیت نسبی قائل است. شاه‌ولی‌الله اجتهاد را ضروری دین تلقی می‌کرد و پیروی تعبدانه و بدون تعقل را نمی‌پذیرفت.

5. 2. تقریب؛ بنیان تفکر و عملکرد وهابی‌ها تکفیر و فرقه‌گرایی است. آنها با کافرخواندن سایر مسلمانان و مباح‌دانستن جان و مال و ناموس آنها بی‌رحمانه مردمان بی‌گناه را می‌کشند. در حالی که شاه‌ولی‌الله دهلوی و پیروان او در تقویت بنیان‌های تقریبی میان جهان اسلام اهتمام می‌ورزیدند، هرچند در قبال شیعه موضعی خصمانه داشتند. در سلفی‌گری وهابی تخطئه امامان سایر مذاهب اسلامی، عادی است، در حالی که شاه‌ولی‌الله دهلوی، به عنوان تأثیرگذارترین شخصیت سلفی شبه‌قاره هند، تقلید از امامان دیگر مذاهب فقهی را جایز می‌دانست. او برای ایجاد تقریب بیشتر مسلمانان شبه‌قاره کوشید مشرب وحدت وجود ابن‌عربی را با مشرب وحدت شهود شیخ احمد سرهندی پیوند دهد.

5. 3. طریقت؛ در شبه‌قاره هند و به خصوص در میان دیوبندی‌ها، طریقت، اصلی اساسی و ضروری تلقی می‌شود. آنها طریقت را مکمل شریعت می‌دانند. به همین دلیل، افزون بر رهبران دینی، قطب‌های طریقتی نیز دارند. خود شاه‌ولی‌الله و پیروان او همه از اهل طریقت بودند، در حالی که وهابی‌ها به‌شدت با این اصل در تضاد و تقابل‌اند.

5. 4. تصوف؛ در بین سلفی‌گری هندی و بزرگان فکری آن گرایش به تصوف وجود دارد تا جایی که حتی می‌توان مکتب دیوبند را فرقه‌ای صوفی به شمار آورد. حال آنکه وهابیت به‌شدت مخالف تصوف است و صوفی‌گری را عامل انحراف مسلمانان و صوفیان را کافر و مشرک می‌خواند.

5. 5. مذهب فقهی و کلامی؛ در سلفی‌گری وهابی گرایش به احمد بن حنبل وجود دارد و آنها خود را حنبلی می‌نامند، در حالی که دیوبندها پیرو ابوحنیفه‌اند. علاوه بر اینکه مکتب کلامی شاه‌ولی‌الله دهلوی ماتریدی بود، اما وهابی‌ها خود را پیرو هیچ مکتب کلامی‌ای نمی‌دانند و ضمن اتکای صرف به نقل، پرداختن به مباحث کلامی را کفر می‌دانند.

نتیجه

در شکل‌گیری جریان سلفی‌گری و تثبیت آن در شبه‌قاره هند، اشخاص و مکاتب مختلفی نقش داشته‌اند. در حوزه شخصیت‌شناسی می‌توان شاه‌ولی‌الله دهلوی، شاه عبدالعزیز دهلوی، سید احمد باریلی و در بخش مکاتب و جریان‌ها، جنبش فرائضی، مکتب اهل‌الحدیث و مدرسه دیوبندیه را از مجموعه عواملی دانست که در ترویج سلفیه در شبه‌قاره هند مؤثر بوده‌اند. هرچند میزان اثرگذاری عوامل یادشده یکسان نیست.

سلفی‌گری هندی در عین وجود اشتراکات مختلف با سلفی‌گری وهابی، که نقل‌گرایی، ظاهرگرایی، سلف‌گرایی، قشری‌گری، نگاه تکفیری و اتخاذ موضع خصمانه در قبال شیعه از جمله آنها است، تفاوت‌هایی نیز با جریان مذکور دارد که عقل‌گرایی نسبی، نگاه تقریبی به مذاهب اربعه اهل سنت، عطف نظر به طریقت به عنوان مکمل شریعت، گرایش به تصوف و اختلاف در مذهب فقهی و کلامی از اصلی‌ترین این تفاوت‌ها است.


برای دریافت بخش اول کلیک کنید

مراجع

احمد، عزیز (1367). تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه: نقی لطفی، تهران: کیهان، چاپ دوم.

اسپوزیتو، جان ال. (1388). دایره‌المعارف جهان نوین اسلام، ترجمه: حسن طارمی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.

اسپیر، پرسیوال (1387). تاریخ هند، ترجمه: همایون صنعتی‌زاده، قم: نشر ادیان، چاپ اول.

اقبال لاهوری، محمد (بی‌تا). احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه: احمد آرام، تهران: رسالت قلم.

انوشه، حسن (1380). دانش‌نامه ادب فارسی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

جبرئیلی، محمد صفر (1391). سیری در تفکر کلامی معاصر، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

الحسن، مشیر (1367). جنبش اسلامی و گرایش‌های قومی در هند، ترجمه: حسن لاهوتی، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ اول.

حکیمی، محمدرضا (1359). میرحامد حسین، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

دسکوی، جاوید جمال (1990). علامه احسان الاهی ظهیر، لاهور: جنگ پبلشرز.

دهلوی، شاه‌ولی‌الله (1310). قره العینین فی تفضیل الشیخین، پیشاور: بی نا

دهلوی، شاه‌ولی‌الله (1426). حجه الله البالغه، تحقیق: سید سابق، بی‌جا: دار الجیل.

شریف، میان‌محمد (1370). تاریخ فلسفه در اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ج4.

شیخ‌عطار، علیرضا (1381). دین و سیاست، تهران: دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه، چاپ اول.

طیب، محمد (1430). علماء دیوبند؛ عقیده و منهجاً، هند: دارالعلوم دیوبند.

عبدالحی بن فخرالدین، الحسن (1402). نزهه الخواطر و بهجه المسامع والنواظر، حیدرآباد هند: بی‌نا.

علی‌زاده موسوی، سید مهدی (1391). سلفی‌گری و وهابیت، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.

غفارخان، حافظ (1378). «شاه‌ولی‌الله دهلوی: زندگی، آثار و اندیشه‌ها»، ترجمه: بابک عباسی، در: مجله کیان، ش46، ص51-64

فخری، ماجد (1372). سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمه: نصرالله پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول.

فرمانیان، مهدی (1386). فرق تسنن، قم: نشر ادیان.

موثقی، سید احمد (1380). جنبش‌های اسلامی معاصر، تهران: سمت.

مورگان، کنت (1344). اسلام، صراط مستقیم، ترجمه گروهی، تبریز: کتابچی.

موسوی هندی، سید میرحامد حسین (1382). عبقات الانوار، اصفهان: نشر نفائس.

نصر، سید حسین (1388). تاریخ فلسفه اسلامی، جمعی از مترجمان، تهران: حکمت.

هاردی، پیتر (1369). مسلمانان هند بریتانیا، ترجمه: حسن لاهوتی، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ اول.

نویسندگان:

امیر حسین میزا ابوالحسنی: دکتری مذاهب کلامی ؛دانشگاه ادیان و مذاهب

احمد عابدی: دانشیار گروه فلسه و کلام دانشگاه قم

پژوهشنامه مذاهب اسلامی شماره 4

انتهای متن/
کد مطلب : ۶۰۴۴۸۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما