۰
سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۱۴

نیاز آمریکا به جنگ سرد ایدئولوژیک با چین

نیاز آمریکا به جنگ سرد ایدئولوژیک با چین
در مورد الگوی تعامل بین چین و آمریکا دو نظریه رقیب در روابط بین‌الملل وجود دارد نهادگرایان لیبرالی مثل کوهن معتقدند که نهادها و رژیم‌هایی که توسط هژمون ایجاد شده‌اند حتی پس از افول آن نیز از آنجایی که کالای عمومی را برای کشورها فراهم می‌کنند و همه دولت‌ها از وجود آنها نفع می‌برند به حیات خود ادامه داده و از بین نمی‌روند. بر این اساس چین تاکنون از نظم لیبرال بین‌المللی به رهبری آمریکا بهره برده و به دنبال این بوده است که به عنوان «سواری‌کننده مجانی» از منافع این نظم بدون اینکه خود را وارد منازعات و کشمکش‌ها کند، بهره‌مند شود. در واقع اولویت توسعه اقتصادی، چین را به این تصمیم واداشته است. پکن می‌خواهد که نظم فعلی حفظ شود اما همچنین می‌خواهد که آمریکا به چین نیز اجازه دهد که در فرایند اتخاذ تصمیمات مهم جهانی مشارکت بیشتری داشته باشد و صدای وی نیز شنیده شود. نظم فعلی سه اصل دارد «تجارت و اقتصاد»، «ثبات و امنیت» و «رهبری و مدیریت» جان ایکنبری این نظم را نظم لیبرال می‌نامد. چرا که در حوزه تجاری و مالی کشورها به باز کردن بازارها و الحاق به آن ترغیب می‌شوند. چین برای مدرنیزاسیون خود از این نظم بهره‌مند می‌شود و توانایی این کشور در دستیابی به رشد سریع و پایدار اقتصادی منوط به حفظ صلح و ثبات در نظم کنونی آمریکایی است.

 طبق این دیدگاه حتی در صورت ارتقای چین به جایگاه هژمون جهانی، نهادها و رژیم‌های بین‌المللی همچون بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، رژیم خلع سلاح و... به حیات خود ادامه خواهند داد و چین درصدد ایجاد تغییر ماهوی در این رژیم‌ها و نهادها برنخواهد آمد، چرا که منافع خود چین نیز در چارچوب این نهادها تامین می‌شود. لیبرال‌ها در همین رابطه معتقدند پذیرش ارزش‌های لیبرال در حوزه اقتصادی به ناچار به حوزه سیاسی نیز در چند دهه آینده کشیده خواهد شد و چین مجبور خواهد شد فضای سیاسی خود را نیز همچون حوزه اقتصادی آزاد کند و دموکراسی غربی گزینه‌ای است که پکن چاره‌ای جز تن دادن به آن ندارد. بر این اساس اگر چين دموكراتيك شده و در نظام سرمايه‌داري جهاني جذب شود، رفتار تهاجمي را از خود بروز نخواهد داد. براساس اين منطق آمریکا بايد با چين به تعامل بپردازد تا اين كشور را تشويق به پيوستن به اقتصاد جهاني كند؛ سياستي كه همچنين در پي تشويق چين براي تبديل شدن به يك مدل دموكراسي غربي است. اگر آمريكا دراين امر موفق شود مي‌تواند با يك چين ثروتمند و دموكراتيك براي‌ اشاعه ارزش‌هاي مشترك در سراسر جهان همكاري كند.

در مقابل، نظریه «رئالیسم تهاجمی» که «جان مرشایمر» مدافع آن است معتقد است تبدیل چین به قدرت برتر اقتصادی تبعات بسیار خطرناکی برای آمریکا به دنبال خواهد داشت. بر اساس نظریه وی چین انباشت قدرت در حوزه اقتصادی را به حوزه نظامی نیز تسری داده و زمانی که مانند اقتصاد در حوزه نظامی نیز به راس هرم رسید هژمونی آمریکا را چالش کشیده و در اولین گام نیز واشنگتن را از شرق آسیا بیرون خواهد کرد. به گفته مرشایمر به چالش کشیدن جایگاه تنها در حوزه نظامی نخواهد بود بلکه کشوری که به راس هرم توزیع قدرت جهانی می‌رسد نهادها و رژیم‌های موجود را که منافع او را تامین نمی‌کنند با رژیم‌های بین‌المللی مطلوب جایگزین خواهد کرد و نظمی جدید بر ویرانه‌های نظم قدیم در عرصه بین‌الملل ایجاد خواهد شد. طبق این نظریه درگیری نظامی چین و آمریکا بسیار محتمل خواهد بود. اين كه چين كشوري دموکراتیک و به طور كامل ادغام شده در اقتصاد جهاني باشد، يا برعكس خودكامه و خودبسنده، تاثير ناچيزي در سياست خارجي آن خواهد داشت، زيرا دموكراسي‌ها هم به اندازه ديكتاتوري‌ها به مسئله امنيت اهميت مي‌دهند و تبديل شدن به يك قدرت برتر و مسلط بهترين راه براي تضمين بقاي دولت‌هاست كه كشور چين نيز از اين قاعده مستثني نيست. به طور خلاصه نظريه رئاليسم تهاجمي ادعا می‌کند با افزايش قدرت چين، سرنوشت محتوم آمريكا و چين دشمني خواهد بود. مرشایمر حتی متذکر شده است که ممکن است در آینده نزدیک آمریکا مجبور شود برای مهار چین با روسیه نیز متحد شود.

تشدید تقابل بین چین و آمریکا طی ماه‌های اخیر به خوبی نشان می‌دهد که الگوی تعامل آمریکا با چین از منطق رئالیسم تهاجمی مرشایمر تبعیت می‌کند و در وزارت خارجه آمریکا لیبرال‌ها میدان را برای رئالیست‌ها خالی کرده‌اند. بسیاری از دولت‌ها در تقابل بین این دو بی‌طرفی خود را حفظ کرده‌اند تا بتوانند از مزیت‌های اقتصادی و سیاسی ارتباط با هر دوسو بهره بگیرند اما دولت آمریکا به نظر می‌رسد برای خاتمه دادن به این روند به‌دنبال شروع یک جنگ سرد ایدئولوژیک جدید با چین است تا از این طریق بتواند کشورها را مجبور کند بین آمریکای مثلاً لیبرال و چین مثلاً کمونیست یکی را انتخاب کنند. مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا اخیراً طی نطقی سیاست «تعامل کورکورانه» با حکومت چین را رد و اعلام کرده است که «آمریکا دیگر نمی‌تواند اختلافات ایدئولوژیک خود با حزب کمونیست چین را نادیده بگیرد» وی هشدار داده است که «اگر جهان آزاد چین کمونیستی را تغییر ندهد، چین ما را تغییر خواهد داد.» باز در همین زمینه، مقام‌های آمریکا اخیراً و عمداً از نام بردن از «شی جین پینگ» به عنوان «رئیس‌جمهور چین» خودداری کرده و او را «دبیرکل حزب حاکم کمونیست» می‌نامند تا اولاً بار دیگر ترس تاریخی دولت‌ها از کمونیسم را احیا و  بار دیگر مثل دوران جنگ سرد به دولت‌ها متذکر شوند در تقابل بین آمریکا و این بار به جای شوروی، چین کمونیست کشور بی‌طرف وجود ندارد و دولت‌ها باید بین این دو یکی را انتخاب کنند

  سید محمد امین‌آبادی
 
مرجع : روزنامه کیهان
کد مطلب : ۸۷۷۱۰۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما