بحران ليبي به يك بن بست زجردهنده با چالشهاي چندلايه براي ناتو تبديل شده است.
از يك طرف اعضاي ناتو را در مقابل يكديگر قرار داده و از سوي ديگر بقاياي اعتبار ناتو را به زير سئوال برده است.
"سرگئي لاوروف" وزير خارجه روسيه به اقدامات فرانسه براي مسلح كردن نيروهاي مخالف قذافي اعتراض كرده و آن را حركتي مغاير با قطعنامههاي شوراي امنيت ارزيابي ميكند.
لاورف تصريح كرده كه براي پايان دادن به اين اقدامات غيرقانوني لازم است اعضاي دائم شوراي امنيت با هماهنگي عمل كنند و از هرگونه اقدامي در جهت سوء استفادههاي يك طرفه از اوضاع ليبي، جدا بپرهيزند.
درون ساختار ناتو نيز در قبال نحوه برخورد با تحولات ليبي، اختلاف ديدگاه گستردهاي وجود دارد و در اين زمينه آمريكا، انگليس و فرانسه، عملا رفتارهاي متفاوتي را در پيش گرفتهاند و در عين اصرار به دخالت، ديدگاههاي مختلفي را مدنظر دارند.
با آنكه مصوبات كنگره، ابتكار عمل را از اوباما و پنتاگون سلب كرده و قدرت مانور آمريكا در ليبي را به حداقل ممكن تقليل داده، ولي پنتاگون تا به حال به گونهاي عمل نموده كه در هر صورت در
پايان بحران، سهم بيشتري از كيك را دريافت كند.
عقبنشينيهاي قذافي و امتيازاتي كه حاضر است در صورت حفظ قدرت به غرب و مشخصا به آمريكا بدهد، قويا وسوسهكننده است ولي مشكل اصلي در مقطع كنوني اين است كه آمريكا و ناتو در صحنه تبليغات رسانهاي، ژست حمايت از مخالفين را گرفتهاند و در نتيجه همدستي آنها با قذافي، نوعي خيانت به مخالفين ارزيابي ميشود.
فرانسه با ارسال جنگافزارهاي نه چندان پيشرفته براي مخالفين سعي دارد نقش خود را در جبهه مخالفين، پررنگ جلوه دهد ولي مخالفين هنوز هم شكايت دارند كه حتي با در اختيار گرفتن سلاحهاي ابتدائي و با برد محدود، نميتوانند با ماشين جنگي قذافي، هواپيماهاي بلندپرواز و مافوق صوت ميگ و سوخو مقابله كنند و توپخانه دورزن مزدوران قذافي را خاموش سازند.
موضوع مهمتر به بمبارانهاي شديد و پردامنهاي مربوط ميشود كه ارتشهاي ناتو عليه مواضع مخالفين و مناطق مسكوني انجام ميدهند و شدت و دامنه تلفات غيرنظاميان را به حد اعتراض رسمي رسانده است.
منابع ناتو در اروپا ابتدا هرگونه عمليات نظامي عليه غيرنظاميان ليبي را تكذيب ميكردند
ولي به خاطر انعكاس ابعاد و ويرانيها و تلفات انساني در مقياس رسانهاي،اخيرا تاييد كردهاند كه اشتباهاتي صورت گرفته است.
با وجود اين برخي از رهبران مخالفين معتقدند كه آنچه صورت گرفته، عمدي است و مشخصا اقدامي براي حمايت جدي از قذافي محسوب ميگردد كه مخالفين را براي تفاهم و مماشات با قذافي، تحت فشار بگذارند.
آنچه در اين ميان اهميت دارد، اختلاف نظر در جبهه ناتو پيرامون شيوههاي مناسب در جهت استمرار يا توقف عمليات نظامي است.
چرا كه بعضي از خلبانان جنگندههاي ناتو اخيرا از انجام عمليات بمباران هوائي عليه اهدافي در ليبي "لغو دستور" كردهاند و بعضا حتي از پرواز امتناع ورزيدهاند.
مشكل بزرگ ناتو اينست كه اين مسئله در حد مباحثات بيهوده ميان ژنرالها و سياستمداران باقي نمانده و به رسانهها نيز كشيده شده است.
روزنامه انگليسي "ديلي ميرور" تصريح ميكند كمتر از 2400 مورد از حملات هوائي از مجموع 5 هزار مورد حملات ناتو به اهداف موردنظر اصابت كرده و بسياري از خلبانان در آخرين لحظات اجراي ماموريت از عمليات بازگشته و يا مسير شليك موشكها را از آنچه
دستور گرفتهاند، تغيير دادهاند.
بعلاوه موارد "لغو دستور" در ارتشهاي ناتو در اين زمينه افزايش يافته كه مطلقا غيرمنتظره بوده است.
با وجود اين شواهدي در اختيار است كه نشان ميدهد اين اطلاعرسانيها با اهداف خاصي صورت ميگيرد و هدف آنست كه مسئوليت بمبارانهاي مسئلهساز را از ناتو سلب نمايد و آنرا به تمرد خلبانان نسبت دهد.
واقعيت امر هر چه باشد، در اين نكته ترديدي نيست كه ناتو در ليبي با چالشهاي پايانناپذير مواجه شده و عملا قادر به كنترل اوضاع نيست، چرا كه قذافي سرسختتر از آنچه پيشبيني ميشد، ظاهر شده و رسانههاي پرنفوذ در اروپا و آمريكا با انتشار تصاوير چندش آوري از نتايج عمليات ناتو، عاملين آنرا جنايتكار جنگي ناميدهاند.
در چنين شرايطي احساس ميشود كه از يك طرف ناتو از عواقب طولاني شدن جنگ در ليبي نگران است و از طرف ديگر به نظر ميرسد كه خود را براي تحقق اهداف درازمدت از جمله تجزيه ليبي آماده ميكند.
اين همان پديدهاي است كه در صورت تحقق، حتي مخالفين را نيز نسبت به اهداف واقعي ناتو دچار ترديد ميكند.