واقعیت این است که جمهوری اسلامی در دهه چهارم عمر پربرکت خود، تبدیل به یک قدرت جهانی شده است.
قدرتی که به اذعان صاحبان قدرتهای جهانی و منطقهای گاهی بین هفت قدرت اول، گاهی 10 قدرت اول و گاهی 14 قدرت اول دنیا قرار دارد.
واقعیت دوم این است که رقبای قدرتمند، همواره مایل نیستند که یک قدرت دیگری در کنار آنها شکل گرفته و میتواند متکی به عمق تمدن تاریخی خود و با یک تفکر ایدئولوژیک، بسیاری از معادلات استکباری و استبدادی و ظالمانه را تغییر دهد. کاری که امروز ایران در حال انجام آن است.
در اینکه ما معادلات آمریکا، اروپاییها و حتی برخی از کشورهای به ظاهر اسلامی در منطقه را برهم زدیم، شکی نیست. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی با همه فراز و نشیبهایی که داشته و دارد، یک رقیب جدی برای صاحبان قدرت و یا مدعیان قدرت است.
اما در شرایط فعلی باید این قدرت را حفظ، ساختارمندی و ساماندهی کرده و از سوی دیگر با رقبای جدی نیز با قدرت مقابله کرد.
یکی از این اقدامات در سیاست خارجی تعریف میشود. حال سؤال این است که آیا رفتار سیاست خارجی ما بر مبنای متغیرهای وابسته است و یا متغیرهای مستقل؟
به عبارتی این پرسش مطرح میشود که آیا رفتارهای ایران در حوزه سیاست خارجی بر اساس نظرات و دیدگاههای مستقل داخلی است و یا این رفتارها بر مبنای متغیرهای وابسته به کنشها و یا واکنشهای خارجی انجام میشود؟ یعنی سیاست اجرایی در حوزه خارجی درونزا است و یا از بیرون مرزها تاثیرپذیر است؟
زمانی که به واقعیتها توجه میکنیم، در مییابیم کهامروز همه افقهای سیاست خارجی خود را با برجام گره زدهایم و عملا سیاست خارجی کشور و تعاملات بینالمللی را زیر لوای چتری قرار دادهایم که نامش برجام است.
به عنوان نمونه امروز آمریکا از برجام خارج شده و ما هیچ تضمینی برای نگاه داشتن این کشور در برجام نداریم. حال اگر ما از برجام خارج میشدیم، به یک شکل متهم میشدیم و اگر از برجام خارج نشویم، هم باید یک سری مکملها را اجرا کنیم. طرحهایی مانند FATF و CFT که به طور قطع امثال آن کم نبوده و در آینده نیز بار دیگر مانند آنها مطرح میشود، زیر چتری است که به نام برجام تعریف کردیم.
بنابراین نمیتوانیم بگوییم در عمل، سیاست اجرایی خارجی در حال حاضر بر مبنای اقتدار ملی و مبتنی بر ارزشهای داخلی است. به ادعای برخی از سیاستمداران ما میخواهیم یک دفع شری را انجام دهیم و به همین دلیل به FATF تن میدهیم. چرا که میگوییم اگر این کار را نکنیم، بهانه به دست آمریکاییها میدهیم.
و یا اینکه برخی میگویند حال که آمریکا از برجام بیرون رفت، اگر ما هم از این توافق خارج شویم، آمریکاییها هم خوشحال می شوند. یا اینکه میگویند FATF هیچ تضمینی برای آینده بهتر نیست، اما تضمینی است که از ما بهانه نگیرند.
شاید عده ای بگویند که ما در حال یک بازی شطرنج با تئوری برد - برد هستیم و برخی مواقع مجبور به نرمش قهرمانانه هستیم. سؤال ما این است که مگر میشود که به طور مداوم و به صورت یک طرفه نرمش قهرمانانه داشته باشیم؟
برای بیان بهتر موضوع مثال ورزشی مطرح میکنم. در یک مسابقه فوتبال، تیمی که در لاک دفاعی فرو میرود، ممکن است گل نخورد، اما هرگز گلی هم نخواهد زد و به همین دلیل است که امروز سیاست خارجی ما نمیتواند در بازی با حریف گل بزند و تمام تلاش خود را به کار بسته تا تنها گل نخورد.
این در حالی است که اگر در هر کنش بینالمللی، کنشگر و فعال و ممتاز نباشیم، همواره باید مدافع باشیم. اگر مهاجم نباشیم، باید مدافع باشیم.
امروز در صحنه آفریقا و آسیا و آمریکای جنوبی و ظرفیتهایی که در این مناطق وجود دارد، کنش جدی نداریم. حتی کنشهایی که قبلا داشتیم، محکوم به فنا شده است. تعامل مثبت و موثری که در آفریقا و اروپا و آسیا و آمریکای لاتین داشتیم، تحت تاثیر چتر برجام قرار گرفته و به عبارتی مبتنی بر متغیرهای وابسته شده است.
این شرایط معنی و مفهوم خاصی دارد و عبارت است از اینکه ما در تفکر رفتاری سیاست خارجی امروز خودمان باور به اینکه میتوانیم خودمان به ارزشهایی در نظام جهانی دسترسی پیدا کنیم، نداریم. زیرا برای ما قدرتهای دیگر قدرت برتر هستند. سیاستی که همواره دیگران را قدرت برتر میداند، سیاستی مبتنی بر ترس است.
این تفکر قبلا هم بوده است. زمان نهضت آزادی هم همین تفکر در سیاست خارجی رواج داشت که در تضاد با تفکر امام (ره) و رهبری معظم انقلاب است که تاکید میفرمایند، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
مردم نیز در شعارها و برنامههای خود همین حرف را میزنند، اما سیاستمداران ما در عمل باور کردهاند که دیگران قدرت برتر هستند و آقایی دیگران را بر خود پذیرفتهاند.
بنابراین می توانیم بگوییم که سیاستهای اجرایی خارجی ما یک متغیر وابسته و تحت تاثیر دیگران و بر مبنی ترس است. تمام جان کلام وزیر خارجه و حتی رئیس جمهور محترم همین است.
متاسفانه از مستندات اسلامی میخواهیم استفاده کنیم تا به این تفکر مشروعیت ببخشیم. زمانی که میگوییم امام حسن (ع) صلح کردند و صلح ایشان را بدون در نظر گرفتن شرایط و زمان و مکان خاص تبیین و تشریح میکنیم، و یا وقتی انتظار فرج حضرت ولیعصر (ع) تنها امید به آینده تعریف میشود، این دیدگاه یک تفکر التقاطی است.
بنابراین ما با سه تفکر در سیاست اجرای خارجی روبرو هستیم. تفکر نخست تفکر لیبرالیسم است. دوم ناشی از ترس است و از همه بدتر و فاجعهبارتر التقاطی است. ما نمیگوییم بر مبنای لیبرالیسم و یا ترس عمل میکنیم، بلکه میخواهیم با سوء استفاده از مستندات اسلامی، رفتار اجرایی خود را توجیه کنیم.
امروز دوستداران انقلاب اسلامی هشدار میدهند که این سیاستها به معنی هدایت کشور در بستری به غیر از روند انقلاب اسلامی است. این نحوه رفتار در سیاست خارجی، نتیجهای به غیر از اضمحلال ارزشهای انقلاب اسلامی ندارد. مردم ما خواستار استقلال در همه عرصهها به ویژه سیاست خارجی هستند و این روند هیچگونه استقلال را تضمین نمیکند.
محمود رضا امینی
مدیرعامل خبرگزاری موج