با نزديك شدن به 11 سپتامبر و دوازدهمين سالروز انفجار برجهاي دوقلوي تجارت جهاني و ساختمان پنتاگون، هفتهنامه لبناني "المشاهد السياسي" گزارشي درباره ابعاد اين اقدام و پيامدهاي آن بر سياست خارجي آمريكا منتشر كرد.
اين هفتهنامه عربي در مقاله خود با تاكيد بر اينكه 12 سال از وقوع آن انفجار ميگذرد، ميافزايد: كه اين انفجارها مسير تاريخ را عوض كرد و با وجود گذشت سالها از آن اتفاق هنوز هم آمريكا و همه جهان نه تنها فقط در ابعاد سياسي و امنيتي، بلكه در ابعاد اقتصادي، فرهنگي، روابط انساني و اجتماعي خسارتهاي اين انفجارها را ميپردازد.
آمريكا بعد از تجاوزي كه به ادعاي مقامات كاخ سفيد از سوي عناصر القاعده عليه شهرهاي نيويورك و واشنگتن صورت گرفت، دو جنگ بزرگ به راه انداخت كه همچنان در آن غوطهور است و عراق و افغانستان نيز از آثار اين جنگ مصيبتهاي زيادي ديدهاند. البته باراك اوباما رئيسجمهور آمريكا روش جديدي را براي تعامل با اين جنگها برگزيد و سعي كرد از ادبيات رئيسجمهور پيشين آمريكا دوري كند.
وي خروج از اين جنگها در كوتاه مدت را مطرح كرد و در عوض جنگ آشكار با آنچه كه تروريست ميناميد را آغاز كرد. مشخص است كه تفاوت اين دو نفر تنها در كلماتي است كه استفاده ميكنند.
اين نظر كارشناسان مسايل داخلي آمريكاست، آنها معتقدند كه تفاوت اساسي ميان برنامههاي اوباما و جرج بوش در اين زمينه وجود ندارد و تفاوتها تنها در كلماتي است كه استفاده ميشود.
هر دوي اين افراد در عمل يك موضع را در پيش گرفتند، جرج بوش چندين تريليون دلار در جنگهاي آمريكا در عراق و افغانستان بين سالهاي 80 تا 87 هزينه كرد و اوباما نيز اخيرا سقف بدهيهاي آمريكا را افزايش داد تا جبران اين هزينهها را بكند.
بعد از حملات 11 سپتامبر و آغاز حمله آمريكا به افغانستان و عراق، سهم پنتاگون از بودجه ساليانه آمريكا افزايش يافت و از 16 درصد به 20 درصد رسيد، اين روند بعد از به قدرت رسيدن اوباما نيز تكرار شد و وي مأموريتهايي كه بوش بر عهده ارتش قرار داده بود را افزايش داد.
در همين راستا "ويليام هارتونگ" كارشناس مسايل دفاعي در موسسه "نيو آمريكا"گفت كه بودجهاي كه دستگاه اجرايي براي امور دفاعي پيشنهاد ميكند، بسيار زياد است، با اين حال كنگره نيز بيشتر اوقات بندهايي را به اين بودجه اضافه ميكند.
به اين ترتيب اين دو جنگ باعث شد كه در عمل، بدهيهاي آمريكا در دوره بوش افزايش يافته و كشور از لحاظ وضعيت اقتصادي در بحران گرفتار شود، البته در سال 86 برخي اقدامات براي حل اين بحران و رونق اقتصاد كشور انجام گرفت.
هزينه 100 ميليارد دلاري انفجار 11 سپتامبر
اين مقاله تاكيد ميكند كه در كوتاه مدت خسارتهاي حمله به برجهاي دوقلوي مركز تجارت جهاني بالغ بر صد ميليارد دلار بود. اين آمار را يك آكادمي تحليلي امنيتي در آمريكا ارائه كرده، اين آمار البته شامل مناصب از بين رفته و مالياتهاي نابود شده و كشتار مردم و پاكسازي مكان حادثه نيز ميشود.
در آمار اين آكادمي بودجه بازسازي برجها بالغ بر سه ميليارد تا 5/4 ميليارد دلار است و اصلاح خسارتهاي وارده به ساختمان پنتاگون نيز بالغ بر يك ميليارد دلار هزينه در بر داشته است.
اما در مورد اتفاقاتي كه بعد از اين حملات واقع شد، يعني حمله به افغانستان و عراق آكادمي مطالعات بينالمللي در دانشگاه براون يونيورسيتي تاكيد كرد كه هزينههاي اين دو جنگ بالغ بر 3هزار ميليارد و 200ميليون دلار بوده است. اين مبلغ چيزي حدود 40 تا 49 درصد از بدهيهاي عمومي آمريكا در آن زمان را شكل ميداد كه از 6800 ميليارد دلار در 11 سپتامبر سال 80 به بيش از 14 هزار ميليارد دلار در سال جاري رسيده است. اين مطالعه كه در دو سال پيش انجام شد، تاكيد كرد كه بدون انجام شدن اين جنگ ميزان بدهيهاي آمريكا بسيار كمتر از ميزان كنوني آن بود.
"المشاهد السياسي" در ادامه اين گزارش به بررسي ابعاد ديگر مشكلات بعد از 11 سپتامبر و جنگهاي عراق و افغانستان اشاره و تاكيد كرد كه اين اتفاقات تاثيرات زيادي در جامعه آمريكا بويژه عليه اعراب و مسلمانان ايجاد كرد، نيروهاي مسلح، افراد پليس و افسران امنيتي كه در جنگها حاضر بودند نيز از ديگر گروههايي بودند كه تاثيرات مستقيم اين حملات را در خود لمس كردند.
اما بيشترين گروهي كه از حملات 11 سپتامبر زيان ديدند، مسلمانان بودند، تمام آنها در وهله اول به عنوان متهم معرفي شدند، البته اين تهمت به نسبتي بعدها كمتر شد، اما حملات و توه?نها به مسلمانان در دوره بعد از 11 سپتامبر افزا?ش چشمگ?ر? ?افته و ا?ن روند تاكنون ن?ز ادامه داشته است. "اسلام هراسي" و مقابله با نفوذ اسلام به سياست رسمي آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تبديل شد.
مقامات آمريكايي البته همواره سعي ميكنند تا خاطرات اين اتفاق را در ذهن مردم زنده نگه دارند، به همين علت مقامات آمريكايي اخيرا اعلام كردند كه "اسامه بن لادن" قصد داشت در سالروز حملات 11 سپتامبر حملات تروريستي جديدي را در آمريكا انجام دهد.
اوباما نيز چند روز پيش گفت كه احتمال حمله تروريستي مانند حملات 11 سپتامبر در
آمريكا را بعيد نميداند.
روزنامه وال استريت ژورنال در مورد تصميم بن لادن براي عمليات تروريستي در آمريكا به نقل از يك مقام آمريكايي كه به نام وي اشارهاي نشد، نوشت كه در مخفيگاه بن لادن كه وي در آنجا كشته شد، موادي به دست آمده كه نشان ميدهد يك گروه مسلح قصد داشتند حملات جديدي را عليه آمريكا در سالروز 11 سپتامبر انجام دهند.
اين خبر ميافزايد كه بن لادن و عطيه عبدالرحمان مجري مورد ادعاي آمريكا براي عمليات 11 سپتامبر در مورد تركيب تيم انجام دهنده عمليات رايزني ميكردند، اين منبع مسئول البته افزود كه اين طرح تنها در مرحله رايزني بوده و نشانهاي از مراحل اجرايي آن يافته نشده است.
برخي نيز اينگونه تحليل كردهاند كه القاعده به دنبال هدف قرار دادن قطارها در آمريكا بوده و گفته ميشود كه عبدالرحمان ميخواسته از افرادي استفاده كند كه گذرنامههاي قانوني داشته باشند، يعني افرادي باشند كه داراي دو تابعيت هستند.
جنگ نامتقارن
هنگامي كه در سال 1998 كشتيهاي جنگي آمريكا تعدادي موشك كروز را براي ترور اسامه بن لادن شليك كردند، "توماس فريدمن" روزنامه نگار آمريكايي در مقالهاي نوشت اين اولين باري است كه اين موشكها كه قيمت هر كدام از آنها به يك ميليون دلار ميرسد، براي ترور يك فرد مورد استفاده قرار ميگيرد، چرا كه بن لادن كسي است كه ميتواند يك جنگ را برپا كند.
يكي از مهمترين مسايلي كه در مورد حملات 11 سپتامبر بايد به آن توجه كنيم اين است كه در دوره اينترنت ديگر جنگها مانند گذشته نيستند كه دو ارتش در مقابل هم قرار بگيرند و جنگ را به صورت كلاسيك اداره كنند، بلكه اين دوره، دوره جنگهاي نامتقارن است، روشن است كه ماهيت جنگهاي نامتقارن متفاوت از جنگهاي كلاسيك است، اين جنگها بر چهار محور پايهگذاري شده است:
اول: آمادگي براي مرگ در زمان حمله به دشمن و تهيه نقشههاي نظامي بر اساس عمليات انتحاري كه راهي براي بازدارندگي در برابر آن يا عقبنشيني وجود ندارد.
دوم- نرمش در ساختار سازماندهي و فرماندهي، به اين ترتيب سازمان مذكور بايد بدون مركزيت واحد باشد و با وجود پراكندگي اعضا بايد هماهنگي كامل ميان آنها ايجاد شود، اين ارتباط از طريق اينترنت صورت ميگيرد.
سوم- عدم وجود پايگاههاي لجستيك و اهداف ملموس مرئي كه دشمن بتواند آنها را در واكنشهاي خود هدف قرار دهد، شعار "بزن و فرار كن" اصل اساسي در جنگهاي چريكي است.
چهارم: حضور رسانهاي فعال كه قدرت نمود اقدامات نظامي را ايجاد ميكند و باعث ميشود حتي در مواردي كه درگيري فروكش كرده، حس درگيريها در درون مردم ادامه داشته باشد.
هستههاي اين درگيري در اواسط دهه هفتاد قرن گذشته در ميان گروههاي مقاومت فلسطين رواج يافت، فلسطينيها به اين ترتيب موفق شدند نشانههاي استراتژيك در خاورميانه را تغيير دهند و با وجود انبار پر از مهمات دشمن صهيونيستي باعث شدند كه آنها در داخل سرزمينهاي اشغالي احساس امنيت و راحتي نكنند.
11سپتامبر و فرصت دادن به يكهتازي آمريكا در جهان
رهبران آمريكا در پي اين حملات و تاثيرات آنها بار ديگر به ايده جنگ سرد روي آوردند، بر اساس اين ايده، حملهها فرصتي را براي نفوذ سياسي و استراتژيك و تسلط بر منابع انرژي در جهان ايجاد ميكند. شايد منظور بوش از اينكه اين حملات را يك فرصت دانسته بود نيز همين بوده است.
به اين ترتيب شكي نيست كه اين حملات فرصتي را به آمريكا داد تا بتواند بدون ترس از موانع بينالمللي خارج شده و اين توان را داشته باشد كه تماميت سازمان ملل را بدون مشكل خاصي زير سئوال ببرد، از سوي ديگر معمولا در مواقع بحراني در آمريكا نوعي از جبرگرايي ذهني حاكم ميشود و مردم قدرت تسلط بر خود را از دست ميدهند، به اين ترتيب بود كه 11 سپتامبر فرصتي بينظير شد تا آمريكا سياستهاي خود را در پناه آن به اجرا بگذارد.