۰
دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۰۲

تکنیک‌های جنگ شناختی رسانه‌های غربی علیه ایران؛ چگونگی استفاده از اطلاعات به عنوان سلاح

تکنیک‌های جنگ شناختی رسانه‌های غربی علیه ایران؛ چگونگی استفاده از اطلاعات به عنوان سلاح
جنگ شناختی به عنوان یکی از زیرشاخه‌های عملیات روانی امروزه یکی از اصلی‌ترین حوزه‌هایی است که کشورهای غربی از آن برای در هم شکستن روحیه و اراده کشورهای مستقل استفاده می‌کنند. عملیات نظامی به دلیل پرهزینه بودن، خسارات اقتصادی و زیربنایی، گزینه مورد ترجیح بسیاری از دولت‌ها نیست. در عوض، روش‌های نرم بدون تحمیل هزینه‌های هنگفت، قابلیت اثرگذاری بیشتری دارند.

 خطر این نوع جنگ برای کشوری که هدف واقع می‌شود از آن جهت است که اندیشه،  بینش،  عقل، قلب و در نهایت رفتار نیروهای درگیر و یا مخاطبان را به منظور تضعیف روحیه و شکستن اراده‌های آنها هدف قرار می‌دهد و شناسایی آن معمولاً دشوارتر و با پیچیدگی‌های بیشتری همراه است.

استفاده از تکنیک‌های جنگ شناختی به خصوص توسط حکومت آمریکا سبقه‌ای طولانی دارد. به عنوان مثال، در دهه 1970 و در بحبوحه جنگ سرد میان شوروی و آمریکا یکی از وظایف کمیته‌ای به نام «کمیته خطرات فعلی»، به زانو در آوردن دشمن از طریق جنگ نرم و تبلیغات و هجمه‌های رسانه‌ای بود. بعد از فروپاشی شوروری فعالیت این کمیته برای مدتی معلق شد، اما بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001 گروهی از اعضای این کمیته بار دیگر گرد هم آمده‌اند تا همان فعالیت‌ها علیه شوروی را علیه دیگر کشورهای دشمن با آمریکا نظیر  چین، روسیه و ایران در پیش بگیرند.

«مارک پالمر»، یکی از تئوری‌پردازان این کمیته است که در حوزه ایران فعالیت می‌کند. او تئوری «تغییر صلح‌آمیز حکومت در ایران» را مطرح کرده و با اذعان به اینکه جنگ نظامی علیه تهران، نه امکان‌‌پذیر است و نه اثربخش خواهد بود طی گزارشی در سال 2004، پانزده راهکار که محور اکثر آنها را جنگ نرم تبلیغاتی تشکیل می‌دهد برای تغییر نظام حاکمیتی ایران از درون پیشنهاد داده است.

برخی از راهکارهایی که پالمر در گزارش خود برای تغییر «صلح‌آمیز» نظام حاکمیتی ایران مطرح کرده موارد زیر هستند:  بهره گرفتن از ضعف‌های اقتصادی و اختلافات درونی در ایران، دامن زدن به نافرمانی‌های مدنی در تشکل‌های دانشجویی و نهادهای غیردولتی، تأسیس شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی برای مخاطبان ایرانی، حمایت از مخالفان ایران و فرستادن افرادی در قالب جهانگرد برای پیوستن به نافرمانی‌های مدنی، تسهیل فعالیت‌ NGO‌ها در داخل ایران، دعوت از جوانان ایرانی برای حضور در سمینارهای کوچک و غیره.

کوتاه سخن آنکه، بخش عمده‌ای از این روش‌های جنگ غیرنظامی -یا به تعبیر پالمر «صلح‌آمیز»- با هدف اثر گذاشتن بر اندیشه‌ها، نظام باورها، ارزش‌ها، نگرش‌ها و سبک تفکر عموم مردم یعنی دستگاه شناخت آنها طراحی شده‌اند. البته در اینجا، اثرگذاشتن بر نظام شناخت نه از طریق ایجاد تغییرات مبتنی بر واقعیت بلکه از طریق تحریف واقعیت و کاشتن نوعی شبه‌تفکر به جای تفکر واقعی و اصیل صورت می‌گیرد.  

 برای مشخص شدن اینکه جنگ شناختی چیست و چگونه عمل می‌کند می‌توانیم به مقایسه آن با آموزش بپردازیم:  آموزش در تلاش برای بردن مخاطب به حوزه اندیشه و اندیشه‌ورزی است در حالی که جنگ شناختی به دنبال ساختن افکار و نظریات حاضر و آماده برای توده‌های مردم است. آموزش می‌خواهد به مردم یاد دهد چگونه فکر کنند در حالی که متخصص جنگ روانی می‌خواهد انتخاب کند که مردم به چه چیزی فکر کنند. جنگ شناختی بیشتر احساسات و عواطف را هدف قرار می‌دهد و سعی می‌کند از طریق آن به کاشت شبه‌اندیشه‌ها در ذهن فرد برسد، در حالی که آموزش، به دنبال تحریک ادراکات و فعالیت‌های پیچیده استدلالی و یاد دادن فرایند تحصیل تفکر واقعی و اصیل است.  
 
ما در زیر به طور خلاصه به برخی از تکنیک‌هایی که رسانه‌های غربی از آن برای تحریف اخبار مربوط به ایران استفاده می‌کنند اشاره کرده و نمونه‌های آن را ذکر کرده‌ایم. ممکن است این فهرست در بر دارنده همه تکنیک‌های فرعی که مورد استفاده‌اند نباشد اما فرض بر آن است که آشنایی با همین روش‌ها که اصلی‌تر و پرتکرارترند ذهن را در برابر کشف خودکار سایر تکنیک‌ها هم حساس خواهد کرد، به ویژه آنکه می‌دانیم اصل زیربنایی در جنگ شناختی بر ناقص‌سازی اطلاعات یا ارائه کاریکاتوروار اطلاعات متمرکز است.   

تکنیک‌های جنگ شناختی
1- برجسته‌سازی/ کمرنگ‌نمایی
برجسته‌سازی یکی از رایج‌ترین و پرکاربردترین روش‌هایی است که در اخبار رسانه‌های ضد ایرانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این روش، رسانه‌ها ممکن است بر خلاف ژست‌ بی‌طرفی و منصف بودن‌شان صرفاً نوع خاصی از اخبار را پوشش دهند و از اخبار دیگر به کل چشم‌پوشی کنند؛ یا حتی در پوشش یک خبر، بخش‌هایی از واقعیت‌های نامربوط را برجسته و بخش‌های مهم آن را به حاشیه برانند.

  پیدا کردن نمونه‌های این تکنیک در رسانه‌های غربی کار دشواری نیست. مثلاً آیا رسانه‌های ضد ایرانی، اخبار مربوط به پیشرفت‌های جمهوری اسلامی ایران را به اندازه اخبار منفی پوشش می‌دهند؟ یا آیا هنگامی که این رسانه‌ها قادر به حذف خبر مربوط به یک دستاورد ایرانی نیستند، آن دستاورد را صرفاً گزارش می‌کنند یا سعی می‌کنند با برجسته کردن اطلاعات نامربوط، آن دستاورد را کمرنگ کنند؟ نگاهی به مثال زیر، پاسخ این سئوالات را روشن می‌کند.
کشور آمریکا ,
به عنوان نمونه خبری که همین چند روز پیش در ایران اتفاق افتاده را در نظر بگیریم: اینکه ایران علی‌رغم تحریم‌های همه‌جانبه دولت آمریکا موفق به رونمایی از واکسن جدید کرونا شده و این واکسن به نام «کوو ایران برکت» به «طیبه مخبر»، دختر رئیس ستاد اجرایی فرمان امام تزریق شده است.

اما این خبر نیست که در رسانه‌های معاند برجسته می‌شود. مثلاً یورونیوز فارسی، این شبهه را مطرح کرده که ممکن است به دختر آقای مخبر به جای واکسن کرونا، آب مقطر استریل تزریق شده باشد یا اینکه برخی از دیگر رسانه‌ها در گزارش‌های اولیه و قبل از انتشار فیلم تزریق این واکسن، مدعی شده بود که واکسن از روی لباس به خانم مخبر تزریق شده است. یا مثلاً «کیهان لندن» این خبر را اینطور پوشش داده است: «مقامات جمهوری اسلامی تلاش می‌کنند با اجرای تست واکسن روی دختر رئیس ستاد فرمان اجرایی امام و کارمندان این ستاد، جوّ سنگین و عمیق بی‌اعتمادی مردم به خودشان و این واکسن را بشکنند و اینگونه جلوه دهند که این واکسن کمترین خطر را دارد و می‌توان با آن کل کشور را واکسینه کرد.» برخی از دیگر رسانه‌های معاند هم اینکه هنگام تزریق واکسن فاصله اجتماعی رعایت نشده را مهم‌تر از اصل خبر آزمایش این واکسن یافته‌اند.

موارد برجسته‌سازی/کمرنگ‌نمایی واقعیت روزمره بخش زیادی از اخبار ایران در رسانه‌های دنیا و رسانه‌های معاند است. به طوری که در حال حاضر اگر اتفاق ناخوشایندی که نمونه‌های آن در کشورهای دیگر هم رخ می‌دهد در ایران اتفاق بیفتد به صورت پیش‌فرض می‌توان انتظار داشت که آن خبر به شکل غیرمتناسبی بزرگ‌نمایی می‌شود و اگر اتفاق مثبتی رخ دهد، آن خبر حذف می‌شود و یا جنبه‌های فرعی آن پررنگ می‌شود.

2- تحریک هیجانات و عواطف
انسان موجودی اجتماعی است و به حکم یک غریزه طبیعی، نمی‌تواند نسبت به دیدن رنج همنوعش بی‌تفاوت باشد. حس همدردی نسبت به فردی که قربانی ظلمی شده، تنفر و خشم نسبت به آنکه ظلم روا داشته و  یا ترس از خطری که ممکن است زندگی ما و همنوعانمان را به خطر بیندازد هیجانات و عواطفی هستند که اکثر ما انسان‌ها در موقعیت‌هایی که با آنها مواجه می‌شویم واکنش یکسان به آن نشان می‌دهیم.  

با این حال، هیجانات و عواطف ما یک ویژگی دارند که ممکن است مورد سوءاستفاده واقع شوند. تحقیقات عصب‌شناختی نشان می‌دهند درون‌دادهای حسی که ما دریافت می‌کنیم قبل از آنکه به بخش‌هایی از مغز ما که مربوط به تحلیل منطقی داده‌ها است برسند از مراکز هیجان‌محور مغز می‌گذرند.

معنای این سخن به زبان ساده این است که هیجانات و عواطف مقدم بر تفکرند و ما در موقعیتی که بار عاطفی-هیجانی دارد ممکن است قبل از آنکه موفق به پردازش منطقی مسئله‌ شویم، درگیر هیجاناتمان شویم و روند بعدی نگرش‌ها و افکارمان را هم تحت تأثیر آن هیجانات قرار دهیم.  

متخصصان عملیات روانی از این خاصیت ذهن استفاده‌های زیادی برای تحریف واقعیت‌ها می‌کنند. فرمولی که آنها از آن استفاده می‌کنند این است که اگر در موقعیتی قبل از آنکه مخاطب فرصت روبه‌رو شدن با داده‌ها و اطلاعات واقعیت‌محور داشته باشد بتوان عواطف او را فعال کرد در ادامه می‌توان با ارائه اطلاعات جهت‌دار، روند فکر او را تحت کنترل گرفت و به مسیرهای دلخواه هدایت کرد.

مثال‌های استفاده از این تکنیک در تولیدات رسانه‌های معاند به خصوص درباره مسائل و پرونده‌هایی که مربوط به دستگاه قضائی ایران هستند فراوانند. مثلاً مانور دادن روی عکس‌های دوران کودکی یا نمایش مدال‌های ورزشی یا دیگر جنبه‌های مربوط به زندگی شخصی فردی که اعدام شده عمدتاً به قصد درگیر کردن هیجانات مخاطب و دور کردن ذهن او از پردازش‌های منطقی سطح بالاتر انجام می‌شوند.

3- قرینه‌سازی     
در قرینه سازى دو واقعه کاملاً نامتجانس و ناهمانند که میان آنها شباهت‌های صوری وجود دارند با هم مقایسه می‌شوند و واقعه‌ای که به صورت قطعی اتفاق افتاده با واقعه دیگری که قرار است القا شود قرینه می‌شوند.

به عنوان مثال، بعد از شیوع کرونا در ایران رسانه‌های غربی با یادآوری حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی سعی می‌کردند اینطور به مخاطب القا کنند که مانند تأخیر سه‌روزه‌ای که در خصوص اعلام علت سقوط اتفاق افتاد، مسئولین در حال پنهانکاری در خصوص زمان ورود کرونا به کشور و آمار مبتلایان و فوت‌شدگان بوده‌اند. چون ذهن مخاطب با موضوع اول کاملا آشناست، این قرینه‌سازی خیلی سریع اتفاق می‌افتد.

حتی زمانی که یکی از مقامات ترکیه آمار مبتلایان ایران را اعلام کرد، با اینکه این آمار قبلا توسط وزارت بهداشت کشور رسانه‌ای شده بود، اینطور القا شد که اینجا نیز شبیه به اعلام ماجرای علت سقوط هواپیمای اوکراینی است که ابتدا مقامات سایر کشورها آن را اعلام کردند. مجری ایران اینترنشنال در توییترش همین سرخط را در پیش گرفت و نوشت: «خبر تعداد افراد مشکوک به ابتلا به ‎کرونا  (758 نفر) را وزیر بهداشت ترکیه به ما می‌دهد، خبر شلیک سپاه به هواپیمای مسافربری را نخست‌وزیر کانادا.»

4- پاره‌حقیقت‌گویی
گاهی خبر یا سخنی مطرح می‌شود که از نظر منبع، محتوای پیام، مجموعه‌ای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد. این رویه رایج در میان برخی رسانه‌ها است که معمولاً متناسب با هدف و سیاستی که دنبال می‌کنند بخشی از خبر را نقل و بخشی را نقل نمی‌کنند. خبر هنگامی کامل است که عناصر خبری در آن، به شکل کلی مطرح شوند. اما چنانچه یکی از عناصر خبری شش گانه (که، کجا، کی، چه، چرا، چگونه) در خبر بیان نشود، خبر ناقص است.

اگر امروزه سری به فضای مجازی بزنید و یا نگاهی به اخبار رسانه‌های بین‌المللی بیندازید با موارد زیادی از به کارگیری این تاکتیک مواجه خواهید شد. برای مثال وقتی صحبت‌های مقامات و مسئولان در رسانه منعکس می‌شود عمده این رسانه‌ها در تلاشند آن قسمتی از صحبت‌ها را در راستای سلایق خودشان است پوشش دهند.

 این روش پوشش گزینشی صحبت‌ها در رسانه‌ها در بسیاری از موارد باعث می‌شود مقصود اصلی گوینده به طور کلی به مخاطب منتقل نشود و حتی در مواردی نتیجه‌گیری کاملا متضاد با آنچه گفته شد برای مخاطب حاصل شود. به عنوان مثال به نمونه زیر توجه کنید. متن کامل اظهارات سردار یزدی در سمت چپ آمده است، اما در شکل سمت راست می‌بینید «ایران‌اینترنشنال» چگونه بخشی از اظهارات ایشان را پوشش داده است.

گاهی روش پاره حقیقت گویی به جای گزینش اخبار مکتوب و کلمات مصاحبه‌شونده در گزینش تصاویر و فیلم‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد. همانگونه که نویسنده و گوینده خبر با گزینش خبر می‌توانند عناصر خبری را تغییر دهند و مطابق با هدف خود منتشر کنند یک عکاس و یا فیلم‌بردار هم امکان چنین تغییری را دارند.

بسیاری اوقات عکس‌ها و فیلم‌هایی تقطیع شده در فضای مجازی دست به دست می‌شود و مبنای قضاوت افکار عمومی قرار می‌گیرد که به صورت گزینشی گرفته شده‌اند و تمام حقیقت را بیان نمیکنند. برای مثال در برهه‌ای فیلم‌ها و تصاویر زیادی از برخورد ماموران نیروی انتظامی و گشت ارشاد در فضای مجازی می‌شد و در عمده آن‌ها به نظر می‌رسید که ماموران -بدون هیچ دلیلی اقدام به رفتار خشونت آمیز می‌کنند.

در حالیکه عمده این فیلم‌ها با برنامه‌ریزی قبلی گرفته می‌شد تا با تقطیع توهین و رفتار خلاف قانون مجرمان آن‌ها را بی‌گناه جلوه و در جایگاه مظلوم نشان دهند. اما پس از بررسی جوانب درگیری مشخص می‌شد این افراد با تهمت و توهین و حتی گاهی ضرب و شتم به ماموران در حال انجام وظیفه متعرض شده‌اند. بنابر آنچه گفته شد تاکتیک پاره حقیقت‌گویی گاهی بسیار بیشتر از یک دروغ بزرگ می‌تواند حقیقت را نابود کند. چرا که دروغ به دلیل عدم وجود مدرک و سند در بسیاری موارد به راحتی افشا خواهد شد، اما پاره حقیقت گویی راست و دروغ خبر را باهم مخلوط می-کند و خبری باورپذیر‌تر از دروغ صرف را به مخاطب عرضه می‌کند.

5- انسانیت زدایی و اهریمن‌سازی
در تکنیک اهریمن‌سازی، متخصص جنگ روانی تلاش می‌کند هدف را به طور کلی در ذهن مخاطب بی‌اعتبار کند و به او وجه اهریمنی ببخشد. این روش تنفر و دشمنی جمعیت مخاطب را نسبت به عقیده گروه یا کشورهایی خاص برمی‌انگیزد.  

  در تاکتیک اهریمن سازی با استفاده از برچسب زنی صفات منفی به حریف از جمله دزد، قاتل، دروغگو و... تلاش می‌شود برای به کارگیری اقدامات ضدبشری  و اهریمنی علیه کشور هدف زمینه‌چینی شود.. تلاش برای ارائه تصویری خشن، بی‌رحم و بی‌توجه به نیازها و احساسات دیگران از مقام‌های یک کشور بدون ارائه اطلاعات واقعی، هم در همین دسته قرار می‌گیرد.

پیدا کردن مصادیق این تکنیک در رسانه‌ها و به خصوص گفتار مقام‌های آمریکایی چندان دشوار نیست. مثلاً دولت فعلی آمریکا برای توجیه شدیدترین تحریم‌های اقتصادی علیه ایران تلاش کرده از القاب اهریمنی زیادی برای اشاره به حکومت ایران استفاده کند و حکومت تهران را «غیرنرمال» توصیف کرده است.

اگر نگاهی به تولیدات سینمایی هالیوود و رویکرد رسانه‌های آمریکا بعد از حوادث 11 سپتامبر بپردازیم مشخص می‌شود که هم اکنون اسلام هراسی، ایران هراسی و شیعه هراسی با استفاده از تکنیک اهریمن سازی به شدت از سوی رسانه های غربی دنبال می شود.

6- برچسب‌زنی
در این تکنیک، رسانه‌ها تلاش می‌کنند بدون ارائه استدلال‌ها و دلایل متقن صفات مثبت یا منفی را به گروه، طبقه یا کشوری نسبت داده و آن را از طریق فن تکرار به ملکه ذهن عموم مردم تبدیل کنند.   

ناگفته پیداست به کارگیری بعضی عناوین مثبت مانند دمکرات، آزادیخواه، نجات‌بخش، معتدل، میانه‌رو یا بعضی عناوین منفی مانند تروریست، متحجر، تندرو، فاشیست... نمادهای کوتاه‌شده و مختصری هستند که می‌توانند ما را نسبت به افرادی که این واژه‌ها به تکرار برایشان به کار گرفته می‌شود شرطی کرده و برداشت‌های خاصی را از آنها در ذهن ما تداعی کند.

نوع استفاده از برچسب‌زنی توسط مقام‌ها و رسانه‌‌های غربی به گونه‌ای است که امکان فکر کردن را از مخاطبان گرفته و باور خاصی را در ذهن آنها بکارد.  2 مثال از اسم‌گذاری یا برچسب‌زدن، «تروریست» و «تروریسم» است. اگر نوع استفاده از این واژه‌ها توسط مقام‌های غربی و رسانه‌های آنها را در نظر بگیریم کاملاً مشخص می‌شود که این برچسب‌‌ها تا چه حد خالی از معنا و تهی هستند.

مثلاً مقام‌ها و رسانه‌های غربی گروهک تروریستی منافقین که توسل به انواع خشونت‌ها یا شکنجه در کارنامه‌شان دارند را از فهرست گروه‌های تروریستی حذف کرده‌اند و در مقابل به گروهی مانند حزب‌الله که جزو فعال‌ترین گروه‌ها درمنطقه برای مبارزه با ترویسم بوده، لقب تروریستی می‌دهند.


 
مرجع : خبرگزاری تسنیم
کد مطلب : ۹۰۷۹۸۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما